غزل شمارهٔ ۱۶۳۵
دم به دم از ره دل پیک خیالش رسدم
تابشی نو به نو از حسن و جمالش رسدم
یا رب این بوی طرب از طرف فردوس است
یا نسیمی است که از روز وصالش رسدم
این ز عشق است که مغزم ز طرب خیره شدهست
یا که جامی است که از خمر حلالش رسدم
یا چو بازی است که از عشق همیپراند
یا کبوتربچگان از پر و بالش رسدم
سرکشان از طرف غیب به من می آیند
وین مددها همه از لذت حالش رسدم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۶۳۵ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1392/02/26 00:04
امین کیخا
دیوانگی بار ناییدار (منفی) دارد چون از دیو نام برده ایم و جنون از جن ولی خیرگی محترمانه تر است و خردباختگی نیز کاربرد ویژه خود را دارد