گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۱۳

به خدا کز غم عشقت نگریزم نگریزم
وگر از من طلبی جان نستیزم نستیزم
قدحی دارم بر کف به خدا تا تو نیایی
هله تا روز قیامت نه بنوشم نه بریزم
سحرم روی چو ماهت شب من زلف سیاهت
به خدا بی‌رخ و زلفت نه بخسبم نه بخیزم
ز جلال تو جلیلم ز دلال تو دلیلم
که من از نسل خلیلم که در این آتش تیزم
بده آن آب ز کوزه که نه عشقی است دوروزه
چو نماز است و چو روزه غم تو واجب و ملزم
به خدا شاخ درختی که ندارد ز تو بختی
اگرش آب دهد یم شود او کنده هیزم
بپر ای دل سوی بالا به پر و قوت مولا
که در آن صدر معلا چو توی نیست ملازم
همگان وقت بلاها بستایند خدا را
تو شب و روز مهیا چو فلک جازم و حازم
صفت مفخر تبریز نگویم به تمامت
چه کنم رشک نخواهد که من آن غالیه بیزم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به خدا کز غم عشقت نگریزم نگریزم
وگر از من طلبی جان نستیزم نستیزم
هوش مصنوعی: به خدا قسم که از درد عشق تو فرار نمی‌کنم، هرگز. و اگر از من جانم را بخواهی، عطا نخواهم کرد.
قدحی دارم بر کف به خدا تا تو نیایی
هله تا روز قیامت نه بنوشم نه بریزم
هوش مصنوعی: من یک لیوان برای نوشیدن در دست دارم و تا تو نیایی، به خدا قسم که نه می‌نوشم و نه می‌ریزم، حتی تا روز قیامت.
سحرم روی چو ماهت شب من زلف سیاهت
به خدا بی‌رخ و زلفت نه بخسبم نه بخیزم
هوش مصنوعی: در سپیده‌دم، چهره‌ات مانند ماه است و شبم به خاطر زلف‌های سیاه تو، به خدا قسم، بدون دیدن تو و زلف‌هایت نه می‌توانم بخوابم و نه می‌توانم از جایم بلند شوم.
ز جلال تو جلیلم ز دلال تو دلیلم
که من از نسل خلیلم که در این آتش تیزم
هوش مصنوعی: به خاطر شکوه تو من با عظمت هستم و به خاطر هدایت تو، دلی پر از ایمان دارم. من از نسل ابراهیم هستم و در این آتش قوی و بی‌پروا ایستاده‌ام.
بده آن آب ز کوزه که نه عشقی است دوروزه
چو نماز است و چو روزه غم تو واجب و ملزم
هوش مصنوعی: بهتر است آبی بدهی که برای زندگی واقعی و معنوی‌بخش باشد، چه اینکه عشق نمی‌تواند زودگذر باشد. همان‌طور که نماز و روزه واجب‌اند، غم تو نیز برای من ضروری و الزامی است.
به خدا شاخ درختی که ندارد ز تو بختی
اگرش آب دهد یم شود او کنده هیزم
هوش مصنوعی: اگر درختی که شاخ‌وبرگ ندارد، به آن آب بدهند، به حالتی بی‌فایده تبدیل می‌شود و فقط به عنوان چوبی برای هیزم باقی می‌ماند. این بیت به این نکته اشاره دارد که اگر شرایط مناسب یا استعداد در چیزی وجود نداشته باشد، حتی بهترین منابع هم نمی‌توانند آن را بهبود بخشند.
بپر ای دل سوی بالا به پر و قوت مولا
که در آن صدر معلا چو توی نیست ملازم
هوش مصنوعی: ای دل، به سوی آسمان پرواز کن و به قدرت و یاری پروردگار تکیه کن، چرا که در آن جایگاه عالی، هیچ‌کس به اندازه تو همراه نیست.
همگان وقت بلاها بستایند خدا را
تو شب و روز مهیا چو فلک جازم و حازم
هوش مصنوعی: همه در زمان مشکلات خدا را می‌ستایند، اما تو باید مانند آسمان همیشه آماده و قوی باشی.
صفت مفخر تبریز نگویم به تمامت
چه کنم رشک نخواهد که من آن غالیه بیزم
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم عظمت و زیبایی تبریز را به‌طور کامل بیان کنم، زیرا هر چه بگویم، موجب حسادت خواهد شد، چرا که من خودم از آنجا هستم و به آن افتخار می‌کنم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۶۱۳ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۱۶۱۳ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۶۱۳ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1392/02/29 10:04
ساسان کمالی

این غزل را با صدای سحر انگیز پریسا در مجموعه گل بهشت شنیده اید؟

1392/08/30 01:10
مهرنوش

نه، نشنیده‌ایم!

