غزل شمارهٔ ۱۶۵۷
می رسد بوی جگر از دو لبم
می برآید دودها از یاربم
می بنالد آسمان از آه من
جان سپردن هر دمی شد مذهبم
اندکی دانستیی از حال من
گر خبر بودی شبت را از شبم
مکتب تعلیم عشاق آتش است
من شب و روز اندرون مکتبم
روی خود بر روی زرد من بنه
دست نه بر سینهام کاندر تبم
گفتمش گویم به گوشت یک سخن
گفت ترسم تا نسوزد غبغبم
گفتمش دور از جمالت چشم بد
چشم من نزدیک اگر چه معجبم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.