گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۳۱

بیا کامروز شَه را ما شکاریم
سَرِ خویش و سَرِ عالَم نداریم
بیا کامروز چون موسیِ عمران
به مردی گَرد از دریا برآریم
همه شب چون عصا افتاده بودیم
چو روز آمد چو ثُعبان بی‌قراریم
چو گِردِ سینهٔ خود طوف کردیم
یدِ بیضا ز جیبِ جان برآریم
بدان قدرت که ماری شد عصایی
به هر شب چون عصا و روز ماریم
پیِ فرعونِ سرکش اژدهاییم
پی موسی عصا و بُردباریم
به همت خونِ نمرودان بریزیم
تو این منگر که چون پشّه نزاریم
برافزاییم بر شیران و پیلان
اگر چه در کفِ آن شیر، زاریم
اگر چه همچو اُشتر کژنهادیم
چو اُشتر سوی کعبه راهواریم
به اقبالِ دو روزه دل نبندیم
که در اقبالِ باقی کامکاریم
چو خورشید و قمر نزدیک و دوریم
چو عشق و دل نهان و آشکاریم
برای عشق خون‌آشامِ خون‌خوار
سگانش را چو خون اندر تغاریم
چو ماهی وقتِ خاموشی خموشیم
به وقتِ گفتْ ماهِ بی‌غُباریم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیا کامروز شَه را ما شکاریم
سَرِ خویش و سَرِ عالَم نداریم
هوش مصنوعی: امروز بیا که ما در صید شاه هستیم و نگران خود و جهان نیستیم.
بیا کامروز چون موسیِ عمران
به مردی گَرد از دریا برآریم
هوش مصنوعی: بیا امروزه مانند موسی، پسر عمران، با قوت و شجاعت از دریا عبور کنیم و به اهداف بزرگ دست یابیم.
همه شب چون عصا افتاده بودیم
چو روز آمد چو ثُعبان بی‌قراریم
هوش مصنوعی: ما در تمام شب به خواب رفته بودیم، اما با آمدن روز، مانند یک مار بی‌قرار شده‌ایم.
چو گِردِ سینهٔ خود طوف کردیم
یدِ بیضا ز جیبِ جان برآریم
هوش مصنوعی: وقتی که مثل طوفان به خود می‌پیچم و درونم را متلاطم می‌بینم، قدرتی خارق‌العاده از وجودم به نمایش می‌گذارم.
بدان قدرت که ماری شد عصایی
به هر شب چون عصا و روز ماریم
هوش مصنوعی: بدان که نیرویی وجود دارد که یک مار را به عصا تبدیل می‌کند و در شب، عصا را مانند مار می‌سازد.
پیِ فرعونِ سرکش اژدهاییم
پی موسی عصا و بُردباریم
هوش مصنوعی: ما مانند اژدهایی هستیم که به دنبال فرعون سرکش می‌رویم، و مانند موسی با عصا و صبر در تلاشیم.
به همت خونِ نمرودان بریزیم
تو این منگر که چون پشّه نزاریم
هوش مصنوعی: با تلاش و عزم قوی، مثل خون نمرودان، باید به پیش برویم و به افکار محدود و ناچیز توجه نکنیم، چون که مانند پشه‌ای کوچک و بی‌اهمیت نمی‌توانیم باقی بمانیم.
برافزاییم بر شیران و پیلان
اگر چه در کفِ آن شیر، زاریم
هوش مصنوعی: بیایید بر قدرت و عظمت شیران و فیل‌ها بیفزاییم، هرچند که در دستان خود نتوانیم شیر را نگه داریم.
اگر چه همچو اُشتر کژنهادیم
چو اُشتر سوی کعبه راهواریم
هوش مصنوعی: اگرچه مانند شتر هرز و سردرگم هستیم، اما همچنان به سمت کعبه به طور درست حرکت می‌کنیم.
به اقبالِ دو روزه دل نبندیم
که در اقبالِ باقی کامکاریم
هوش مصنوعی: به خاطر شرایط و موقعیت‌های زودگذر، دل خود را نبندیم، زیرا در واقع در دستیابی به موفقیت‌های پایدار و ماندگار، بهتر عمل خواهیم کرد.
چو خورشید و قمر نزدیک و دوریم
چو عشق و دل نهان و آشکاریم
هوش مصنوعی: ما مانند خورشید و ماه هستیم که در نزدیکی و دوری قرار داریم، همچون عشق و دل که برخی چیزها را پنهان و برخی را آشکار میکنند.
برای عشق خون‌آشامِ خون‌خوار
سگانش را چو خون اندر تغاریم
هوش مصنوعی: برای عشقی که مانند یک خون‌آشام است و سگانش همواره تشنه‌ی خون هستند، ما نیز خود را در دامی می‌اندازیم که انگار خون در آن وجود دارد.
چو ماهی وقتِ خاموشی خموشیم
به وقتِ گفتْ ماهِ بی‌غُباریم
هوش مصنوعی: در زمان سکوت، مثل ماهی بی‌صدا و آرام هستیم، اما در زمان صحبت، مانند ماهی که در آسمان درخشید، بدون هیچ غباری و گویی روشن‌منش هستیم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۵۳۱ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1397/02/19 00:05
همایون

تعریفی‌ زیبا از انسان، پدیده‌ای بی‌ مانند در هستی‌ که سری در بی‌ نهایت دارد و دستی در واقعیت، موجودی که دو ماهیت کاملا جداگانه و در عین حال به هم پیوسته دارد و همواره در کار است و در هماهنگی کامل با هستی‌ و توانائی‌های آن به سر می‌‌برد در یک سو سرشار از برخورداری از توانائی‌های بی‌ اندازه و افرینشگر هستی‌ و از سوئی دیگر تازنده و رزمنده در خدمت زیبائی و بزرگی انسان و پالاینده هستی‌ از زشتی‌های زورگویان و فرعون ها
بسته به آن که روی به کدام سوی می‌‌کند آمادگی‌ همه گونه انعطاف و واکنش را در خود نهادینه دارد
زیرا پی‌ برده است که عشق هم خونریزی و مبارزه را می‌‌پسندد و هم هنرمندی و سخنوری و رازورزی را و انسان در پهنه هستی‌ هم نیک می‌‌پندارد و هم نیک سخن می‌‌گوید و هم قادر است که نیک رفتار کند و در افرینش همکار هستی‌ گردد
در هماهنگی با هستی‌ است که انسان به نقش و توانائی خود دست می‌‌یابد و از پای مردی و همت فراوان برخوردار می‌‌گردد و این هم تعریف انسان است هم تعریف عشق و هم موسی که دریا را می‌‌شکافد و فرعون را از زندگی‌ انسان بیرون می‌‌راند