غزل شمارهٔ ۱۵۹۴
ایها العشاق آتش گشته چون استارهایم
لاجرم رقصان همه شب گرد آن مه پارهایم
تا بود خورشید حاضر هست استاره ستیر
بیرخ خورشید ما می دانک ما آوارهایم
الصلا ای عاشقانهان الصلا این کاریان
باده کاری است این جا زانک ما این کارهایم
هر سحر پیغام آن پیغامبر خوبان رسد
کالصلا بیچارگان ما عاشقان را چارهایم
نعره لبیک لبیک از همه برخاسته
مصحف معنی توی ما هر یکی سی پارهایم
خونبهای کشتگان چون غمزه خونی اوست
در میان خون خود چون طفلک خون خوارهایم
کوه طور از بادهاش بیخود شد و بدمست شد
ما چه کوه آهنیم آخر چه سنگ خارهایم
یک جو از سرش نگوییم ار همه جو جو شویم
گرد خرمنگاه چرخ ار چه که ما سیارهایم
همچو مریم حامله نور خدایی گشتهایم
گر چو عیسی بسته این جسم چون گهوارهایم
از درون باره این عقل خود ما را مجو
زانک در صحرای عشقش ما برون بارهایم
عشق دیوانهست و ما دیوانه دیوانهایم
نفس امارهست و ما اماره امارهایم
مفخر تبریز شمس الدین تو بازآ زین سفر
بهر حق یک بارگی ما عاشق یک بارهایم
غزل شمارهٔ ۱۵۹۳: روی نیکت بد کند من نیک را بر بد نهمغزل شمارهٔ ۱۵۹۵: سر قدم کردیم و آخر سوی جیحون تاختیم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ایها العشاق آتش گشته چون استارهایم
لاجرم رقصان همه شب گرد آن مه پارهایم
هوش مصنوعی: ای عاشقان، ما که مانند شمع میسوزیم، به همین دلیل تمام شب به دور آن ماه روشن میرقصیم.
تا بود خورشید حاضر هست استاره ستیر
بیرخ خورشید ما می دانک ما آوارهایم
هوش مصنوعی: تا زمانی که خورشید وجود دارد، ستارهها نیز در آسمان حضور دارند. اما بدون نور خورشید، ما میدانیم که در این دنیا بیخانمان هستیم و گم شدهایم.
الصلا ای عاشقانهان الصلا این کاریان
باده کاری است این جا زانک ما این کارهایم
هوش مصنوعی: ای عاشقان، نماز بگذارید! این کار نوشیدنی و عشق است. اینجا به خاطر ماست، زیرا ما خود در این کار هستیم.
هر سحر پیغام آن پیغامبر خوبان رسد
کالصلا بیچارگان ما عاشقان را چارهایم
هوش مصنوعی: هر صبح، پیام آن پیامبر نیکوکار به ما میرسد، در حالی که ما عاشقان، در وضعیت سختی قرار داریم و راه چارهای جز این نداریم.
نعره لبیک لبیک از همه برخاسته
مصحف معنی توی ما هر یکی سی پارهایم
هوش مصنوعی: فریاد لبیک از سوی همه به گوش میرسد. هر یک از ما تکهای از حقیقت تو هستیم و معنای کلام تو در وجود ما جلوهگر است.
خونبهای کشتگان چون غمزه خونی اوست
در میان خون خود چون طفلک خون خوارهایم
هوش مصنوعی: خونبهای کسانی که کشته شدهاند، همچون نگاهی شیطنتآمیز و خونین است و ما در میان خون خود مانند کودکی هستیم که عاشق خون است.
کوه طور از بادهاش بیخود شد و بدمست شد
ما چه کوه آهنیم آخر چه سنگ خارهایم
هوش مصنوعی: کوه طور به خاطر شراب الهی سرمست و بیخود شد، اما ما چه کوه استحکامی هستیم و چه سختدلی داریم که این تاثیرات بر ما اثر نمیگذارد.
یک جو از سرش نگوییم ار همه جو جو شویم
گرد خرمنگاه چرخ ار چه که ما سیارهایم
هوش مصنوعی: اگر همه ما به دور یک نقطه بگردیم و مانند دانههای جو به هم پیوسته باشیم، حتی اگر مقام و منزلت بالایی داشته باشیم، باز هم نباید از حقیقت سادهای که در اطراف ما وجود دارد غافل شویم.
همچو مریم حامله نور خدایی گشتهایم
گر چو عیسی بسته این جسم چون گهوارهایم
هوش مصنوعی: مانند مریم، که در انتظار فرزندی از نور خدا بود، ما نیز به این نور الهی متصل هستیم. اگرچه جسم ما چون گهوارهای به نظر میرسد، اما روح و وجود ما همچون عیسی، حامل معانی بزرگ و الهی است.
از درون باره این عقل خود ما را مجو
زانک در صحرای عشقش ما برون بارهایم
هوش مصنوعی: برای درک بهتر خود و عقلمان به دنبال حقیقت درونی خود نباشیم، زیرا ما در دنیای عشق او گم شدهایم و تحت تأثیر آن قرار داریم.
عشق دیوانهست و ما دیوانه دیوانهایم
نفس امارهست و ما اماره امارهایم
هوش مصنوعی: عشق حالتی مجنونگونه دارد و ما نیز همانند دیوانگان به آن دچار شدهایم. نفس ما نیز تحت تأثیر خواستهها و آرزوهای شدید قرار دارد و ما بیاختیار به آن میل میکنیم.
مفخر تبریز شمس الدین تو بازآ زین سفر
بهر حق یک بارگی ما عاشق یک بارهایم
هوش مصنوعی: ای شمس الدین، که مایه فخر تبریز هستی، از این سفر بازگرد به خاطر عشق، چرا که ما یکباره عاشق تو شدهایم.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۵۹۴ به خوانش مریم جوزی
غزل شمارهٔ ۱۵۹۴ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۱۵۹۴ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1398/08/30 09:10
حسن
سلام کسی میتونه در مورد معنی مصرع گر چو عیسی ... توضیح بده؟ ممنونم
1398/10/08 13:01
علی
سلام حسن آقا
برداشت بنده از این مصرع چیزی است که در ادامه می آید(هرچند ناقص):
اگر چه مانند عیسی که در بندِ سنّ و سال کم و گهوارهٔ خویش بود، ما نیز در بند هستیم(جسم خاکی)، نور خدا را در درون داریم.
اشاره دارد به سخن گفتن حضرت عیسی در گهواره که نشانهٔ نور خدا بود که در وی تجلی یافته.
امیدوارم برداشت بنده به برداشت دقیق تر شما کمک کند.