گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۲۳

نه آن شیرم که با دشمن برآیم
مرا این بس که من با من برآیم
چو خاک پای عشقم تو یقین دان
کز این گِل چون گل و سوسن برآیم
سیه‌پوشم چو شب من از غم عشق
وزین شب چون مه روشن برآیم
از این آتش چو دود‌م من سراسر
که تا چون دود از این روزن برآیم
منم طفلی که عشقم اوستاد است
بنگذارد که من کودن برآیم
شوم چون عشق دایم حی و قیوم
چو من از خواب و از خوردن برآیم
هلا تن زن چو بوبکر ربابی
که تا من جان شوم وز تن برآیم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نه آن شیرم که با دشمن برآیم
مرا این بس که من با من برآیم
هوش مصنوعی: من همان شیر نیستم که با دشمنانم بجنگم، برای من کافی است که با خودم روبرو شوم و به درون خودم بپردازم.
چو خاک پای عشقم تو یقین دان
کز این گِل چون گل و سوسن برآیم
هوش مصنوعی: اگر تو به پای عشق من بنشینی و بر خاک من گام بزنی، بدان که از این گل و لای به مانند گل و سوسن سر بر می‌آورم.
سیه‌پوشم چو شب من از غم عشق
وزین شب چون مه روشن برآیم
هوش مصنوعی: من مانند شب غمگین و سیاه هستم به خاطر عشق، اما از این شب تاریک مانند ماهی روشن برخواهم آمد.
از این آتش چو دود‌م من سراسر
که تا چون دود از این روزن برآیم
هوش مصنوعی: من از این آتش شعله‌ور که همچون دود به‌سوی بیرون می‌روم، در تمام وجودم غرق شده‌ام.
منم طفلی که عشقم اوستاد است
بنگذارد که من کودن برآیم
هوش مصنوعی: من کودکانی هستم که عشق من را آموخته است، پس بگذارید که من به سادگی و نادانی خود ادامه دهم.
شوم چون عشق دایم حی و قیوم
چو من از خواب و از خوردن برآیم
هوش مصنوعی: من همچون عشق پایدار و زنده هستم؛ وقتی از خواب و خوردن بیدار شوم، تأثیرم همچنان باقی می‌ماند.
هلا تن زن چو بوبکر ربابی
که تا من جان شوم وز تن برآیم
هوش مصنوعی: ای زن، همچون بوبکر ربابی، خود را برای من آماده کن، که زمانی که جانم از بدنم جدا شود، تو باید همراه من باشی.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۵۲۳ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
غزل شمارهٔ ۱۵۲۳ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۱۵۲۳ به خوانش عندلیب