گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۲۱

چو غلام آفتابم هم از آفتاب گویم
نه شبم نه شب پرستم که حدیث خواب گویم
چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی
به نهان از او بپرسم به شما جواب گویم
به قدم چو آفتابم به خرابه‌ها بتابم
بگریزم از عمارت سخن خراب گویم
به سر درخت مانم که ز اصل دور گشتم
به میانه قشورم همه از لباب گویم
من اگر چه سیب شیبم ز درخت بس بلندم
من اگر خراب و مستم سخن صواب گویم
چو دلم ز خاک کویش بکشیده است بویش
خجلم ز خاک کویش که حدیث آب گویم
بگشا نقاب از رخ که رخ تو است فرخ
تو روا مبین که با تو ز پس نقاب گویم
چو دلت چو سنگ باشد پر از آتشم چو آهن
تو چو لطف شیشه گیری قدح و شراب گویم
ز جبین زعفرانی کر و فر لاله گویم
به دو چشم ناودانی صفت سحاب گویم
چو ز آفتاب زادم به خدا که کیقبادم
نه به شب طلوع سازم نه ز ماهتاب گویم
اگرم حسود پرسد دل من ز شکر ترسد
به شکایت اندرآیم غم اضطراب گویم
بر رافضی چگونه ز بنی قحافه لافم
بر خارجی چگونه غم بوتراب گویم
چو رباب از او بنالد چو کمانچه رو درافتم
چو خطیب خطبه خواند من از آن خطاب گویم
به زبان خموش کردم که دل کباب دارم
دل تو بسوزد ار من ز دل کباب گویم

اطلاعات

وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو غلام آفتابم هم از آفتاب گویم
نه شبم نه شب پرستم که حدیث خواب گویم
هوش مصنوعی: من مانند بنده خورشید هستم و تنها از روشنایی و زیبایی آن سخن می‌گویم، نه اینکه شب باشم و به تاریکی‌ها علاقه‌مند باشم که داستان خواب را بیان کنم.
چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی
به نهان از او بپرسم به شما جواب گویم
هوش مصنوعی: من همچون پیام‌آور خورشید هستم که در راهی پنهانی حرکت می‌کنم. از او سوال می‌کنم و به شما پاسخ می‌دهم.
به قدم چو آفتابم به خرابه‌ها بتابم
بگریزم از عمارت سخن خراب گویم
هوش مصنوعی: به خاطر حضورم چون آفتاب به خرابه‌ها می‌تابم و از ناپاکی‌های سخن فرار می‌کنم.
به سر درخت مانم که ز اصل دور گشتم
به میانه قشورم همه از لباب گویم
هوش مصنوعی: من مانند درختی هستم که از ریشه‌اش دور شده‌ام و در میانه‌ای قرار دارم که تنها پوسته‌ام باقی مانده است و از عمق وجود خود چیزی نمی‌گویم.
من اگر چه سیب شیبم ز درخت بس بلندم
من اگر خراب و مستم سخن صواب گویم
هوش مصنوعی: با اینکه من به ظاهر مانند سیبی هستم که از درختی بلند به پایین افتاده‌ام و در حالتی خراب و بی‌حال قرار دارم، می‌توانم حقایق و سخنان درست را بیان کنم.
چو دلم ز خاک کویش بکشیده است بویش
خجلم ز خاک کویش که حدیث آب گویم
