گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۱۵

چه نزدیک است جان تو به جانم
که هر چیزی که اندیشی بدانم
از این نزدیکتر دارم نشانی
بیا نزدیک و بنگر در نشانم
به درویشی بیا اندر میانه
مکن شوخی مگو کاندر میانم
میان خانه‌ات همچون ستونم
ز بامت سرفرو چون ناودانم
منم همراز تو در حشر و در نشر
نه چون یاران دنیا میزبانم
میان بزم تو گردان چو خمرم
گه رزم تو سابق چون سنانم
اگر چون برق مردن پیشه سازم
چو برق خوبی تو بی‌زبانم
همیشه سرخوشم فرقی نباشد
اگر من جان دهم یا جان ستانم
به تو گر جان دهم باشد تجارت
که بدهی بهر جانی صد جهانم
در این خانه هزاران مرده بیش اند
تو بنشسته که اینک خان و مانم
یکی کف خاک گوید زلف بودم
یکی کف خاک گوید استخوانم
شوی حیران و ناگه عشق آید
که پیشم آ که زنده جاودانم
بکش در بر بر سیمین ما را
که از خویشت همین دم وارهانم
خمش کن خسروا هم گو ز شیرین
ز شیرینی همی‌سوزد دهانم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه نزدیک است جان تو به جانم
که هر چیزی که اندیشی بدانم
هوش مصنوعی: چقدر روح تو به روح من نزدیک است که هر فکر و اندیشه‌ای که داشته باشی، من از آن باخبرم.
از این نزدیکتر دارم نشانی
بیا نزدیک و بنگر در نشانم
هوش مصنوعی: از نزدیک‌تر از این، علامتی از من داری، بیا نزدیک‌تر و به نشانه‌ام نگاه کن.
به درویشی بیا اندر میانه
مکن شوخی مگو کاندر میانم
هوش مصنوعی: به زندگی ساده و بی‌ریا بپرداز و از ظاهرسازی و شوخی دوری کن، زیرا من در درون خودم حقیقتی دارم که نباید نادیده گرفته شود.
میان خانه‌ات همچون ستونم
ز بامت سرفرو چون ناودانم
هوش مصنوعی: در خانه‌ات جایگاهی محکم و استواری دارم، اما از بلندی و شرافت تو به پایین می‌آیم و به‌نوعی مانند ناودانی هستم که آب را جمع‌آوری می‌کند.
منم همراز تو در حشر و در نشر
نه چون یاران دنیا میزبانم
هوش مصنوعی: من در روز قیامت و در برانگیخته شدن، همدم و هم صحبت تو هستم، نه مانند دوستان دنیایی که فقط برای خوش آمدگویی کنار تو هستند.
میان بزم تو گردان چو خمرم
گه رزم تو سابق چون سنانم
هوش مصنوعی: من در محفل شادی تو مانند شراب هستم و در زمان نبرد تو، همچون تیری از کمان نشانه‌گیری می‌کنم.
اگر چون برق مردن پیشه سازم
چو برق خوبی تو بی‌زبانم
هوش مصنوعی: اگر مانند برق، مرگ را انتخاب کنم، خوبی تو چنان در جانم نفوذ کرده که نمی‌توانم به زبان بیاورم.
همیشه سرخوشم فرقی نباشد
اگر من جان دهم یا جان ستانم
هوش مصنوعی: من همیشه شاد و سرحال هستم، چه به قیمت جانم باشد و چه جان کسی را بگیرم.
به تو گر جان دهم باشد تجارت
که بدهی بهر جانی صد جهانم
هوش مصنوعی: اگر جانم را به تو تقدیم کنم، این یک معامله است که ارزشش را دارد، زیرا تو به ازای این جان، صد جهان به من می‌دهی.
در این خانه هزاران مرده بیش اند
تو بنشسته که اینک خان و مانم
هوش مصنوعی: در این خانه، تعداد زیادی از مردگان وجود دارند و تو در آنجا نشسته‌ای، در حالی که اینجا خانه و مکان من است.
یکی کف خاک گوید زلف بودم
یکی کف خاک گوید استخوانم
هوش مصنوعی: یکی از خاک می‌گوید که من زلف بوده‌ام و دیگری می‌گوید که من استخوان هستم.
شوی حیران و ناگه عشق آید
که پیشم آ که زنده جاودانم
هوش مصنوعی: عشق ناگهان به سراغ انسان می‌آید و او را به حیرت می‌اندازد، زیرا او را به زندگی ابدی و جاودان می‌کشاند.
بکش در بر بر سیمین ما را
که از خویشت همین دم وارهانم
هوش مصنوعی: ما را در آغوش خود بکش، زیرا به زودی از خودم آزاد می‌شوم.
خمش کن خسروا هم گو ز شیرین
ز شیرینی همی‌سوزد دهانم
هوش مصنوعی: سکوت کن ای پادشاه، زیرا من از شیرینی این طعام می‌سوزم و دهانم از این لذت پر شده است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۵۱۵ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۵۱۵ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1395/01/10 13:04
محسن صابری