1393/09/27 00:11
ناشناس

در هر صورت زیبا

1394/08/25 16:10

همگان وقت بلاها بستایند خدا را
تو شب و روز مهیا چو فلک جازم و حازم(مولوی)
همه مردم وقتی اتفاقی شگرف میبینند خدارا ستایش و تحسین میکنند ونسبت به روزمرگی دچار عادتند واین شور افرینش این حیرت فزون رو نمیبینن یعنی تشخیص نمیدن چون در اینجا متولد شدن همه چی عادیه براشون چون از این دیدگاه فراتر نرفتن و ازین قالب تن بیرون نیومدن نمیتونن هر ثانیه این تحول و شگفتی رو در حوالی خودشون ببینن این شاد نبودن و در امروز زندگی نکردن هم برای همینه...
به ماشین مدل جدید نگاه میکنن و تحسین میکنن چون چیز نو و جدیدی رو میبینن ولی این همه خلق خالق رو دیگه نمبینن یا اصلا ندیدن ....حتما نباید به افریقا بریم تا متحیر شویم و چیز نو ببینیم ...
سالک غرق در حیرت معشوق چون همه چیز رو ازون میدونه... سالک خندونه چون شهود میکنه چون همه جا صنع خدارو میبینه...
تو شب و روز مهیا چو فلک جازم و حازم
ولی تو چنان غرق در حیرت و ژٰرفای نگرشی... مهیا بودن اینجا یعنی اماده شهود هستی و خواب و غفلت نداری (هر لحضه نو میشود دنیا وما بیخبر از نو شدن اندر بقا) مثل چرخ فلک که با عزم جزم (جازم) و بدون درنگ در گردشه و هوشیاره (حازم)و غرق در مستی و تمنایی و با نگاه به هستی ستایش حق در وجودت موج میزنه ... با خروج از قالب نیازها و روز مرگی به این دنیا با حیرت و ستودن رب مینگری یعنی میتونی چیزی که عوام نمیبینن در جلوی چشمشان هست روز و شب را تو میبینی تو دقت میکنی در دست افرییننده تو ان دست را تحسین میکنی ....
دوستان عاشق خدا بیایید نگاهمان را نو کنیم و حتی با خوبی دیدن ازهمدیگه ومحبت دیدن از هم خدارا تحسین کنیم و غافل ازین همه حیرت افرینش نشویم .....
مست بشیم مثل چرخ گردون برقصیم ... بچرخیم...
بیایید بازهم عاشق بشیم ....
مهدی کاظمی

1394/08/01 16:11
گمان رهنمون

پریسا این شعر را بسیار زیبا و شنیدنی در آلبوم گل بهشت خوانده است .

1395/01/16 17:04
ناصر

مرحوم بسطامی هم در تصنیفی زیبا این شعر را خوانده اند.

1395/05/02 13:08
حسام

مرحوم بسطامی در تصنیفی فوق العاده این شعر را خوانده است. روح این هنرمند واقعی شاد.

1396/01/17 21:04
سروش

ببخشید منظور از "غالیه بیزم" در مصراع آخر چیه ؟ ممنون می شم اگه راهنمایی کنید

1396/03/02 19:06

تا جایی که تخقیقاتم یاری کردند عالیه بیختن به معنای رد کدن مُشک از صافی هست تا فسمت نرم و خوبش به دست بیاد.
به شخصه معنای بیت آهر رو درست متوجه نمی شم، یکی لطف بقرماید واضح سازی کنم سپاس گزارش می شم.
تمی تونم تو را مایه ی ناز و مبهات تبریز بدونمو چراکه رشک و غبطه مانع از این هستند که من تو رو تمام و کمال و عالی بنامم؟؟؟؟؟!!!!

1396/03/02 19:06

اشتباهات تایپی رو باید ببخشایید.

1397/08/03 13:11
صابر

یوسف قاسمی هنرمند با استعداد افغانستان این شعر را با بسیار زیبایی هایش در قالب یک آهنگ درآورده
پیوند به وبگاه بیرونی

1398/03/22 10:05
رضا

صفت مفخر تبریز (وصف کسی که مایه ی فخر تبریز است) نگویم به تمامت (تمام و کامل نمی گویم)/ چه کنم رشک نخواهد که من این غالیه بیزم (چه کنم چون رشک مردمان نمی خواهد یا نمی گذارد این صفات عالی که آشکار شدن آن همچون مشک همه جا را احاطه می کند را به تمام آشکار کنم)
یک جمله: صفات شمس تبریز بسیار بالاست و حسادت مردم مانع افشای تمام و کمال این صفات میشود

1399/05/29 08:07
karim sadati

شعر بینظر مولانا با صدای مرحوم بسطامی واقعا شنیدنی است.