غزل شمارهٔ ۱۶۳۴
عقل گوید که من او را به زبان بفریبم
عشق گوید تو خمش باش به جان بفریبم
جان به دل گوید رو بر من و بر خویش مخند
چیست کو را نبود تاش بدان بفریبم
نیست غمگین و پراندیشه و بیهوشی جوی
تا من او را به می و رطل گران بفریبم
ناوک غمزه او را به کمان حاجت نیست
تا خدنگ نظرش را به کمان بفریبم
نیست محبوس جهان بسته این عالم خاک
تا من او را به زر و ملک جهان بفریبم
او فرشتهست اگر چه که به صورت بشر است
شهوتی نیست که او را به زنان بفریبم
خانه کاین نقش در او هست فرشته برمد
پس کیش من به چنین نقش و نشان بفریبم
گله اسب نگیرد چو به پر می پرد
خور او نور بود چونش به نان بفریبم
نیست او تاجر و سوداگر بازار جهان
تا به افسونش به هر سود و زیان بفریبم
نیست محجوب که رنجور کنم من خود را
آه آهی کنم او را به فغان بفریبم
سر ببندم بنهم سر که من از دست شدم
رحمتش را به مرض یا خفقان بفریبم
موی در موی ببیند کژی و فعل مرا
چیست پنهان بر او کش به نهان بفریبم
نیست شهرت طلب و خسرو شاعرباره
کش به بیت غزل و شعر روان بفریبم
عزت صورت غیبی خود از آن افزون است
که من او را به جنان یا به جنان بفریبم
شمس تبریز که بگزیده و محبوب وی است
مگر او را به همان قطب زمان بفریبم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عقل گوید که من او را به زبان بفریبم
عشق گوید تو خمش باش به جان بفریبم
هوش مصنوعی: عقل میگوید که من میتوانم با کلمات او را فریب دهم، اما عشق میگوید تو باید با تمام وجود و حس عمیقت او را تحت تأثیر قرار دهی.
جان به دل گوید رو بر من و بر خویش مخند
چیست کو را نبود تاش بدان بفریبم
هوش مصنوعی: دل به جان میگوید که از من دور شو و به خودت نخند. چه معنا دارد که کسی را فریب بدهم که خود را به من نمیشناچد؟
نیست غمگین و پراندیشه و بیهوشی جوی
تا من او را به می و رطل گران بفریبم
هوش مصنوعی: هیچ کس در این دنیا غمگین و بیفکر نیست، مگر اینکه من او را با نوشیدنی و مقدار زیادی شراب سرگرم کنم.
ناوک غمزه او را به کمان حاجت نیست
تا خدنگ نظرش را به کمان بفریبم
هوش مصنوعی: چشمان زیبا و فریبنده او به گونهای است که نیازی به تیر و کمان ندارد، زیرا من با نگاه او مجذوب میشوم و نیازی به فریب دادن نیست.
نیست محبوس جهان بسته این عالم خاک
تا من او را به زر و ملک جهان بفریبم
هوش مصنوعی: این دنیا و این عالم خاکی به قدری محدود و محصور نیست که من بتوانم با ثروت و قدرت خود، او را فریب دهم.
او فرشتهست اگر چه که به صورت بشر است
شهوتی نیست که او را به زنان بفریبم
هوش مصنوعی: او مانند یک فرشته است، هرچند که شکل و هیبت او انسانی است و هیچ گونه هوس و شهوتی در او وجود ندارد که باعث شود به زنان جذب شود.
خانه کاین نقش در او هست فرشته برمد
پس کیش من به چنین نقش و نشان بفریبم
هوش مصنوعی: این خانهای که در آن نقوشی زیبا وجود دارد، فرشتهای در آن زندگی میکند. پس چگونه میتوانم با چنین زیبایی و نشانههایی از آن فریب بخورم؟
گله اسب نگیرد چو به پر می پرد
خور او نور بود چونش به نان بفریبم
هوش مصنوعی: اگر اسب در پرواز به علفزار نپرد، دیگر نمیتوان به او چیزی داد؛ زیرا او همچون خورشید است که با نان فریب نمیخورد.
نیست او تاجر و سوداگر بازار جهان
تا به افسونش به هر سود و زیان بفریبم
هوش مصنوعی: او نه تاجر و نه دلال در بازار دنیا است، تا من بتوانم با فریب و جادو او را به سود و زیان خود مجبور کنم.
نیست محجوب که رنجور کنم من خود را
آه آهی کنم او را به فغان بفریبم
هوش مصنوعی: من خود را زحمت میدهم، اما کسی را نمیفریبم؛ با آه و نالهام او را به تنگنا نمیآورم.
سر ببندم بنهم سر که من از دست شدم
رحمتش را به مرض یا خفقان بفریبم
هوش مصنوعی: به تخت مینشینم و خود را پنهان میکنم، زیرا از لطف او بیبهره ماندهام و میخواهم با درد یا فشار، او را فریب دهم.
موی در موی ببیند کژی و فعل مرا
چیست پنهان بر او کش به نهان بفریبم
هوش مصنوعی: موی در موی ببیند یعنی به دقت و ظرافت تمام حرکات و رفتار مرا زیر نظر دارد. حالا سوال اینجاست که من چه چیزی را از او پنهان کنم؟ به این دلیل تلاش میکنم که به شکل پنهانی او را فریب دهم.
نیست شهرت طلب و خسرو شاعرباره
کش به بیت غزل و شعر روان بفریبم
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که به هیچوجه جستوجوی شهرت و مقام در دنیای شعر و شاعری ارزش ندارد. شاعر میخواهد با شعر خود، احساسات را بهخوبی منتقل کند و دیگران را تحت تأثیر قرار دهد.
عزت صورت غیبی خود از آن افزون است
که من او را به جنان یا به جنان بفریبم
هوش مصنوعی: عظمت و ارزش وجودی او به قدری بالاست که نمیتوانم او را با بهشت یا زیباییهای آن فریب بدهم.
شمس تبریز که بگزیده و محبوب وی است
مگر او را به همان قطب زمان بفریبم
هوش مصنوعی: شمس تبریز، محبوب و مورد علاقه اوست، آیا میتوانم او را به همان جایگاه اصلیاش بازگردانم؟
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۶۳۴ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1392/02/26 00:04
امین کیخا
شاعرباره را برای بار نخست دیده ام مثل شکم باره یعنی انکه به گرامی داشته شدن با شاعران نیاز مند است
1392/02/26 00:04
امین کیخا
شهوت به فارسی ورن گفته می شده است
1397/11/31 09:01
رضا
ناوک غمزه او را به کمان حاجت نیست
تا خدنگ نظرش را به کمان بفریبم
فقط تو صلابت رو نگاه کن
1404/04/15 10:07
رضا خاموش
منظور از قطب زمان در مصرع نهایی که شمس تبریز هم بگزیده و محبوب اوست کیست؟ انسان کامل؟!