سلام
بیت آخر، مصرع اول، در غزلیات شمس تبریز، به مقدمه، گزینش و تفسیر محمد رضا شفیعی کدکنی، انتشارات سخن، صفحه 796 (چاپ جیبی، دو جلد در یک مجلد)، اینگونه ضبط شده است:
خمش کن خسروا «کم» گو ز شیرین
ضمن اینکه در این غزل، صرفاً پنج بیت ابتدایی و بیت آخر (غزلی که در اینجا آمده) زا ذکر کرده اند.
درود

1395/08/23 09:10
م. م.ب

این مصراع که بدهی به هر جانی صد جهانم، به نظر دارای ایراد عروضی واضح است. آیا درست درج شده است؟ و اگر درست است روش درست خواندن آن چیست؟

1397/01/27 13:03
بیگانه

که بدهی به هر جانی صد جهانم
این مصراع وزنش کاملا خراب است.
همه جا هم همین طور غلط درج است.
بنده کلی بالا و پایینش کردم به سختی، و در نهایت رسیدم به خوانشی که اگر این گونه باشد، وزن درست خواهد بود و احتمالا شعر اصلی هم همین است و به تدریح دچار تحریف شده است:
که بِدْهی بهر هر جان، صد جهانم
این خوانش، درست است؛ هم از نظر معنایی، و هم وزنی. اما مصراع فعلی، اشتباه است اشتباه است اشتباه.

1397/02/16 23:05
همایون

غزلی زیبا و پر معنی‌ که حال و روز انسان در آن بیان می‌‌شود، براستی اگر سود و خود پرستی حیوانی از زندگی‌ انسان رخت بر بندد، جان انسان‌ها این گونه یگانه نمی شود؟ و معنی‌ درویشی جز این است؟
این نوع دیدن وقتی پیش می‌‌آید که عشق به میان می‌‌آید که تنها او زنده جاوید است و همه چیز پیرامون آن زنده و جاوید می‌‌شود و به یگانگی می‌‌رسد این ما هستیم که باید این عشق را و این سیمین بر را در آغوش خود جای دهیم تا به این یگانگی راه پیدا کنیم و از خود تنها و بی‌ مقدار و تلخ و نابود شدنی جدا و به پادشاهی هستی‌ و شیرینی‌ بی‌ اندازه وصل شویم و همه را نیز با خود به آنجا بکشانیم که عشق همه چیز را به هم نزدیک می‌‌کند، اگر جان حیوانی را با جان عشق آشنا معامله کنیم هزاران جان و جهان نو به ما ارزانی‌ می‌‌شود چون هیچ دیواری میان ما و میان ما و جهان‌ها نیست، دیوار که بن دیوی دارد برای جدایی و تیره روزی و تنهایی ما ساخته می‌‌شود
به تو گر جان دهم باشد تجارت - که بدهی بهر جانی صد جهانی‌

1397/04/15 09:07
م. م.ب

هنوز مصراع که بدهی به هر جانی... تصحیح نشده است.
سایت نوید فاضل هم نشان می‌دهد که وزن این مصراع غلط است:
پیوند به وبگاه بیرونی

1397/06/28 02:08
فرشاد

با سلام
به اشاره یکی از دوستان به نظر می رسه اگه بصورت زیر بخونیم شاید جواب بده:
که بِدْهی بهر جانی (یا هر جان) صد جهانم

1401/06/15 01:09
محسن سینایی

مصرع دوم این بیت : اگر من جان دهم باشد تجارت ،اشکال وزنی دارد و باید به صورت زیر نوشته شود :که بدهی تو به هر جان صد جهانم