گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۶۸

ای جان لطیف و ای جهانم
از خواب گرانت برجهانم
بی‌شرم و حیا کنم تقاضا
دانی که غریم بی‌امانم
گر بر دل تو غبار بینم
از اشک خودش فرونشانم
ای گلبن جان برای مجلس
بگرفته امت که گل فشانم
یک بوسه بده که اندر این راه
من باج عقیق می ستانم
بسیار شب است کاندر این دشت
من از پی باج راهبانم
شب نعره زنم چو پاسبانان
چون طالب باج کاروانم
همخانه گریخت از نفیرم
همسایه گریست از فغانم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای جان لطیف و ای جهانم
از خواب گرانت برجهانم
هوش مصنوعی: ای روح نازک و ای دنیای من، از خواب سنگین بر خیز و به جهانم بنگر.
بی‌شرم و حیا کنم تقاضا
دانی که غریم بی‌امانم
هوش مصنوعی: بی‌شرم و حیا شده‌ام و می‌خواهم از تو درخواست کنم، آیا می‌دانی که من چقدر در این احساسات غرق شده‌ام؟
گر بر دل تو غبار بینم
از اشک خودش فرونشانم
هوش مصنوعی: اگر بر دل تو غباری از اشک ببینم، خودم را به زحمت می‌اندازم تا آن را پاک کنم.
ای گلبن جان برای مجلس
بگرفته امت که گل فشانم
هوش مصنوعی: ای گل زیبای زندگی، برای جمعی که دور هم جمع شده‌اند، من می‌خواهم گلریزان کنم و زیبایی‌هایم را نثار شما کنم.
یک بوسه بده که اندر این راه
من باج عقیق می ستانم
هوش مصنوعی: یک بوسه به من بده، که در این مسیر من بها و هدیه‌ی خود را از عقیق می‌گیرم.
بسیار شب است کاندر این دشت
من از پی باج راهبانم
هوش مصنوعی: شب‌های زیادی در این دشت گذشته که من به دنبال باج از راهبان هستم.
شب نعره زنم چو پاسبانان
چون طالب باج کاروانم
هوش مصنوعی: در شب، همچون نگهبانانی که برای کسب مالیات از کاروان‌ها فریاد می‌زنند، من نیز فریاد می‌زنم.
همخانه گریخت از نفیرم
همسایه گریست از فغانم
هوش مصنوعی: رفیق من به خاطر فریادهای من از خانه فرار کرد و همسایه از ناله‌هایم به گریه افتاد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۵۶۸ به خوانش عندلیب