هوش مصنوعی: دل من از بوی خاک کوی تو پر شده و این باعث شرمندگی‌ام می‌شود، چون نمی‌توانم درباره آب بگویم.
بگشا نقاب از رخ که رخ تو است فرخ
تو روا مبین که با تو ز پس نقاب گویم
هوش مصنوعی: چهره زیبای خود را نمایان کن، زیرا چهره تو خوشبختی و نیک‌بختی است. بر من روا نیست که فقط از پشت پرده درباره تو صحبت کنم.
چو دلت چو سنگ باشد پر از آتشم چو آهن
تو چو لطف شیشه گیری قدح و شراب گویم
هوش مصنوعی: اگر دل تو مانند سنگ باشد و پر از آتش، من هم مانند آهن هستم. تو مانند شیشه‌ای هستی که زیبایی‌اش را با شراب و محبت پر می‌کنم.
ز جبین زعفرانی کر و فر لاله گویم
به دو چشم ناودانی صفت سحاب گویم
هوش مصنوعی: از پیشانی زعفرانی لاله، زیبایی و ویژگی‌های آن را توصیف می‌کنم و در مورد چشمانم که مانند ناودان هستند، به صفاتی مشابه ابرها اشاره می‌کنم.
چو ز آفتاب زادم به خدا که کیقبادم
نه به شب طلوع سازم نه ز ماهتاب گویم
هوش مصنوعی: وقتی که از نور خورشید به دنیا آمده‌ام، به خدا قسم که من کیقباد هستم. نه در شب می‌تابم و نه از روشنایی ماه چیزی می‌گویم.
اگرم حسود پرسد دل من ز شکر ترسد
به شکایت اندرآیم غم اضطراب گویم
هوش مصنوعی: اگر کسی حسود از من بپرسد که آیا دل من شیرین است، من به خاطر این سؤال نگران می‌شوم و از غم و اضطراب خود شکایت می‌کنم.
بر رافضی چگونه ز بنی قحافه لافم
بر خارجی چگونه غم بوتراب گویم
هوش مصنوعی: در این اشعار، شاعر به تمسخر و انتقاد از گروهی خاص اشاره می‌کند. او بر این نکته تأکید می‌کند که چگونه می‌تواند از یک فرد از نسل قحافه (که اشاره به خلفای مسلمین دارد) با افتخار نام ببرد و در عوض، در مورد یک خارجی (که ممکن است به دشمنان اشاره داشته باشد) احساس درد و ناراحتی کند. به طور کلی، شاعر به تضاد و تناقض‌های موجود در افکار و عقاید افراد اشاره می‌کند.
چو رباب از او بنالد چو کمانچه رو درافتم
چو خطیب خطبه خواند من از آن خطاب گویم
هوش مصنوعی: وقتی صدای رباب به ناله درآید و مانند کمانچه روی زمین بیفتم، سخنانی را که خطیب در خطبه می‌خواند، من نیز به آن سخنان پاسخ می‌دهم.
به زبان خموش کردم که دل کباب دارم
دل تو بسوزد ار من ز دل کباب گویم
هوش مصنوعی: من با سکوت خود حرف می‌زنم، چون دل بُرنده‌ای دارم. اگر از درد و سوزش دل خود بگویم، دل تو نیز خواهد سوخت.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۶۲۱ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
غزل شمارهٔ ۱۶۲۱ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۱۶۲۱ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۶۲۱ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1391/03/21 23:05
آرمان

