اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر تو خواهی که تو را بیکس و تنها نکنم
وامقت باشم هر لحظه و عذرا نکنم
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که من هیچگاه تنهات نگذارم و همیشه در کنارت باشم، پس به من وابسته باش و از من فاصله نگیر.
این تعلق به تو دارد سر رشته مگذار
کژ مباز ای کژ کژباز مکن تا نکنم
هوش مصنوعی: این وابستگی به تو مربوط میشود، پس آن را رها نکن و به اشتباه نرو. ای کسی که به بیراهه میروی، مبادا من هم به بیراهه بروم.
گفتهای جان دهمت نان جوین می ندهی
بیخبر دانیم ار هیچ مکافا نکنم
هوش مصنوعی: تو گفتهای که جانم را برایت فدای نان جوینی میکنم، اما نمیدانی که اگر عذری هم نداشته باشم، هیچ کاری نخواهم کرد.
گوش تو تا بنمالم نگشاید چشمت
دهمت بیم مبارات تو اما نکنم
هوش مصنوعی: گوش تو را تا لمس نکنم باز نمیشود و چشمانت را از ترس موفقیتت به تو نمیدهم، اما هرگز این کار را نخواهم کرد.
متفرق شود اجزای تو هنگام اجل
تو گمان برده که جمعیت اجزا نکنم
هوش مصنوعی: زمانی که مرگ تو فرا برسد، اجزای وجودت به طور ناگهانی از هم پاشیده خواهند شد. در این حالت، چنین گمان میکنی که من نمیتوانم این اجزا را دوباره جمع کنم.
منشی روز و شبم نیست شود هست کنم
پس چرا روز تو را عاقبت انشا نکنم
هوش مصنوعی: من همواره در حال نوشتن و ثبت وقایع روز و شب هستم، پس چرا زمانی را که تو را میبینم، برای تو نگذارم و آن را ننویسم؟
هر دمی حشر نوستت ز ترح تا به فرح
پس چرا صبر تو را شکر شکرخا نکنم
هوش مصنوعی: هر لحظه از زندگیات پر از تغییر و تحولی است که از غم به شادی میرسد؛ پس چرا نباید به خاطر صبر و شکیباییات تشکر کنم؟
هر کسی عاشق کاری ز تقاضای من است
پس چه شد کار جزا را که تقاضا نکنم
هوش مصنوعی: هر فردی برای انجام کاری به درخواست من علاقهمند است، پس چرا کار پاداش را انجام نمیدهم، در حالی که از آن درخواست نکردهام؟
تا ز زهدان جهان همچو جنینت نبرم
در جهان خرد و عقل تو را جا نکنم
هوش مصنوعی: تا زمانی که از رحم دنیا به دنیا نیامدهای، تو را با خرد و عقل در این جهان جا نمیزنم.
گلشن عقل و خرد پرگل و ریحان طری است
چشم بستی به ستیزه که تماشا نکنم
هوش مصنوعی: باغ عقل و دانش پر از گل و خوشبو است، اما وقتی که چشمانت را بر افراشتن و درگیری میکنی، نمیتوانی زیباییها را ببینی.
طبل باز شهم ای باز بر این بانگ بیا
پیش از آن که بروم نظم غزلها نکنم
هوش مصنوعی: ای عقاب بزرگ، پیش از آن که بروم، بیایید و با صدای طبل خود مرا خبر کنید، تا قبل از رفتنم، غزلها را به نظم درآورم.
حاشیه ها
1392/02/26 00:04
امین کیخا
کژ مباز یعنی کج وناراست بازی مکن
1392/02/26 01:04
امین کیخا
زهدان دنیا ، امیغیست(ترکیبیست) از مانندگی دنیا به زهدان و مانروی(وجه شبه) تنگی و مغاک مانندی هردو است یعنی دنیا ماننده است به زهدان که مانسته میباشد با مانروی تنگی و تنگ میدانی
1392/02/26 01:04
امین کیخا
طبل باز یعنی انکه طبل را بنوازد. میدانیم که برای باز امدن و بر پریدن مرغان شکاری شاهان طبل می نواخته اند ، مولانا میگوید من طبل بازم و تو را که موجودی نزدیک و همدم شاه هستی اگاه میکنم که پرواز کنی و شاه که همان ملک یوم دین است
1401/07/02 22:10
آرش ثروتیان
گر تو خواهی که تو را بیکس و تنها نکنم = وامقت باشم هر لحظه و عذرا نکنم
این تعلق به تو دارد سر رشته مگذار = کژ مباز ای کژ کژباز مکن تا نکنم
...
شادروان هوشنگ ملک نیا، نگارندۀ کتاب «هشت قرن کسوف» در صفحات 172 تا174 کتاب از ارتباط بسیار جالب این غزل با غزلِ 2054 و رباعیِ 982 گنجور (شماره 981 در دیوان کبیر) پرده بر می دارد.
ایشان نشان می دهد که غزل 1640 بالا سرودۀ شخص شمس تبریزی است که در پاسخ به غزل 2054 مولانا گفته است:
بشنیدهام که عزم سفر میکنی مکن = مهر حریف و یار دگر میکنی مکن
تو در جهان غریبی غربت چه میکنی = قصد کدام خسته جگر میکنی مکن
از ما مدزد خویش به بیگانگان مرو = دزدیده سوی غیر نظر میکنی مکن
...
و نهایتاً در رباعیِ یاد شده، مجدداً واکنش مولانا به پاسخ شمس ثبت شده است:
دلدار چنان مشوش آمد که مپرس = هجرانش چنان پر آتش آمد که مپرس
گفتم که مکن گفت مکن تا نکنم = این یک سخنم چنان خوش آمد که مپرس
موضوع کتاب فوق اثبات این مطلب است که بعضی از اشعار درج شده در دیوان شمس، سرودۀ شخص وی است.
دوست عزیز بیشتر به نظر میرسه که این شعر (بجز بیت آخر) از زبان خدا خطاب به ماست و به مولانا وحی شده.