غزل شمارهٔ ۱۶۲۵
دو هزار عهد کردم که سر جنون نخارم
ز تو درشکست عهدم ز تو باد شد قرارم
ز ره زیادهجویی به طریق خیرهرویی
بروم که کدخدایم غله بدروم بکارم
همه حل و عقد عالم چو به دست غیب آمد
من بوالفضول معجب تو بگو که بر چه کارم
چو قضا به سخره خواهد که ز سبلتی بخندد
سگ لنگ را بگوید که برس بدان شکارم
چو بر اوش رحم آید خبرش کند که بنشین
بهل اختیار خود را تو به پیش اختیارم
اگرت شکار باید ز منت شکار خوشتر
همه صیدهای جان را به نثار بر تو بارم
نه ز دام من ملالی نه ز جام من وبالی
نه نظیر من جمالی چه غریب و ندره یارم
خمش ار دگر بگویم ز مقالت خوش او
بپرد کبوتر دل سوی اولین مطارم
تبریز و شمس دین شد سبب فروغ اختر
رخ شمس از او منور به فراز سبز طارم
غزل شمارهٔ ۱۶۲۴: خبری اگر شنیدی ز جمال و حسن یارمغزل شمارهٔ ۱۶۲۶: فلکا بگو که تا کی گلههای یار گویم
اطلاعات
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دو هزار عهد کردم که سر جنون نخارم
ز تو درشکست عهدم ز تو باد شد قرارم
هوش مصنوعی: در دو هزار بار تصمیم گرفتم که عشق و جنون تو را ترک کنم، اما هر بار که خواستم از تو دور شوم، عهد و پیمانم شکسته شد و آرامش خاطر من از بین رفت.
ز ره زیادهجویی به طریق خیرهرویی
بروم که کدخدایم غله بدروم بکارم
هوش مصنوعی: من برای جستجوی بیشتر و دستیابی به خواستههایم، با چشمانی بسته و بدون توجه به راههای درست، میروم تا بتوانم در زمین خود محصولی بکارم.
همه حل و عقد عالم چو به دست غیب آمد
من بوالفضول معجب تو بگو که بر چه کارم
هوش مصنوعی: همه امور دنیا وقتی به دست خواست الهی سپرده شد، من که همیشه زبان به شوخی و حرف زدن باز میکنم، از تو بپرس که هدف من چیست و در چه موضوعی مشغولم.
چو قضا به سخره خواهد که ز سبلتی بخندد
سگ لنگ را بگوید که برس بدان شکارم
هوش مصنوعی: وقتی سرنوشت بخواهد، حتی یک سگ لنگ هم میتواند به راحتی به شکار برود و از آن بخندد.
چو بر اوش رحم آید خبرش کند که بنشین
بهل اختیار خود را تو به پیش اختیارم
هوش مصنوعی: وقتی به او رحم و دل میآید، این موضوع را به تو میگوید که در انتخابهایت بیشتر مراقب باش و اختیار خود را در اختیار من قرار دهی.
اگرت شکار باید ز منت شکار خوشتر
همه صیدهای جان را به نثار بر تو بارم
هوش مصنوعی: اگر به دنبال شکار هستی، از لطف و محبت شکار چه چیزی بهتر است؟ من جان خود را برای تو فدای میکنم.
نه ز دام من ملالی نه ز جام من وبالی
نه نظیر من جمالی چه غریب و ندره یارم
هوش مصنوعی: نه از قید و بند من ناراحتیای داری، نه از نوشیدن جام من دلشورهای برایت ایجاد میشود. هیچ کس به زیبایی من نیست، و یار من چقدر غریبه و دور است.
خمش ار دگر بگویم ز مقالت خوش او
بپرد کبوتر دل سوی اولین مطارم
هوش مصنوعی: اگر دوباره درباره موضوع او صحبت کنم، آن چنان خوش است که دل کبوترم به سوی نخستین پروازش پر میکشد.
تبریز و شمس دین شد سبب فروغ اختر
رخ شمس از او منور به فراز سبز طارم
هوش مصنوعی: تبریز و شمس دین باعث روشنایی و درخشش چهرهی شمس شدهاند، بهگونهای که نور او بر بلندیهای سبز طارم میتابد.