گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۳۹

ای خوشا روز که پیش چو تو سلطان میرم
پیش کان شکر تو شکرافشان میرم
صد هزاران گل صدبرگ ز خاکم روید
چونک در سایه آن سرو گلستان میرم
ای بسا دست که خایند حریصان حیات
چونک در پای تو من دست فشانان میرم
شربت مرگ چو اندر قدح من ریزی
بر قدح بوسه دهم مست و خرامان میرم
چون به بوی خوش یک سیب تو موسی جان داد
پس عجب نیست کز آسیب تو چون جان میرم
چون خزان از خبر مرگ اگر زرد شوم
چون بهار از لب خندان تو خندان میرم
بارها مردم من وز دم تو زنده شدم
گر بمیرم ز تو صد بار بدان سان میرم
من پراکنده بدم خاک بدم جمع شدم
پیش جمع تو نشاید که پریشان میرم
همچو فرزند که اندر بر مادر میرد
در بر رحمت و بخشایش رحمان میرم
چه حدیث است کجا مرگ بود عاشق را
این محالست که در چشمه حیوان میرم
شمس تبریز کسانی که به تو زنده نیند
سوی تو زنده شوم از سوی ایشان میرم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای خوشا روز که پیش چو تو سلطان میرم
پیش کان شکر تو شکرافشان میرم
هوش مصنوعی: روز خوشی خواهد بود که من در پیش تو، ای پادشاه، به سوی تو بروم و از شیرینی تو بهره‌مند شوم.
صد هزاران گل صدبرگ ز خاکم روید
چونک در سایه آن سرو گلستان میرم
هوش مصنوعی: هزاران گل زیبا از خاک من می‌روید چون در سایه آن درخت سرو، بهشت گل‌ها را تجربه می‌کنم.
ای بسا دست که خایند حریصان حیات
چونک در پای تو من دست فشانان میرم
هوش مصنوعی: بسیاری از افرادی که به دنبال زندگی و لذت‌های آن هستند، ممکن است در این راه دچار آسیب و دردسر شوند. اما من، با عشق و احترام به تو، بی‌وقفه به تو خدمت می‌کنم و به پای تو فداکاری می‌کنم.
شربت مرگ چو اندر قدح من ریزی
بر قدح بوسه دهم مست و خرامان میرم
هوش مصنوعی: اگر شربت مرگ را در جام من بریزی، من با حالتی سرمست و آرام بر آن جام بوسه می‌زنم و به راه خود ادامه می‌دهم.
چون به بوی خوش یک سیب تو موسی جان داد
پس عجب نیست کز آسیب تو چون جان میرم
هوش مصنوعی: زمانی که به عطر دل‌انگیز یک سیب نزدیک شوم، مانند موسی که جان داد، با شگفتی به این نتیجه می‌رسم که از آسیب تو نیز چون جان می‌میرم.
چون خزان از خبر مرگ اگر زرد شوم
چون بهار از لب خندان تو خندان میرم
هوش مصنوعی: وقتی که خزان به خبر مرگ نزدیک می‌شود و من رنگ پریده می‌شوم، مثل بهار که با لبخند تو شاداب می‌شوم.
بارها مردم من وز دم تو زنده شدم
گر بمیرم ز تو صد بار بدان سان میرم
هوش مصنوعی: من بارها به خاطر تو جان تازه‌ای گرفته‌ام و اگر از تو دور شوم، گویی بارها می‌میرم.
من پراکنده بدم خاک بدم جمع شدم
پیش جمع تو نشاید که پریشان میرم
هوش مصنوعی: در گذشته از هم پاشیده و دور بودم، اما اکنون در کنار تو گرد آمده‌ام. شایسته نیست که دوباره به حالت بی نظمی و پراکندگی برگردم.
همچو فرزند که اندر بر مادر میرد
در بر رحمت و بخشایش رحمان میرم
هوش مصنوعی: مانند کودکی که در آغوش مادر می‌میرد، در آغوش رحمت و بخشش خداوند می‌میرم.
چه حدیث است کجا مرگ بود عاشق را
این محالست که در چشمه حیوان میرم
هوش مصنوعی: عاشق هرگز نمی‌میرد، این یک امر غیرممکن است که او از زندگی بگریزد، حتی اگر در چشمه حیات هم باشد.
شمس تبریز کسانی که به تو زنده نیند
سوی تو زنده شوم از سوی ایشان میرم
هوش مصنوعی: من کسانی را که به تو زندگانی نمی‌بخشند، به حال خود رها می‌کنم و از طرف آنها به سوی تو می‌آیم تا زنده‌ام کنی.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۶۳۹ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1394/04/14 19:07
فرشاد عربی

بیت دهم مصرع دوم: محالست صحیح است