غزل شمارهٔ ۱۶۵۰
خوش بنوشم تو اگر زهر نهی در جامم
پخته و خام تو را گر نپذیرم خامم
عاشق هدیه نیم عاشق آن دست توام
سنقر دانه نیم ایبک بند دامم
از تغار تو اگر خون رسدم همچو سگان
گر من آن را قدح خاص ندانم عامم
غنچه و خار تو را دایه شوم همچو زمین
تا سمعنا و اطعنا کنی ای جان نامم
ملخ حکم تو تا مزرعهام را بچرید
گر نگردم تلف تو علف ایامم
ساقی صبر بیا رطل گرانم درده
تا چو ریگش به یکی بار فروآشامم
گوییم شپشپی و چون پشه بیآرامی
چون دلارام نیابم به چه چیز آرامم
همچو دزدان ز عسس من همه شب در بیمم
همچو خورشیدپرستان به سحر بر بامم
مهر غیر تو بود در دل من مهر ضلال
شکر غیر تو بود در سر من سرسامم
به زبان گر نکنم یاد شکرخانه تو
کام و ناکام بود لذت آن در کامم
خبر رشک تو می آرد اشک تر من
نه به تقلید بل از دیده دهد پیغامم
غزل شمارهٔ ۱۶۴۹: وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویمغزل شمارهٔ ۱۶۵۱: ما سر و پنجه و قوت نه از این جان داریم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوش بنوشم تو اگر زهر نهی در جامم
پخته و خام تو را گر نپذیرم خامم
هوش مصنوعی: اگر تو زهر را در جام من بریزی، من خوشحالم و مینوشم، و اگر نتوانم تو را بپذیرم، دانشی نیست و نادان هستم.
عاشق هدیه نیم عاشق آن دست توام
سنقر دانه نیم ایبک بند دامم
هوش مصنوعی: من عاشق تو نیستم، اما به دستان تو علاقه دارم. من مانند سنقر، دانهای هستم که به دام افتادهام.
از تغار تو اگر خون رسدم همچو سگان
گر من آن را قدح خاص ندانم عامم
هوش مصنوعی: اگر از ظرف تو خون هم بریزد، من چون سگها به آن اهمیت نمیدهم؛ چرا که اگر آن را خاص ندانم، برای من هم به طور عامیانه است.
غنچه و خار تو را دایه شوم همچو زمین
تا سمعنا و اطعنا کنی ای جان نامم
هوش مصنوعی: من مانند زمین، میخواهم برای تو پرورشدهندهای باشم، تا برایت به دلخواه و با محبت شنونده و مطیع باشم، ای جانِ نامم.
ملخ حکم تو تا مزرعهام را بچرید
گر نگردم تلف تو علف ایامم
هوش مصنوعی: اگر ملخها به مزرعهام بیایند و آن را بخرند، تنها در صورتی که من به فنا نروم، درختان زندگیام را نیز خواهند خورد.
ساقی صبر بیا رطل گرانم درده
تا چو ریگش به یکی بار فروآشامم
هوش مصنوعی: ای ساقی، صبر و شکیبایی را کنار بگذار و به من مقدار زیادی از شراب بده تا بتوانم مانند شن، یکباره آن را نوش جان کنم.
گوییم شپشپی و چون پشه بیآرامی
چون دلارام نیابم به چه چیز آرامم
هوش مصنوعی: میگویم که مثل پشهای بیوقفه در حرکت هستم و در حالی که آرامش ندارم، نمیتوانم به چیزی دست یابم که مرا آرام کند.
همچو دزدان ز عسس من همه شب در بیمم
همچو خورشیدپرستان به سحر بر بامم
هوش مصنوعی: مثل دزدان که از نگهبانان در هراس هستند، من تمام شب در ترس به سر میبرم، مانند کسانی که به خورشید ایمان دارند و صبح زود بر بام میروند.
مهر غیر تو بود در دل من مهر ضلال
شکر غیر تو بود در سر من سرسامم
هوش مصنوعی: عشق و محبت من نسبت به دیگران بیاساس و بیارزش است، و تمام شکر و سپاس من از غیر تو در ذهنم به سر میبرد و در حالتی گیج و سردرگم به سر میبرم.
به زبان گر نکنم یاد شکرخانه تو
کام و ناکام بود لذت آن در کامم
هوش مصنوعی: اگر نتوانم به زبان بیاورم که چقدر شیرینی و زیبایی تو را میستایم، زندگیام پر از لذت و نازکدلی خواهد بود و آن لذت در دل من خواهد ماند.
خبر رشک تو می آرد اشک تر من
نه به تقلید بل از دیده دهد پیغامم
هوش مصنوعی: خبر عشق تو باعث میشود که اشکم بریزد، نه به خاطر تقلید از دیگران، بلکه این اشک از چشمانم پیام عشق من را منتقل میکند.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۶۵۰ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1395/01/04 16:04
رها صوفی
سلام
سنقر و ابیک یعنی چی ؟
1395/01/04 16:04
حُسام الدین
سلام بر مهربان
سنقر : مرغ ، پرنده ی شکاری و یا باز ، از پرندگان است .
ایبک : بت یا محبوب ، معشوق
1395/10/27 02:12
آرش
منظور از «ایبک» در اینجا غلام و بنده است.
1397/02/01 19:05
نادر..
عاشق هدیه نیم، عاشق آن دست توام...
1398/03/16 16:06
Vafa
بسیار بسیار بسیار زیبا و دلنشین سرودن مگر میشود این شعر را خواند و محبوب در نظر نیاید درود فراوان بر حضرت مولانا
1401/09/22 10:11
فرزانه پورعلیرضا
کاش یک عزیزی بیت های ششم، دهم و یازدهم را معنی می کرد. سپاس