گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۹۵

سر قدم کردیم و آخر سوی جیحون تاختیم
عالمی برهم زدیم و چست و بیرون تاختیم
چون براق عشق عرشی بود زیر ران ما
گنبدی کردیم و سوی چرخ گردون تاختیم
عالم چون را مثال ذره‌ها برهم زدیم
تا به پیش تخت آن سلطان بی‌چون تاختیم
فهم و وهم و عقل انسان جملگی در ره بریخت
چونک از شش حد انسان سخت افزون تاختیم
چونک در سینور مجنونان آن لیلی شدیم
سرکش آمد مرکب و از حد مجنون تاختیم
نفس چون قارون ز سعی ما درون خاک شد
بعد از آن مردانه سوی گنج قارون تاختیم
دشت و هامون روح گیرد گر بیابد ذره‌ای
ز آنچ ما از نور او در دشت و هامون تاختیم
بس صدف‌های چو گوهر زیر سنگی کوفتیم
تا به سوی گنج‌های در مکنون تاختیم
سوی شمع شمس تبریزی به بیشه شیر جان
بوده پروانه نپنداری که اکنون تاختیم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سر قدم کردیم و آخر سوی جیحون تاختیم
عالمی برهم زدیم و چست و بیرون تاختیم
هوش مصنوعی: با قدمی که برداشتیم، به سمت جیحون حرکت کردیم و در این مسیر، همه چیز را به هم ریختیم و با نشاط و سرعت پیش رفتیم.
چون براق عشق عرشی بود زیر ران ما
گنبدی کردیم و سوی چرخ گردون تاختیم
هوش مصنوعی: وقتی عشق مانند براق (موجودی سریع و نورانی در اساطیر) به ما بال و پر داد، ما زیر سایه آن توانستیم گنبدی بسازیم و به سوی آسمان و دنیای بزرگ حرکت کردیم.
عالم چون را مثال ذره‌ها برهم زدیم
تا به پیش تخت آن سلطان بی‌چون تاختیم
هوش مصنوعی: ما عالم را مانند ذرات ریز پراکنده کردیم و به سوی تخت آن پادشاه بزرگ و بی‌نظیر تاختیم.
فهم و وهم و عقل انسان جملگی در ره بریخت
چونک از شش حد انسان سخت افزون تاختیم
هوش مصنوعی: انسان در درک و فهمش دچار سردرگمی شد، زیرا از مرزهای معمول خود فراتر رفته و به سوی ناشناخته‌ها پیشرفت کرده است.
چونک در سینور مجنونان آن لیلی شدیم
سرکش آمد مرکب و از حد مجنون تاختیم
هوش مصنوعی: وقتی که در دل مجنونان، لیلی شدیم، اسب سرکش و بی‌تابی آمد و از مرز جنون فراتر رفتیم.
نفس چون قارون ز سعی ما درون خاک شد
بعد از آن مردانه سوی گنج قارون تاختیم
هوش مصنوعی: نفس ما همچون قارون به خاطر تلاش‌های ما در دنیای خاکی، دچار محدودیت و سختی شد. اما بعد از آن ما با شجاعت به سمت گنج و ثروت واقعی حرکت کردیم.
دشت و هامون روح گیرد گر بیابد ذره‌ای
ز آنچ ما از نور او در دشت و هامون تاختیم
هوش مصنوعی: دشت و بیابان جان تازه‌ای می‌یابند اگر حتی ذره‌ای از نوری که ما در این دشت و بیابان منتشر کردیم به آنها برسد.
بس صدف‌های چو گوهر زیر سنگی کوفتیم
تا به سوی گنج‌های در مکنون تاختیم
هوش مصنوعی: ما مدت‌ها تلاش کردیم و سختی کشیدیم تا به گنج‌های پنهان و ارزشمند برسیم.
سوی شمع شمس تبریزی به بیشه شیر جان
بوده پروانه نپنداری که اکنون تاختیم
هوش مصنوعی: به سوی روشنایی شمعی که شمس تبریزی است، پروانه‌ای شجاع و پر از زندگی به سمت آن می‌رود. گمان نکن که اکنون ما بی‌هدف و بی‌خبر از مسیر می‌دویم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۵۹۵ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۱۵۹۵ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1392/03/02 15:06
علی قیدی

بیت چهارم از قلم افتاده است:
اولین منزل یکی دریای پرخون رو نمود
در میان موج آن دریای پرخون تاختیم

1397/07/19 17:10
مهدی قناعت پیشه

باهوشیاری وعقل خود  به جیحون تاختیم و جهان را بچالش کشیدیم وسلامت وچابک برگشتیم
با نیروی عشق خدا راهی برای رسیدن به چرخ گردون یا کل هستی و یا خدا یا نحوه چرخیدن چرخ گردون یا قوانین هستی و یا اصول پیدا کردیم

1397/07/19 17:10
مهدی قناعت پیشه

با عقل و دل خدائی به همه دنیا تاختیم ولی با اینکه شیر بیشه جان هستم نپنداری به شمس تبریز تاختم بلکه من پروانه شمع او یا عکسم

1397/07/21 00:10
مهدی قناعت پیشه

البته سر قدم کردن میتواند معنی خدا یا جوهر حقیقت که واحد است را معیار و سر کردن ویا بالاترین یا سر را قدم کردن

1397/07/21 16:10
مهدی قناعت پیشه

سر قدم کردیم و..اینجا معنی سر یا بالا وخداست وجای دیگر سر مادی وجایی هم هردوست

1403/05/02 14:08
گزنفون

سر قدم کردن کنایه از «با شتاب و اشتیاق به سوی چیزی یا کسی شتافتن» است. سعدی می‌فرماید:

ما قدم از سر کنیم در طلب دوستان

راه به جایی نبرد آنکه به اَقدام رفت

امروز هم اگر برای رفتن به جایی اشتیاق داشته باشیم می‌گوییم «با سر می‌آییم». مولانا می‌گوید «از فرط شوق بجای پا با سر به سوی جیحون تاختیم». دوستی که این تعبیر را کنایه از غوطه زدن در آب دانسته باید دقت بفرمایند که مولانا می‌گوید «به سوی» جیحون تاختیم نه «در» جیحون و هنوز کار به غوطه زدن در جیحون نکشیده است.