به زبان خموش کردم، که دل کباب دارم*
دل تو بسوزد ار من ز دل کباب گویم
به نظرم در مصرع اول "گردم" بهتر باشه

در مصرع دوم بیت دوم کلمه پنهان با کلمات جایگزین شود. (مطابق با قرائت صوتی دکتر سروش در مجموعه

در حاشیه قبل کلمات درج نشدند نمی دانم چرا؟
به جای پنهان باید گفته شود: به نهان

1392/07/07 09:10

سلام
بنده هم با آقا کامران موافق هستم
به جای "پنهان" باید نوشته شود "به نهان"
با تشکر.

1394/04/14 20:07
فرشاد عربی

در بیت 12 بنی قحافه درست است که منظور ابوبکر است

1394/04/14 21:07
ادب دوست

پنهان از کسی پرسیدن ؟؟؟
به نهان از کسی پرسیدن، چون با او به خلوت نشستم خواهم پرسید و به شما پاسخ خواهم داد .
پنهان ازاو از که می پرسد؟؟

1395/01/24 19:03
جواد

بنی قحانه غلطه درستش بنی قحافه هست
---
پاسخ: با تشکر، «قحانه» با «قحافه» جایگزین شد.

سلام نازنینانم.
برای اون توضیحات دوستان واژه ی " پنهان" در مصرع ( پاره) چهارم ، درست همان " پنهان " هست ولی با گویش و بر وزن " به نهان" باید خوانده شود. به اینصورت Pe nahaan
در جواب نازنینم جناب یا بانو ادب دوست ، اون واژه ی " پنهان" در اینجا ، کامل یک اختصار جمله ای رو با خود داره ( پنهان از شما باشد ) و حتی بصورت قید حالت " پنهانی" را در خودش مضمر دارد ، فلذا بر اساس نسخه لیدن ، " پنهان" درست هست ولی با همان وزن ( سنگینا ) که عرض کردم.
در حین خواندن دکتر سروش هم اگر دقت شود ، " پ" _ نهان بیشتر بگوش می رسد. سپاسگزارم

1395/07/21 03:10
ادب دوست

جناب دکتر زهره وندی عزیز،
آیا در بنهان ( پنهانی، نهانی ) ایراد واشکال مانایی ، دستوری یا زبانی موجود است که آقای سروش باید
" په- نهان " بخوانند؟؟
نادرست خواندن واژه برای بر طرف کردن مشکل وزن؟؟
با پوزش

1395/09/27 06:11
نادر

شمس نموده تابشی، بر رخِ ماهِ مولوی ...

1396/01/31 17:03
مجید

در بیت دوم به نهان درست است

1396/10/24 14:12
ایلیاد

سلام
«پنهان» درسته چون در اینجا پنهان بع معنی راز و سر هست که میفرماید: راز را از او میپرسم.. اما نهان بیشتر به معنی غیب است و در سوره تکویر یکی از نامهای شیطان نیز میباشد

1397/03/25 20:05
علی

خسته نباشید و با سپاس
میتونید من رو توی معنی بیت 10 (چو ز افتاب زادم...) کمک کنید
و ایا بیت ششم از لحاظ معنایی به بیت 5 مربوطه؟

1397/12/12 19:03
کاف دال

دوست عزیز آقای علی،
معنی بیت 10 را میبایستی در حکمت «اشراق» که مولانا خود متعلق به آن بود جست.
حکمت اشراق را نظریه این بود که: «هستی غیر از نور چیزی نیست و هرچه در جهان است و بعد از این به وجود می‌آید نور است، لذا جهان جز اشراق نمی‌باشد. منتها بعضی از نورها رقیق است و برخی غلیظ و برخی از انوار ذرات پراکنده دارد و پاره‌ای دیگر دارای ذرات متراکم است و همانگونه که نورهای قوی بر ضعیف می‌تابد نورهای ضعیف هم بسوی انوار قوی تابش دارد. انسان هم از این قاعده مستثنا نیست و به دیگران می‌تابد، همانگونه که نورهای دیگران به او می‌تابد. بمناسبت اینکه از انسان به دیگران نور تابیده می‌شود انسان فیاض است و می‌تواند به دیگران نور برساند و از نور سایرین روشن شود.»
چو غلام آفتابم هم از آفتاب گویم
نه شبم نه شب پرستم که حدیث خواب گویم
چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی
پنهان از او بپرسم به شما جواب گویم
به قدم چو آفتابم به خرابه‌ها بتابم
بگریزم از عمارت سخن خراب گویم
چو ز آفتاب زادم به خدا که کیقبادم
نه به شب طلوع سازم نه ز ماهتاب گویم

1398/09/01 15:12
دکتر روشن

سلام بر شما. ادب دوستان.
با توجه به صورت نوشتاری برخی کلمات در اشعار مولانا به نظر میرسد جناب ایشان با آهنگ شرقی ( چیزی شبیه آهنگ زبان افغانی امروزی) سخن می گفته است و تلفظ گفتاری ایشان در اشعارش نیز منعکس شده است. بنا بر این هم به ضرورت وزن شعری هم احتمالآ با توجه به نکته پیش گفته Pe nahaan درست است.

1399/06/31 08:08
کاف دال

چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی
به نهان از او بپرسم به شما جواب گویم
«فارابی در این رابطه می‌گوید: کسی که به مرتبهٔ اعلای روحانی و معنوی می‌رسد می‌تواند میان روح خویش و عقل فعال رابطه ایجاد کند. یعنی بی واسطه به عقل فعال اتصال یابد و چون عقل فعال از علت اولی فیض می‌گیرد. پس چنین کسی به واسطهٔ عقل فعال از مبدأ اولی فیض خواهد گرفت»

1400/01/21 00:03
عمار

استاد مروجی سبزواری سه بیت اول رو به زیبائی شرح کرده، هر کی اهلش یاعلی، سال 1400مبارک همه شعر دوستان اهل دل

1403/09/24 08:11
کوروش

بهشون بگید بیت ۱۲ رو هم شرح کنن