گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۰۵

یکی مطرب همی‌خواهم در این دم
که نشناسد ز مستی زیر از بم
حریفی نیز خواهم غمگسار‌ی
ز بی‌خویشی نداند شادی از غم
همه اجزای او مستی گرفته
مبدل گشته از اولاد آدم
مسلمانی منور گشته از وی
مسلم گشته از هستی مسلم
چو با نه کس بیاید بشمری ده
ده تو نه بود از ده یکی کم
خدایا نوبتی مست بفرست
که ما از می دهل کردیم اشکم
دهل کوبان برون آییم از خویش
که ما را عزم ساقی شد مصمم
دهل‌زن گر نباشد عید عید است
جهان پُر عید شد والله اعلم
پراکنده بخواهم گفت امروز
چه گوید مرد درهم جز که درهم
مگر ساقی بینداید دهانم
از آن جام و از آن رطل دمادم
مرادم کیست زین‌ها شمس تبریز
ازیرا شمس آمد جان عالم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکی مطرب همی‌خواهم در این دم
که نشناسد ز مستی زیر از بم
هوش مصنوعی: من در این لحظه به یک نوازنده نیاز دارم که از سر مستی توانایی تفکیک زیر و بمی صدا را نداشته باشد.
حریفی نیز خواهم غمگسار‌ی
ز بی‌خویشی نداند شادی از غم
هوش مصنوعی: من در جستجوی کسی هستم که در غم‌های من شریک باشد، کسی که حتی در بی‌خویشی‌ام، نتواند شادی را از غم تمییز دهد.
همه اجزای او مستی گرفته
مبدل گشته از اولاد آدم
هوش مصنوعی: تمامی اجزای او دچار شوق و شادی شده‌اند و از نسل آدم تغییر شکل داده‌اند.
مسلمانی منور گشته از وی
مسلم گشته از هستی مسلم
هوش مصنوعی: وجود من به واسطهٔ او روشن و معنادار شده و به همین دلیل، به اسلامی حقیقی دست یافته‌ام.
چو با نه کس بیاید بشمری ده
ده تو نه بود از ده یکی کم
هوش مصنوعی: وقتی با نه نفر بیاید، در این صورت اگر تو ده نفر را بشماری، از دلت، یکی کم شده است.
خدایا نوبتی مست بفرست
که ما از می دهل کردیم اشکم
هوش مصنوعی: خدایا، کسی را بفرست که مست باشد تا ما بتوانیم از شراب بنوشیم و اشکیم را با او به اشتراک بگذاریم.
دهل کوبان برون آییم از خویش
که ما را عزم ساقی شد مصمم
هوش مصنوعی: ما با صدای دهل از درون خود خارج می‌شویم، زیرا تصمیم گرفته‌ایم که به سمت ساقی برویم.
دهل‌زن گر نباشد عید عید است
جهان پُر عید شد والله اعلم
هوش مصنوعی: اگر نوازنده دهل نباشد، جشن و سرور در جهان وجود ندارد. عالم پر از جشن و شگفتی شده است و تنها خداوند از این وضعیت باخبر است.
پراکنده بخواهم گفت امروز
چه گوید مرد درهم جز که درهم
هوش مصنوعی: امروز می‌خواهم بگویم که مردی که درهم دارد، چه چیزی می‌تواند بگوید، جز اینکه همگی در هم و بر هم هستند.
مگر ساقی بینداید دهانم
از آن جام و از آن رطل دمادم
هوش مصنوعی: آیا ساقی نمی‌بیند که من از آن جام و آن مشروبات، پیوسته در حال نوشیدن و شادابی هستم؟
مرادم کیست زین‌ها شمس تبریز
ازیرا شمس آمد جان عالم
هوش مصنوعی: آیا می‌توانی بگویی که منظور کیست از این همه فریاد و صحبت؟ شمس تبریز آمده است تا جان و روح این جهان را زنده کند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۵۰۵ به خوانش عندلیب