غزل شمارهٔ ۱۶۰۷
ز فلک قوت بگیرم دهن از لوت ببندم
شکم ار زار بگرید من عیار بخندم
مثل بلبل مستم قفس خویش شکستم
سوی بالا بپریدم که من از چرخ بلندم
نه چنان مست و خرابم که خورد آتش و آبم
همگی غرق جنونم همگی سلسله مندم
کله ار رفت بر او گو نه کلم سلسله مویم
خر اگر مرد بر او گو که بر این پشت سمندم
همه پرباد از آنم که منم نای و تو نایی
چو توی خویش من ای جان پی این خویش پسندم
ز پی قند و نبات تو بسی طبله شکستم
ز پی آب حیات تو بسی جوی بکندم
چو توی روح جهان را جهت چشم بدان را
اگرم پاک بسوزی سزد ایرا که سپندم
اگر از سوز چو عودم وگر از ساز چو عیدم
نه از آن عید بخندم نه از این عود برندم
سر سودای تو دارم سر اندیشه نخارم
خبرم نیست که چونم نظرم نیست که چندم
ترشی نیست در آن خد ترش او کرد به قاصد
که اگر روترشم من نه همان شهدم و قندم
چو دلم مست تو باشد همه جانهاست غلامم
وگر از دست تو آید نکند زهر گزندم
طرف سدره جان را تو فروکش به کفم نه
سوی آن قلعه عالی تو برانداز کمندم
نه بر این دخل بچفسم نه از این چرخ بترسم
چو فزون خرج کنم من نه فزون دخل دهندم
غزل شمارهٔ ۱۶۰۶: هله دوشت یله کردم شب دوشت یله کردمغزل شمارهٔ ۱۶۰۸: چه
کسام من؟ چه کسام من؟ که بسی وسوسهمندم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز فلک قوت بگیرم دهن از لوت ببندم
شکم ار زار بگرید من عیار بخندم
هوش مصنوعی: من از آسمان قدرت میگیرم و اگر از سرزمین لوت از گرسنگی بمیروم، دهنم را میبندم و شکم خود را سیر نمیکنم، اما اگر کسی از روی درد و ناراحتی بگرید، من به شادی و خنده میپردازم.
مثل بلبل مستم قفس خویش شکستم
سوی بالا بپریدم که من از چرخ بلندم
هوش مصنوعی: من همچون بلبل سرمست، قفس خود را شکستم و به سوی آسمان پرواز کردم؛ چرا که من در تجربیات و آمالم به بلندای آسمانها میرسم.
نه چنان مست و خرابم که خورد آتش و آبم
همگی غرق جنونم همگی سلسله مندم
هوش مصنوعی: من به قدری مست و سرمستم که نمیتوانم بین آتش و آب تمیز قائل شوم، و تمام وجودم در جنون غرق شده است. من همچنان در زنجیر وابستگیهایم هستم.
کله ار رفت بر او گو نه کلم سلسله مویم
خر اگر مرد بر او گو که بر این پشت سمندم
هوش مصنوعی: اگر بر سر او رفتی، بگو که من مانند کلم، دستهدسته موهایم را دارم. اگر خر بر او افتاد، بگو که بر این پشت اسبم نشستهام.
همه پرباد از آنم که منم نای و تو نایی
چو توی خویش من ای جان پی این خویش پسندم
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به رابطهٔ عمیق و دوستانهاش با یاری اشاره میکند. او بیان میکند که وجود او به گونهای با وجود دیگری پیوند خورده و این دو از هم تفکیکناپذیر هستند. شاعر احساس میکند که زندگیاش با این دوست به اوج میرسد و مائل است تا خود واقعیاش را در کنار او بیابد و بر آن اساس زندگی کند.
ز پی قند و نبات تو بسی طبله شکستم
ز پی آب حیات تو بسی جوی بکندم
هوش مصنوعی: به خاطر تو و به دنبال شیرینی و خوشمزگیات خیلی تلاش کردم و زحمتهای زیادی کشیدم. همچنین برای رسیدن به زندگی بهتر و روحیه شادابتر، مسیرهای زیادی را طی کردم.
چو توی روح جهان را جهت چشم بدان را
اگرم پاک بسوزی سزد ایرا که سپندم
هوش مصنوعی: اگر تو بهعنوان روح جهان، به آنچنان نگاهی بیندازی که بتوانی همه چیز را پاک بسوزانی، این کار درستی است زیرا من نیز بخشی از آتش هستم.
اگر از سوز چو عودم وگر از ساز چو عیدم
نه از آن عید بخندم نه از این عود برندم
هوش مصنوعی: من اگر مثل عود بسوزم و درد بکشیم، یا اگر به شادی موسیقی عید برسم، نه از شادی عید لذت میبرم و نه از درد آتش عود رنج میکشم.
سر سودای تو دارم سر اندیشه نخارم
خبرم نیست که چونم نظرم نیست که چندم
هوش مصنوعی: من با آرزوی تو درگیرم و دغدغهام را فراموش کردهام. نمیدانم در چه وضعیتی هستم و به چه حالتی دچار شدهام.
ترشی نیست در آن خد ترش او کرد به قاصد
که اگر روترشم من نه همان شهدم و قندم
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به این نکته اشاره میکند که در خود هیچ تلخی یا کدورتی وجود ندارد، بلکه حالت و جلوهای که از او میبینند، ناشی از یک پیام یا نقش است که به طرف مقابل منتقل کرده است. او به نوعی میگوید که در عمیق وجودش شیرین است و ویژگیهای مثبتی مانند عسل و قند دارد، و اگر ظاهرش عوض شده باشد، به خاطر درک نادرستی است که دیگران از او دارند.
چو دلم مست تو باشد همه جانهاست غلامم
وگر از دست تو آید نکند زهر گزندم
هوش مصنوعی: وقتی دل من پر از عشق توست، تمام جانها برای من همچون بردهای هستند. اگر از تو دور شوم، هیچ آسیبی نمیتوانم تحمل کنم.
طرف سدره جان را تو فروکش به کفم نه
سوی آن قلعه عالی تو برانداز کمندم
هوش مصنوعی: من نمیخواهم به سمت آن قلعه بلند تو بروم، بلکه آرامش و روح جان را در دستان خود دارم.
نه بر این دخل بچفسم نه از این چرخ بترسم
چو فزون خرج کنم من نه فزون دخل دهندم
هوش مصنوعی: نه چیزی از درآمدم کم میکنم و نه از چرخ گردون میترسم؛ چون اگر هزینهام زیاد باشد، درآمدم هم بیشتر خواهد شد.