گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۱۴

بزن آن پرده دوشین که من امروز خموشم
ز تف آتش عشقت من دلسوز خموشم
منم آن باز که مستم ز کله بسته شدستم
ز کله چشم فرازم ز کله دوز خموشم
ز نگار خوش پنهان ز یکی آتش پنهان
چو دل افروخته گشتم ز دلفروز خموشم
چو بدیدم که دهانم شد غماز نهانم
سخن فاش چه گویم که ز مرموز خموشم
به ره عشق خیالش چو قلاووز من آمد
ز رهش گویم لیکن ز قلاووز خموشم
ز غم افروخته گشتم به غم آموخته گشتم
ز غم ار ناله برآرم ز غم آموز خموشم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بزن آن پرده دوشین که من امروز خموشم
ز تف آتش عشقت من دلسوز خموشم
هوش مصنوعی: آن پرده را کنار بزن، چرا که امروز من خاموش و ساکتم. از شدت عشق تو، دلم به شدت می‌سوزد و من در دل سوز خود سکوت کرده‌ام.
منم آن باز که مستم ز کله بسته شدستم
ز کله چشم فرازم ز کله دوز خموشم
هوش مصنوعی: من آن پرنده‌ای هستم که از نوشیدن شیدایی‌ام مست شده‌ام. سرم را بالا می‌آورم و از نشانه داشتن عقل و هوش فاصله گرفته‌ام. به خاطر این حال و احوال، در سکوت به سر می‌برم.
ز نگار خوش پنهان ز یکی آتش پنهان
چو دل افروخته گشتم ز دلفروز خموشم
هوش مصنوعی: از دختر زیبا پنهان شده‌ام، مانند آتش نهانی. وقتی دل من به خاطر زیبایی‌اش مشتعل شد، دیگر سکوت کردم و خاموش ماندم.
چو بدیدم که دهانم شد غماز نهانم
سخن فاش چه گویم که ز مرموز خموشم
هوش مصنوعی: وقتی دیدم که دهانم به رازهای پنهانی اشاره می‌کند، چه بگویم که از اسرار ساکت هستم و هیچ حرفی نمی‌توانم بزنم.
به ره عشق خیالش چو قلاووز من آمد
ز رهش گویم لیکن ز قلاووز خموشم
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، او همچون قومی زنده به یاد من آمد، اما به خاطر آن قوم، من در سکوت دلم باقی ماندم و فقط به یاد او سکوت می‌کنم.
ز غم افروخته گشتم به غم آموخته گشتم
ز غم ار ناله برآرم ز غم آموز خموشم
هوش مصنوعی: به خاطر غم، دلم خیلی آتشین شده و این درد باعث شده که نکاتی از غم را بیاموزم. اگر از دل درد نامی برآورم، به خاطر غم و اندوهی است که در سینه‌ام نهفته است، در غیر این صورت، سکوت می‌کنم و خاموش می‌مانم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۶۱۴ به خوانش عندلیب