غزل شمارهٔ ۱۵۹۹
چون بدیدم صبح رویت در زمان برخیستم
گرم در کار آمدم موقوف مطرب نیستم
همچو سایه در طوافم گرد نور آفتاب
گه سجودش می کنم گاهی به سر می ایستم
گه درازم گاه کوته همچو سایه پیش نور
جمله فرعونم چو هستم چون نیم موسیستم
من میان اصبعین حکم حقم چون قلم
در کف موسی عصا گاهی و گه افعیستم
عشق را اندیشه نبود زانک اندیشه عصاست
عقل را باشد عصا یعنی که من اعمیستم
روح موقوف اشارت می بنالد هر دمی
بر سر ره منتظر موقوف یک آریستم
چون از این جا نیستم این جا غریبم من غریب
چون در این جا بیقرارم آخر از جاییستم
غزل شمارهٔ ۱۵۹۸: ای خوشا روزا که ما معشوق را مهمان کنیمغزل شمارهٔ ۱۶۰۰: از شهنشه شمس دین من ساغری را یافتم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون بدیدم صبح رویت در زمان برخیستم
گرم در کار آمدم موقوف مطرب نیستم
هوش مصنوعی: وقتی صبح چهرهات را دیدم، در آن لحظه احساس شگفتی کردم و درگیر کار شدم. دیگر نمیتوانم خود را مشغول آواز و موسیقی نگهدارم.
همچو سایه در طوافم گرد نور آفتاب
گه سجودش می کنم گاهی به سر می ایستم
هوش مصنوعی: من مانند سایهای، در اطراف نور آفتاب میچرخم. گاهی سر به زمین میگذارم و گاهی به احترامش میایستم.
گه درازم گاه کوته همچو سایه پیش نور
جمله فرعونم چو هستم چون نیم موسیستم
هوش مصنوعی: گاهی به بلندای سایه، گاهی به کوتاهی آن، گویی من فرعون هستم، اما در واقع چون موسی هستم که نسبت به نور آگاهی دارم.
من میان اصبعین حکم حقم چون قلم
در کف موسی عصا گاهی و گه افعیستم
هوش مصنوعی: من در میانه دو انگوشت، به حکم حق عمل میکنم؛ گاهی شبیه عصای موسی و گاهی همانند افعی هستم.
عشق را اندیشه نبود زانک اندیشه عصاست
عقل را باشد عصا یعنی که من اعمیستم
هوش مصنوعی: عشق نیازی به فکر و اندیشه ندارد، زیرا اندیشه در واقع به عقل وابسته است. بنابراین، من در این زمینه کور و نابینا هستم.
روح موقوف اشارت می بنالد هر دمی
بر سر ره منتظر موقوف یک آریستم
هوش مصنوعی: روح هر لحظه در حالی که منتظر نشانهای است، شکایت میکند و میگوید که من در حال انتظار یک "آری" هستم.
چون از این جا نیستم این جا غریبم من غریب
چون در این جا بیقرارم آخر از جاییستم
هوش مصنوعی: وقتی از اینجا رفتهام، احساس تنهایی میکنم. به دلیل اینکه در این مکان بیتاب و ناآشنا هستم، در واقع نشاندهنده این است که ریشهام در جایی دیگر است.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۵۹۹ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1397/07/20 05:10
مهدی قناعت پیشه
صبح یا اول بارکه خدا را بادل ودردل دیدم،زمان یادم رفت و قید وبند آهنگ مطربهائ عشق تو را گسستم یا از مطرب هم گرمتر شدم! و همچو سایه خورشید گاهی نیست وخدائی،چکیده چون موسی میشوم،گاه کامل وبلند و زمینی چون فرعون.من از او میگویم وقلم حکم واحدم که گاه چون عصا..
1403/08/15 00:11
همایون
غزلی بد ترکیب و تقلیدی و شریعت مداری و پر تکلف، بیشتر به غزلی الحاقی میماند، یا نشان میدهد جای پیشین عارفی تقلیدی پیش از دیدن مراد