گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۴۵

گر تو مستی بر ما آی که ما مستانیم
ور نه ما عشوه و ناموس کسی نستانیم
یوسفانند که درمان دل پردردند
که ز مستی بندانند که ما درمانیم
ور بدانند حق و قیمت خود درشکنند
چونک درمان سر خود گیرد ما درمانیم
ما خرابیم و خرابات ز ما شوریده‌ست
گنج عیشیم اگر چند در این ویرانیم
کدخدامان به خرابات همان ساقی و بس
کدخدا اوست و خدا اوست همو را دانیم
مست را با غم و اندیشه و تدبیر چه کار
که سزای سر صدریم و یا دربانیم
هر کی از صدر خبر دارد او دربان است
ما ز جان بی‌خبریم و بر آن جانانیم
من نخواهم که سخن گویم الا ساقی
می دمد در دل ما زانک چو نای انبانیم
خوش بود سیمتنی کو بنداند که کییم
بار ما می کشد و ماش همی‌رنجانیم
یار ما داند کو کیست ولی برشکند
خویش کاسد کند و گوید ما ارزانیم
سر فرود آرد چون شاخ تر از لطف و کرم
ما چو برگ از حذر فرقت او لرزانیم
یک زمانم بهل ای جان که خموشانه خوش است
ما سخن گوی خموشیم که چون میزانیم
بس کن ار چند بیان طرق از ارکان است
ما به ارکان به چه مشغول شویم ار کانیم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر تو مستی بر ما آی که ما مستانیم
ور نه ما عشوه و ناموس کسی نستانیم
هوش مصنوعی: اگر تو در حال شادی و سرمستی هستی، به سراغ ما بیا چون ما هم مستانیم، و اگر اینطور نیستی، ما به کسی چیزی نمی‌خواهیم و به دیگران توجهی نمی‌کنیم.
یوسفانند که درمان دل پردردند
که ز مستی بندانند که ما درمانیم
هوش مصنوعی: یوسف‌ها کسانی هستند که دردهای دل را تسکین می‌دهند، زیرا از شگفتی و شوق عشق به اسارت درآمده‌اند، اما ما خود به درمان نیاز داریم.
ور بدانند حق و قیمت خود درشکنند
چونک درمان سر خود گیرد ما درمانیم
هوش مصنوعی: اگر بفهمند ارزش واقعی خود را، به راحتی آن را نابود می‌کنند؛ زیرا درمان و نجات خود را پیدا می‌کنند، اما ما همچنان در حال درمان هستیم.
ما خرابیم و خرابات ز ما شوریده‌ست
گنج عیشیم اگر چند در این ویرانیم
هوش مصنوعی: ما در حالتی پریشان و سرگشته هستیم و محل خوش‌گذرانی ما تحت تأثیر وضعیت نابسامان ما قرار گرفته است. اگرچه در این ویرانی زندگی می‌کنیم، اما هنوز زندگی لذت‌بخش و گنج خوشی داریم.
کدخدامان به خرابات همان ساقی و بس
کدخدا اوست و خدا اوست همو را دانیم
هوش مصنوعی: ما در محفل‌های خوشگذرانی و دورهمی‌ها، به همان کسی که مشروبات می‌ریزد و می‌سازد، احترام می‌گذاریم. او در واقع همان رهبری است که از او پیروی می‌کنیم و برای ما مثل خداوند مورد توجه است.
مست را با غم و اندیشه و تدبیر چه کار
که سزای سر صدریم و یا دربانیم
هوش مصنوعی: مست را نیازی به فکر و اندیشه نیست، چرا که ما برای چیزهای بزرگتری ساخته شده‌ایم، یا بهتر بگوییم ما در جایگاه بالاتری قرار داریم.
هر کی از صدر خبر دارد او دربان است
ما ز جان بی‌خبریم و بر آن جانانیم
هوش مصنوعی: هر کسی که از اوضاع و احوال بالا باخبر باشد، مانند دربان است، اما ما از حقیقت جان و وجود خود ناآگاهیم و تنها به آن معشوق دل‌باخته‌ایم.
من نخواهم که سخن گویم الا ساقی
می دمد در دل ما زانک چو نای انبانیم
هوش مصنوعی: من نمی‌خواهم سخن بگویم مگر اینکه ساقی جام می را در دل ما بگستراند، چرا که ما چون نی، آماده‌ی نغمه‌سرایی هستیم.
خوش بود سیمتنی کو بنداند که کییم
بار ما می کشد و ماش همی‌رنجانیم
هوش مصنوعی: سیم‌تن خوشبختی را بر دوش کسی می‌گذاریم که بتواند بار ما را تحمل کند و ما هم به او سختی می‌دهیم.
یار ما داند کو کیست ولی برشکند
خویش کاسد کند و گوید ما ارزانیم
هوش مصنوعی: دوست ما می‌داند که چه کسی هستیم، ولی با این حال، ممکن است از روی خشم یا ناراحتی، به ما آسیب بزند و بگوید که ما هیچ ارزشی نداریم.
سر فرود آرد چون شاخ تر از لطف و کرم
ما چو برگ از حذر فرقت او لرزانیم
هوش مصنوعی: انسان وقتی محبت و generosity را از کسی دریافت می‌کند، مثل دوستی به آن شخص نزدیک می‌شود و در برابر او سر تعظیم فرود می‌آورد. اما وقتی کلامی یا عمل ناگواری از طرف او پیش می‌آید، به خاطر ترس از جدایی و دوری از او، در دل لرزش و نگرانی احساس می‌کند.
یک زمانم بهل ای جان که خموشانه خوش است
ما سخن گوی خموشیم که چون میزانیم
هوش مصنوعی: مدتی را به آرامی زندگی کن، زیرا سکوت نیز لذت‌بخش است. ما کسانی هستیم که در سکوت سخن می‌گوییم و درک ما عمیق‌تر از آن چیزی است که به ظاهر می‌نماید.
بس کن ار چند بیان طرق از ارکان است
ما به ارکان به چه مشغول شویم ار کانیم
هوش مصنوعی: بس کن، اگرچه که بیان روش‌ها از ارکان زیاد است، ما به ارکان خود چه نیازی داریم؟ ما خود ارکان هستیم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۶۴۵ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1397/08/04 17:11
سارا

معنیشم میشه بگین