گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۳۸

بر آن بودم که فرهنگی بجویم
که آن مه رو نهد رویی به رویم
بگفتم یک سخن دارم به خاطر
به پیش آ تا به گوش تو بگویم
که خوابی دیده‌ام من دوش ای جان
ز تو خواهم که تعبیرش بجویم
ندارم محرم این خواب جز تو
تو بشنو ای شه ستارخویم
بجنبانید سر را و بخندید
سری را که بداند مو به مویم
که یعنی حیله با من می سکالی
که من آیینه هر رنگ و بویم
مثال لعبتی ام در کف او
که نقش سوزن زردوز اویم
نباشد بی‌حیات آن نقش کو کرد
کمین نقشش منم درهای و هویم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر آن بودم که فرهنگی بجویم
که آن مه رو نهد رویی به رویم
هوش مصنوعی: من در تلاش بودم تا فرهنگی پیدا کنم که آن معشوق زیبا روی خود را به من نشان دهد و با من رو در رو شود.
بگفتم یک سخن دارم به خاطر
به پیش آ تا به گوش تو بگویم
هوش مصنوعی: گفتم یک حرفی دارم که باید با تو در میان بگذارم، بیایید نزدیک‌تر تا بتوانم آن را به تو بگویم.
که خوابی دیده‌ام من دوش ای جان
ز تو خواهم که تعبیرش بجویم
هوش مصنوعی: من دیشب خوابی درباره تو دیده‌ام و ای عزیز، می‌خواهم تعبیر آن را پیدا کنم.
ندارم محرم این خواب جز تو
تو بشنو ای شه ستارخویم
هوش مصنوعی: من هیچ‌کس را برای در میان گذاشتن این خواب ندارم جز تو، ای زیبای ستاره‌خوشم.
بجنبانید سر را و بخندید
سری را که بداند مو به مویم
هوش مصنوعی: با کمی تحرک و خنده، توجه کنید که من به تمام جزئیات شما آگاه هستم.
که یعنی حیله با من می سکالی
که من آیینه هر رنگ و بویم
هوش مصنوعی: من همچون آیینه‌ای هستم که هر رنگ و بویی را به خود می‌گیرد، تو اما در تلاش هستی تا مرا فریب دهی.
مثال لعبتی ام در کف او
که نقش سوزن زردوز اویم
هوش مصنوعی: من مانند یک عروسک در دست او هستم، که به خاطر هنر و خلاقیت او وجود دارم.
نباشد بی‌حیات آن نقش کو کرد
کمین نقشش منم درهای و هویم
هوش مصنوعی: اگر زندگی نباشد، آن تصویر که کمین کرده است هم وجود نخواهد داشت؛ من همان هستم که درهای وجود و حال و هوایم را می‌گشاید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۵۳۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1399/08/09 23:11
همایون

فرهنگ جلال دین
فرهنگ ماه نشان، فرهنگ های و هوی انسان و شکوه جان جان فزا، فرهنگ یگانگی با هستی از راه یگانگی با دوست و نزدیکی با آفریدگاری و درخدمت هستی بودن و آفریدن و نو شدن