غزل شمارهٔ ۱۵۶۹
ناآمده سیل تر شدستیم
نارفته به دام پای بستیم
شطرنج ندیدهایم و ماتیم
یک جرعه نخوردهایم و مستیم
همچون شکن دو زلف خوبان
نادیده مصاف ما شکستیم
ما سایه آن بتیم گویی
کز اصل وجود بت پرستیم
سایه بنماید و نباشد
ما نیز چو سایه نیست هستیم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ناآمده سیل تر شدستیم
نارفته به دام پای بستیم
هوش مصنوعی: ما هنوز نیامده گرفتار مشکلات شدیم و بدون آنکه به جایی برویم، در دام نامساعدی گرفتاریم.
شطرنج ندیدهایم و ماتیم
یک جرعه نخوردهایم و مستیم
هوش مصنوعی: ما بازی شطرنج را ندیدهایم و در وضعیت باخت قرار داریم، یک قطره هم ننوشیدهایم و حالا مست و سرمست هستیم.
همچون شکن دو زلف خوبان
نادیده مصاف ما شکستیم
هوش مصنوعی: ما در نبردی نامرئی مانند شکلی نرم و زیبا از دو زلف عاشقانه شکست خوردیم.
ما سایه آن بتیم گویی
کز اصل وجود بت پرستیم
هوش مصنوعی: ما در حقیقت تحت تأثیر زیبایی و جذابیت آن معشوق هستیم، بهگونهای که گویی ما خود پرستندهی آن زیبایی بینظیر هستیم.
سایه بنماید و نباشد
ما نیز چو سایه نیست هستیم
هوش مصنوعی: سایه ظاهر میشود و وجود ندارد، ما هم مانند سایه هستیم که انگار وجود داریم اما در واقع نداریم.