گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۲۶

فلکا بگو که تا کی گله‌های یار گویم
نبود شبی که آیم ز میان کار گویم
ز میان او مقامم کمر است و کوه و صحرا
بجهم از این میان و سخنِ کنار گویم
ز فراق گلستانش چو در امتحان خارم
برهم ز خار چون گل سخن از عذار گویم
همه بانگ زاغ آید به خرابه‌های بهمن
برهم از این چو بلبل صفت بهار گویم
گرهی ز نقد غنچه بنهم به پیش سوسن
صفتی ز رنگ لاله به بنفشه زار گویم
بکشد ز کبر دامن دل من چو دلبر آید
بدرد نظر گریبان چو ز انتظار گویم
بنهد کلاه از سر خم خاص خسروانی
بجهد ز مهر ساقی چو من از خمار گویم

اطلاعات

وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فلکا بگو که تا کی گله‌های یار گویم
نبود شبی که آیم ز میان کار گویم
هوش مصنوعی: بگو تا چه زمانی می‌توانم از معشوقه‌ام شکایت کنم؟ هر شب که برمی‌گردم، در خستگی کار، احساساتم را بیان می‌کنم.
ز میان او مقامم کمر است و کوه و صحرا
بجهم از این میان و سخنِ کنار گویم
هوش مصنوعی: میان او جایگاه من است، جایی که هم کوه و هم دشت را در خود دارد. از این موقعیت به گفتمان و کنار رفتن از آن متفاوت می‌پردازم.
ز فراق گلستانش چو در امتحان خارم
برهم ز خار چون گل سخن از عذار گویم
هوش مصنوعی: از جدایی گلستانش به اندازه‌ای در سختی و ناامیدی هستم که مانند خاری می‌شکافم و از بین دردها و رنج‌ها، هنوز می‌توانم از زیبایی‌ها و لطافت‌های زندگی صحبت کنم.
همه بانگ زاغ آید به خرابه‌های بهمن
برهم از این چو بلبل صفت بهار گویم
هوش مصنوعی: همه صداهای زاغ در ویرانه‌های بهمن به گوش می‌رسد، اما من چون بلبل بهار سخن می‌گویم.
گرهی ز نقد غنچه بنهم به پیش سوسن
صفتی ز رنگ لاله به بنفشه زار گویم
هوش مصنوعی: اگر گلی از غنچه را به زیبایی سوسن پیش بگذارم، می‌خواهم به رنگ لاله برای بنفشه‌ای که پژمرده شده است، سخن بگویم.
بکشد ز کبر دامن دل من چو دلبر آید
بدرد نظر گریبان چو ز انتظار گویم
هوش مصنوعی: وقتی محبوب بیاید و با نگاهش به من توجه کند، از غرور و خودبینی‌ام به شدت آسیب می‌بینم. در این لحظه، به خاطر انتظار کشیدنم احساس ضعف و حیرتی بی‌نظیر دارم.
بنهد کلاه از سر خم خاص خسروانی
بجهد ز مهر ساقی چو من از خمار گویم
هوش مصنوعی: به نشانه ادب، کلاهم را از سر برمی‌دارم و وقتی ساقی را می‌بینم، شاد و سرشار از عشق و انرژی مانند من، از حالتی ناشی از خمار خارج می‌شوم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۶۲۶ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1395/10/19 08:01
نادر..

شگفتا..
ز فراق گلستانش چو در امتحان خارم
برهم ز خار، چون گل سخن از عذار گویم ..

1395/11/10 14:02
نادر..

همه بانگ زاغ آید به خرابه‌های بهمن
برهم از این چو بلبل صفت بهار گویم ..

1401/12/27 14:02
نوشاد رکنی

به نظر می‌رسد در بیت 5، «گروی» یعنی گرویی به جای «گرهی» صحیح‌تر باشد. (به اعتبار »نقد غنچه»).

1404/02/05 06:05
هادی

بجهم از این میان و سخنِ کنار گویم؟!