غزل شمارهٔ ۱۶۴۸
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۶۴۸ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
جلال دین بیشترین بهره را از وجود شمس میبرد و آن گسترش آن در جهان و اطمینان از توانایی خود در این کار است
زیرا خود از فرهنگ بسیار بالایی میآید و از توانایی ژرف اندیشی بزرگی برخوردار است، و موضوع نیز بسیار مهم است و آن انسان در هستی است
انسانی بزرگ پیدا میشود و انسانی بزرگ آنرا میبیند، حال تنها یک مستی و غزلی این گونه لازم است تا دیگر انسانها لحظهای نیکو بنگرند و این زیبایی و بزرگی را ببینند زیرا تا مست نشوند و اسیر عقل خود و سود و زیان خود و سرگرم عربده و جنگ میان خود اند از هستی خود غافل میمانند، این مستی در حقیقت تغییری است که در انسان صورت میگیرد و فرهنگ نوینی است که به انسان ارمغان میشود
اگر این فرهنگ پیدا نمی شد، آیینگی و بیرنگی در حد سخن باقی میماند ولی اکنون صورت واقعی به خود گرفته است و همه میتوانند چون آونگی بر آن چنگ اندازند و به رخسی پایان نا پذیر در آیند و در هماهنگی با هم و با هستی خود را در مجلس میهمانی انسانی بزرگ احساس کنند و از فراخی نشاط برخوردار گردند و برای هم دل تنگی و به خود و دیگران مهر ورزی کنند و از کوچکی و حقارت رها گردند