گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۴۱

مرا خواندی ز در تو خستی از بام
زهی بازی زهی بازی زهی دام
از آن بازی که من می دانم و تو
چه بازی‌ها تو پختستی و من خام
توی کز مکر و از افسوس و وعده
چو خواهی سنگ و آهن را کنی رام
مها با این همه خوشی تو چونی
ز زحمت‌های ما وز جور ایام
چه می پرسم تو خود چون خوش نباشی
که در مجلس تو داری جام بر جام
مرا در راه دی دشنام دادی
چنین مستم ز شیرینی دشنام

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا خواندی ز در تو خستی از بام
زهی بازی زهی بازی زهی دام
هوش مصنوعی: تو مرا فراخواندی و از آن بالا به من نگاه کردی، ای زیبایی و خوشگلی، ای بازی شیرین و دام جذاب.
از آن بازی که من می دانم و تو
چه بازی‌ها تو پختستی و من خام
هوش مصنوعی: از آنچه که من می دانم و تو چه ترفندهایی برای من درست کرده‌ای. من هنوز خام هستم و تو خیلی زیرکانه بازی کرده‌ای.
توی کز مکر و از افسوس و وعده
چو خواهی سنگ و آهن را کنی رام
هوش مصنوعی: هر زمانی که بخواهی می‌توانی با فریب یا از روی حسرت و وعده، سنگ و آهن را هم به فرمان خود درآوری.
مها با این همه خوشی تو چونی
ز زحمت‌های ما وز جور ایام
هوش مصنوعی: ای مها، با اینکه تو از زندگی‌ات لذت می‌بری، نمی‌دانی که ما چه زحمات و سختی‌هایی را تحمل کرده‌ایم و چه مشکلاتی در زندگی بر ما گذشته است.
چه می پرسم تو خود چون خوش نباشی
که در مجلس تو داری جام بر جام
هوش مصنوعی: چرا از تو سوالی بپرسم وقتی خودت حال خوشی نداری؛ در محفل تو که جامی بر روی جامی است، چطور می‌توانی شاد باشی؟
مرا در راه دی دشنام دادی
چنین مستم ز شیرینی دشنام
هوش مصنوعی: در مسیر محبوبم به من توهین کردی، اما من از این توهین تا حدی خوشحال و سرمست هستم که مانند شیرینی شیرین است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۵۴۱ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1397/04/11 09:07
فاطیما

با درود
پیشتر بیت اول را به گونه یی دیگر خوانده بودم:
مرا خواندی ز در، تو جستی* از بام
زهی بازی زهی شوخی زهی دام