گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۰۶

همیشه من چنین مجنون نبودم
ز عقل و عافیت بیرون نبودم
چو تو عاقل بدم من نیز روزی
چنین دیوانه و مفتون نبودم
مثال دلبران صیاد بودم
مثال دل میان خون نبودم
در این بودم که این چون است و آن چون
چنین حیران آن بی‌چون نبودم
تو باری عاقلی بنشین بیندیش
کز اول بوده‌ام اکنون نبودم
همی‌جستم فزونی بر همه کس
چو صید عشق روزافزون نبودم
چو دود از حرص بالا می دویدم
به معنی جز سوی هامون نبودم
چو گنج از خاک بیرون اوفتادم
که گنجی بودم و قارون نبودم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همیشه من چنین مجنون نبودم
ز عقل و عافیت بیرون نبودم
هوش مصنوعی: من همیشه این‌گونه دیوانه نبوده‌ام و دور از عقل و سلامتی زندگی نکرده‌ام.
چو تو عاقل بدم من نیز روزی
چنین دیوانه و مفتون نبودم
هوش مصنوعی: وقتی تو عاقل و باهوش هستی، من هم روزی دیوانه و مجنون نبودم.
مثال دلبران صیاد بودم
مثال دل میان خون نبودم
هوش مصنوعی: من همچون صیادان با دلبران ارتباط برقرار می‌کردم، اما به مانند دل‌هایی که در خون غرق شده‌اند، نبودم.
در این بودم که این چون است و آن چون
چنین حیران آن بی‌چون نبودم
هوش مصنوعی: در اینجا در حال تفکر هستم که این موضوع چگونه است و آن موضوع به چه صورت است، در حالی که نسبت به چیزی که بدون دلیل است، سردرگم نیستم.
تو باری عاقلی بنشین بیندیش
کز اول بوده‌ام اکنون نبودم
هوش مصنوعی: به خودت بیا و خوب فکر کن که من از ابتدا وجود داشتم اما اکنون دیگر نیستم.
همی‌جستم فزونی بر همه کس
چو صید عشق روزافزون نبودم
هوش مصنوعی: همواره در پی این بودم که بر همه دیگران برتری پیدا کنم، اما چون عشق در وجودم روزبه‌روز افزایش می‌یافت، نتوانستم به آن هدف نائل شوم.
چو دود از حرص بالا می دویدم
به معنی جز سوی هامون نبودم
هوش مصنوعی: به خاطر حرص و طمع، مثل دود به سمت بالا می‌رفتم و در واقع به جز هوس‌ها و آرزوهایم، به چیز دیگری فکر نمی‌کردم.
چو گنج از خاک بیرون اوفتادم
که گنجی بودم و قارون نبودم
هوش مصنوعی: من مانند یک گنجینه‌ای هستم که از دل خاک بیرون آمده‌ام. همیشه در درونم ارزش‌هایی وجود داشت، اما مانند قارون، که به خاطر ثروتش شناخته شده است، نبوده‌ام.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۵۰۶ به خوانش عندلیب

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"آواز و نی ۳"
با صدای بیژن کامکار (آلبوم دف و نی)

حاشیه ها

1400/04/21 12:07
Ouchen

 

💜حضرت #مولانا در این غزل زیبا گریزی به گذشته ی خویش می‌زند و از دوران عاقل نمایی خود می‌سراید، اگر چه وصف این عاقل بودن بیشتر به کنایه و طعنه می‌نماید. خطاب کنایه گونه ی #مولانا در این غزل به همگان است نه شخصی خاص. به همه ی کسانی که در چرخه ی پر تکرار و پر تزویر روزانه دچار آمده اند. حضرت #مولانا با اینکه در این غزل به ظاهر از عقل معاش تمجید می‌کند اما اگر دقیق تر به معنای غزل نگاه کنیم می‌بینیم که حضرتش به واقع عاقلان و عقل را به نکوهش گرفته است نه تمجید. گویا مراد #مولانا از این غزل بیدار کردن خفتگانی ست که به خیال عقل، ذات خدایی خود را اسیر ارزش‌های پست این جهانی کرده اند و از اصل رمز آفرینش که همانا پالایش روح و قدم در راه معشوق نهادن است غافل مانده اند. او به زبان کنایه آنان را گم شدگانی در بیابان خودبینی و آز می‌خواند که به گمان باطل خود به دنبال گذران زندگی ای آرام هستند اما در واقع اسیر امیال و غرایز شده و راه بیراهه را پیش گرفته اند. زبان غزل ساده و قابل درک برای همگان است و پیچیدگی واژگانی و معنایی ندارد، شاید به این خاطر که همگان آنرا بفهمند و بهانه‌ای برای کسی باقی نماند. اما مهمترین بیت این غزل همانا واپسین بیت است، آنجا که #مولانا خودش را به گنجی از خاک(خاک در اینجا یعنی آنچه از تمایلات این جهانی در انسان وجود دارد چه ثروت چه مقام و... و همچنین کنایه ای ست به این باور ادیان که انسان از خاک خلق شد) بیرون افتاده توصیف می‌کند و به معنا می‌فرماید که چون بر نفس خویش پیروز آمدم و قارون وجودم را کُشتم و گوهر درونم را از خاکِ پستی ها برگرفتم ، این‌گونه ارزشمند شدم و به این مرتبه از حیرانی در راه معشوق رسیدم.

 امید که چراغ روشنش، راهنمای روحی همه ی رهروان این راه باشد.