غزل شمارهٔ ۱۵۲۵
ز قند یار تا شاخی نخایم
نماز شام روزه کی گشایم
نمیدانم کجا می روید آن قند
کز او خوردم نمیدانم کجایم
عجایب آنک نقلش عقل من برد
چو عقل نیست چونش می ستایم
کی دارد روزه همچون روزه من
کز او هر لحظه عیدی می ربایم
ز صبح روی او دارم صبوحی
نماز شام را هرگز نپایم
چو گل در باغ حسنش خوش بخندم
چو صبح از آفتابش خوش برآیم
زبانم از شراب او شکستهست
ز دستانش شکسته دست و پایم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز قند یار تا شاخی نخایم
نماز شام روزه کی گشایم
هوش مصنوعی: به خاطر شیرینی عشق یار نمیتوانم از او دور شوم، در روزها و شبهای روزهداری نیز نمیتوانم خویشتن را از این حال و این احساس رها سازم.
نمیدانم کجا می روید آن قند
کز او خوردم نمیدانم کجایم
هوش مصنوعی: نمیدانم آن شیرینی که از آن خوردم کجا میرود و خودم هم نمیدانم الان در کدام حال و مکان هستم.
عجایب آنک نقلش عقل من برد
چو عقل نیست چونش می ستایم
هوش مصنوعی: عجایب آن قدر زیاد است که عقل من از فهمش ناتوان است؛ به همین دلیل که عقل نمیتواند آن را درک کند، من او را ستایش میکنم.
کی دارد روزه همچون روزه من
کز او هر لحظه عیدی می ربایم
هوش مصنوعی: کسی مثل من روزه دارد که هر لحظه از او احساس شادی و عید میکنم.
ز صبح روی او دارم صبوحی
نماز شام را هرگز نپایم
هوش مصنوعی: از صبح تا به حال به خاطر زیبایی او همیشه در حال شادمانی هستم و هیچگاه به شب و نماز آن فکر نمیکنم.
چو گل در باغ حسنش خوش بخندم
چو صبح از آفتابش خوش برآیم
هوش مصنوعی: من مانند گلی در باغ زیباییاش با خوشحالی میخندم و مانند صبح که به خاطر آفتابش روشن و زیبا میشود، از وجود او شاداب و سرزنده میشوم.
زبانم از شراب او شکستهست
ز دستانش شکسته دست و پایم
هوش مصنوعی: زبانم به خاطر شراب او ناتوان شده و دست و پایم هم از محبت او آسیب دیده است.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۵۲۵ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1397/10/01 06:01
نادر..
چو عقلم نیست، چونش میستایم..