گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۱۵

من اگر دست زنانم نه من از دستِ زنانم
نه از اینم نه از آنم من از آن شهر کلانم
نه پی زمر و قمارم نه پی خمر و عقارم
نه خمیرم نه خمارم نه چنینم نه چنانم
من اگر مست و خرابم نه چو تو مست شرابم
نه ز خاکم نه ز آبم نه از این اهل زمانم
خرد پوره آدم چه خبر دارد از این دم
که من از جمله عالم به دو صد پرده نهانم
مشنو این سخن از من، وَ نه زین خاطر روشن
که از این ظاهر و باطن نه پذیرم نه ستانم
رخ تو گرچه که خوب است قفس جان تو چوب است
برم از من که بسوزی که زبانه‌ست زبانم
نه ز بویم نه ز رنگم نه ز نامم نه ز ننگم
حذر از تیر خدنگم که خدایی است کمانم
نه می خام ستانم نه ز کس وام ستانم
نه دم و دام ستانم هله ای بخت جوانم
چو گلستان جنانم طربستان جهانم
به روان همه مردان که روان است روانم
شکرستان خیالت بر من گلشکر آرد
به گلستان حقایق گل صدبرگ فشانم
چو درآیم به گلستان گل افشان وصالت
ز سر پا بنشانم که ز داغت به نشانم
عجب ای عشق چه جفتی چه غریبی چه شگفتی
چو دهانم بگرفتی به درون رفت بیانم
چو به تبریز رسد جان سوی شمس الحق و دینم
همه اسرار سخن را به نهایت برسانم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من اگر دست زنانم نه من از دستِ زنانم
نه از اینم نه از آنم من از آن شهر کلانم
هوش مصنوعی: من اگر با دست‌هایم بازی کنم، نه به خاطر این است که دست‌هایم تنها از این جهان یا جهان دیگری هستند، بلکه من به خاطر اصالت و ریشه‌هایم از آن شهر بزرگ هستم.
نه پی زمر و قمارم نه پی خمر و عقارم
نه خمیرم نه خمارم نه چنینم نه چنانم
هوش مصنوعی: من نه در پی گروه بازی و قمار هستم، نه به دنبال شراب و مواد مخدر. نه در حالتی هستم که به من بگویند خمیر و نه در حالتی که خمار باشم. من نه مانند این هستم و نه مانند آن.
من اگر مست و خرابم نه چو تو مست شرابم
نه ز خاکم نه ز آبم نه از این اهل زمانم
هوش مصنوعی: من اگر در حال مستی و نابودی هستم، این حالتی که دارم شبیه به حالت مستی ناشی از شراب نیست. من نه از خاک این دنیا آمده‌ام و نه از آب، و به دنیای افرادی که در زمان حاضر هستند، تعلق ندارم.
خرد پوره آدم چه خبر دارد از این دم
که من از جمله عالم به دو صد پرده نهانم
هوش مصنوعی: خرد و عقل انسانی نمی‌داند که من در این لحظه چه احساسی دارم، زیرا من از دیگران فاصله دارم و رازهایی در دل نهان دارم.
مشنو این سخن از من، وَ نه زین خاطر روشن
که از این ظاهر و باطن نه پذیرم نه ستانم
هوش مصنوعی: به این سخن توجه نکن، نه به دلیل اینکه روشن و واضح است، بلکه به این خاطر که از ظاهر و باطن هیچ چیز را نه می‌پذیرم و نه طلب می‌کنم.
رخ تو گرچه که خوب است قفس جان تو چوب است
برم از من که بسوزی که زبانه‌ست زبانم
هوش مصنوعی: چهره تو هرچند زیباست، اما روح و جانت محدودیت دارد. من را از خود دور کن، زیرا زبانم همانند شعله‌ای است که تو را خواهد سوزاند.
نه ز بویم نه ز رنگم نه ز نامم نه ز ننگم
حذر از تیر خدنگم که خدایی است کمانم
هوش مصنوعی: من نه به خاطر عطر و رنگم، نه به خاطر نام و نه به خاطر عیب و ننگم، بلکه به خاطر تیر کمانم باید مراقب باشی؛ زیرا خدایی در کمان من وجود دارد.
نه می خام ستانم نه ز کس وام ستانم
نه دم و دام ستانم هله ای بخت جوانم
هوش مصنوعی: من نه می‌خواهم چیزی از کسی بگیرم، نه از دیگران قرض می‌گیرم و نه به کسی وابسته هستم. بخت جوانم، به من فرصتی بده!
چو گلستان جنانم طربستان جهانم
به روان همه مردان که روان است روانم
هوش مصنوعی: گلستان بهشت برای من خوشی و شادمانی دنیاست. روح تمام مردان جوان و زنده در من جاری است و من نیز زنده‌ام.
شکرستان خیالت بر من گلشکر آرد
به گلستان حقایق گل صدبرگ فشانم
هوش مصنوعی: در دنیای خیالت، همه چیز شیرین و لذت‌بخش است و من در میان حقیقت‌ها، زیبایی‌هایی با ارزش را به نمایش می‌گذارم.
چو درآیم به گلستان گل افشان وصالت
ز سر پا بنشانم که ز داغت به نشانم
هوش مصنوعی: وقتی وارد گلستان می‌شوم، عشق و زیبایی تو را به نمایش می‌گذارم و از شدت محبت و دلتنگی‌ام بر زمین می‌نشینم تا نشان داغی که از تو در دل دارم، نمایان شود.
عجب ای عشق چه جفتی چه غریبی چه شگفتی
چو دهانم بگرفتی به درون رفت بیانم
هوش مصنوعی: عشق، ای شگفت‌انگیز و عجیبت، چه جفتی و چه ناشناسی! وقتی که دهانم را بسته‌ای، بیان و حرف‌هایم به درون قلبم رفته است.
چو به تبریز رسد جان سوی شمس الحق و دینم
همه اسرار سخن را به نهایت برسانم
هوش مصنوعی: وقتی به تبریز برسم، روح من به سوی نور حقیقت و دین می‌رود و همه‌ی رازهای گفتار را به کمال می‌رسانم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۶۱۵ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۱۶۱۵ به خوانش عندلیب

