غزل شمارهٔ ۱۶۴۴
جز ز فتان دو چشمت ز کی مفتون باشیم
جز ز زنجیر دو زلفت ز کی مجنون باشیم
جز از آن روی چو ماهت که مهش جویان است
دگر از بهر که سرگشته چو گردون باشیم
نار خندان تو ما را صنما گریان کرد
تا چو نار از غم تو با دل پرخون باشیم
چشم مست تو قدح بر سر ما می ریزد
ما چه موقوف شراب و می و افیون باشیم
گلفشان رخ تو خرمن گل می بخشد
ما چه موقوف بهار و گل گلگون باشیم
همچو موسی ز درخت تو حریف نوریم
ما چرا عاشق برگ و زر قارون باشیم
هر زمان عشق درآید که حریفان چونید
ما ز چون گفتن او واله و بیچون باشیم
ما چو زاییده و پرورده آن دریاییم
صاف و تابنده و خوش چون در مکنون باشیم
ما ز نور رخ خورشید چو اجرا داریم
همچو مه تیزرو و چابک و موزون باشیم
به دعا نوح خیالت یم و جیحون خواهد
بهر این سابح و با چشم چو جیحون باشیم
همچو عشقیم درون دل هر سودایی
لیک چون عشق ز وهم همه بیرون باشیم
چونک در مطبخ دل لوت طبق بر طبق است
ما چرا کاسه کش مطبخ هر دون باشیم
وقف کردیم بر این باده جان کاسه سر
تا حریف سری و شبلی و ذاالنون باشیم
شمس تبریز پی نور تو زان ذره شدیم
تا ز ذرات جهان در عدد افزون باشیم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جز ز فتان دو چشمت ز کی مفتون باشیم
جز ز زنجیر دو زلفت ز کی مجنون باشیم
هوش مصنوعی: غیر از زیباییهای چشمان تو، از چه کسی میتوانیم تحت تأثیر قرار بگیریم؟ و جز از زنجیرهای موهایت، از چه چیزی میتوانیم به جنون بیفتیم؟
جز از آن روی چو ماهت که مهش جویان است
دگر از بهر که سرگشته چو گردون باشیم
هوش مصنوعی: به جز زیبایی چهرهٔ تو که مانند ماه درخشان است، دلیل دیگری برای سردرگمی و حیرت ما وجود ندارد. ما مانند گردون، تنها به خاطر تو در این وضعیت هستیم.
نار خندان تو ما را صنما گریان کرد
تا چو نار از غم تو با دل پرخون باشیم
هوش مصنوعی: خندههای تو، ای محبوب، ما را به گریه انداخت و حالا ما هم مثل آتش، به خاطر غم تو دلمان پر از درد و غم شده است.
چشم مست تو قدح بر سر ما می ریزد
ما چه موقوف شراب و می و افیون باشیم
هوش مصنوعی: چشمهای زیبا و سرمستی تو ما را به حالتی درمیآورد که نمیخواهیم از شراب، می و افیون خبری داشته باشیم. این حالتی که ما داریم به خاطر جذابیت و تاثیر نگاه توست.
گلفشان رخ تو خرمن گل می بخشد
ما چه موقوف بهار و گل گلگون باشیم
هوش مصنوعی: ظاهر خیره کننده تو چنان است که مانند چشمهای از گل، گلهای زیادی را به وجود میآورد. ما چه اهمیتی به بهار و گلهای زیبا بدهیم؟
همچو موسی ز درخت تو حریف نوریم
ما چرا عاشق برگ و زر قارون باشیم
هوش مصنوعی: ما همچون موسی از درخت نور میخوریم و درک میکنیم، پس چرا باید عاشق زرق و برق و ثروت قارون باشیم؟
هر زمان عشق درآید که حریفان چونید
ما ز چون گفتن او واله و بیچون باشیم
هوش مصنوعی: هر زمان که عشق به ما روی آورد، حریفان و رقبای ما چه خواهند کرد؟ ما از گفتن او عاجز خواهیم بود و در نهایت به حالتی حیرتزده و بیاختیار تبدیل میشویم.
ما چو زاییده و پرورده آن دریاییم
صاف و تابنده و خوش چون در مکنون باشیم
هوش مصنوعی: ما مانند فرزندان و پرورشیافتگان آن دریا هستیم؛ درخشان و شفاف و شاداب، وقتی در دل وجود خود باشیم.
ما ز نور رخ خورشید چو اجرا داریم
همچو مه تیزرو و چابک و موزون باشیم
هوش مصنوعی: ما از روشنی صورت خورشید بهرهمندیم، بنابراین باید مانند ماه، سریع و چابک و هماهنگ باشیم.
به دعا نوح خیالت یم و جیحون خواهد
بهر این سابح و با چشم چو جیحون باشیم
هوش مصنوعی: من در دعا و آرزو میکنم که به مانند نوح، در آبی آرام و بیخطر سفر کنیم و با نگاهی عمیق و مانند جاری بودن جیحون، به زندگیمان ادامه دهیم.
همچو عشقیم درون دل هر سودایی
لیک چون عشق ز وهم همه بیرون باشیم
هوش مصنوعی: ما مانند عشق هستیم در دل هر آرزویی، اما مانند عشق، از خیال و توهم دوریم و واقعی هستیم.
چونک در مطبخ دل لوت طبق بر طبق است
ما چرا کاسه کش مطبخ هر دون باشیم
هوش مصنوعی: دل آدمی مانند یک آشپزخانه است که در آن انواع و اقسام احساسات و افکار وجود دارد. پس چرا باید ما مانند افرادی باشیم که فقط مشغول ظرف شستن و نظافت هستند و از عمق و غنای این آشپزخانه غافل شویم؟
وقف کردیم بر این باده جان کاسه سر
تا حریف سری و شبلی و ذاالنون باشیم
هوش مصنوعی: ما زندگیمان را در مینوشی دراز کردهایم تا همچون حریفان بزرگی چون سَری و شَبلی و ذاالنون باشیم.
شمس تبریز پی نور تو زان ذره شدیم
تا ز ذرات جهان در عدد افزون باشیم
هوش مصنوعی: شمس تبریز به خاطر نور وجود تو در این دنیای کوچک به وجود آمدهایم تا با وجود خود در جمع ذرات دیگر، به عددی بیشتر و بزرگتر تبدیل شویم.
حاشیه ها
1389/07/04 03:10
sam
ساعت 3 شب . 12 مهر 1389