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"دست زنان"
با صدای مهدی ساکی (آلبوم کماکان)

حاشیه ها

1393/10/24 12:12
sahar

من اگر دست زنانم نه من از دست زنانم
نـــه از اینم نــه از آنم مــن از آن شهر کـلانم
نـــه پـــی زمــــر و قمــارم نه پی خمر و عقارم
نـــه خمیـــرم نــــه خمـــارم نــه چنینم نه چنانم
مـــن اگـــر مست و خرابم نه چو تو مست شرابم
نه ز خاکم نه ز آبم نه از این اهــــل زمــــانم
خـــرد پـــوره آدم چـــه خبـــر دارد از ایــن دم
کــــه مــن از جمــله عالــم به دو صد پرده نهانم
مشنـو این سخن از من و نه زین خاطر روشن
که از این ظاهر و باطن نه پذیرم نه ستانم

1395/02/09 23:05
فرشاد عربی

منظور از زمر در بیت دوم همان واژه مزمار است به معنای نی نوازی و موسیقی پردازی.

1396/11/27 06:01
نادر..

شکرستان خیالت بر من گلشکر آرد
به گلستان حقایق گل صدبرگ فشانم...

1397/12/01 22:03
حسین

اجرای آقای ساکی و گروه کماکان برای این شعر بسیار زیباست و صد البته کلیپ ویدئوی این آهنگ هم خوب و مرتبط با آهنگه
سبک آقای ساکی خاصه و برای همین عامه پسند نیست
توی آهنگی که همین شعر رو اجرا میکنه بعد از بیت «عجب ای عشق چه جفتی چه غریبی چه شگفتی // چو دهانم بگرفتی به درون رفت بیانم» به جای خوندن بیت بعد با دهان بسته صدا ایجاد میکنه که خیلی خیلی زیبا مفهوم بیت رو تداعی میکنه
اگر خود آهنگ رو گوش بدین خیلی بهتر متوجه میشین و لذت می برین

1399/05/22 14:07
حبیب

من اگر دست زنانم نه من از دست زنانم
نه از اینم نه از آنم من از آن شهر کلانم
مولانا در این بیت همه پیام خود را یک جا با مثالی ملموس و عینی ارایه میدهد و میگوید اگر من را در حال دست زدن و شادی و طرب می بینی مرا بر أساس ظاهر رفتارم با مطربان قیاس نکن مولانا انگیزه متفاوتی برای رفتار خود و ظاهر خود بیان میکند که با عقل کوتاه ظاهر بینی قابل فهم نیست.
بعضی از دوستان دست زنان دوم را به معانی عضویت در گروه جنسی زنان معرفی کرده اند که برداشت چندان مطلوبی نیست.نگاه او جنسیت زده نیست که طرب را فقط زنانه ببیند اگرچه ممکن است در گروه مطربان زنان که با دست زدن طرب افرینی داشتند موجود بوده است

1400/11/05 15:02
فرخ شیرانی

جناب لیله‌کوهی مصرع اول را جوری می‌خوانند که مفهوم به‌کل دچار تغییر می‌شود (دستِ زنانم)

در حالی که مفهوم این مصرع با این خوانش: من اگر دستْ زنانم نه من از دستْ زنانم، رسا است. همان که تمام این غزل درحال ادراک آن است. که من آن‌چه در ظاهر به‌نظر ‌می‌آید نیستم. 

1404/01/29 22:03
Bijan G بیژن

 آقای فرخ شیرانی ،

دقیقا من هم می خواستم همین را بنویسم که دیدم شما نوشتی:  مصرع اول را جوری می‌خوانند که مفهوم به‌کل دچار تغییر می‌شود (دستِ زنانم)

و خانوم عندلیب نیز همینطوری خواندند - (دستِ زنانم)

1401/05/08 08:08
مون سا

دد و دام هست لطفا تصحیح بفرمایید 

خیلی هم در خواندن اشتباه داشتن که اصلا معنی و مفهوم شعر رو عوض کردن !!  

1401/09/18 01:12
شهزاد امیری

در بیت "خِرَد پوره آدم چه خبر دارد از این دم" واژه "پوره" در افغانستان به معنی "کامل بودن" به کار می‌رود. مثلا اگر تعداد اشخاص یک گروه کامل شود، می گوید آن گروه پوره شده است، یعنی گروه تکمیل شده است. یا هم اگر تعداد مهره های یک تسبیح کامل نباشد، می گوید آن تسبیح پوره نیست، یعنی کامل نیست. خِرَد پوره آدم یعنی خرد کامل آدم