گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۹۰

از شهر تو رفتیم تو را سیر ندیدیم
از شاخ درخت تو چنین خام فتیدیم
در سایه سرو تو مها سیر نخفتیم
وز باغ تو از بیم نگهبان نچریدیم
بر تابه سودای تو گشتیم چو ماهی
تا سوخته گشتیم ولیکن نپزیدیم
گشتیم به ویرانه به سودای چو تو گنج
چون مار به آخر به تک خاک خزیدیم
چون سایه گذشتیم به هر پاکی و ناپاک
اکنون به تو محویم نه پاک و نه پلیدیم
ما را چو بجویید بر دوست بجویید
کز پوست فناییم و بر دوست پدیدیم
تا بر نمک و نان تو انگشت زدستیم
در فرقت و در شور بس انگشت گزیدیم
چون طبل رحیل آمد و آواز جرس‌ها
ما رخت و قماشات بر افلاک کشیدیم
شکر است که تریاق تو با ماست اگر چه
زهری که همه خلق چشیدند چشیدیم
آن دم که بریده شد از این جوی جهان آب
چون ماهی بی‌آب بر این خاک طپیدیم
چون جوی شد این چشم ز بی‌آبی آن جوی
تا عاقبت امر به سرچشمه رسیدیم
چون صبر فرج آمد و بی‌صبر حرج بود
خاموش مکن ناله که ما صبر گزیدیم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از شهر تو رفتیم تو را سیر ندیدیم
از شاخ درخت تو چنین خام فتیدیم
هوش مصنوعی: از شهر تو رفتیم، اما نتوانستیم تو را به خوبی ببینیم. به همین دلیل، از سر درخت تو اینگونه بی‌خبر و خام مانده‌ایم.
در سایه سرو تو مها سیر نخفتیم
وز باغ تو از بیم نگهبان نچریدیم
هوش مصنوعی: ما در سایه درخت سرو تو آرامش و خواب نداشتیم و از ترس نگهبان، از میوه‌های باغ تو چیدنی نکردیم.
بر تابه سودای تو گشتیم چو ماهی
تا سوخته گشتیم ولیکن نپزیدیم
هوش مصنوعی: ما برای رسیدن به عشق تو مانند ماهیانی بودیم که در تابه افتاده‌اند و در حال سوختن هستند، اما هرگز تسلیم نشدیم و دست از تلاش برنداشتیم.
گشتیم به ویرانه به سودای چو تو گنج
چون مار به آخر به تک خاک خزیدیم
هوش مصنوعی: ما به خراب شده‌ای سفر کردیم با آرزوی یافتن گنجی چون تو، اما مانند ماری در پایان کار، به تنی از خاک فرو رفتیم.
چون سایه گذشتیم به هر پاکی و ناپاک
اکنون به تو محویم نه پاک و نه پلیدیم
هوش مصنوعی: ما از هر چیزی که هم پاک است و هم ناپاک گذر کرده‌ایم و اکنون تمام وجودمان متوجه تو شده است، نه حالتی پاک داریم و نه حالتی ناپاک.
ما را چو بجویید بر دوست بجویید
کز پوست فناییم و بر دوست پدیدیم
هوش مصنوعی: اگر به دنبال ما هستید، به دنبال دوست باشید، چراکه ما در این دنیا فانی شده‌ایم و تنها در دوست هست که حقیقت وجود ما ظاهر می‌شود.
تا بر نمک و نان تو انگشت زدستیم
در فرقت و در شور بس انگشت گزیدیم
هوش مصنوعی: ما در هنگام جدایی و غم، به یاد تو و نان و نمک‌ات بارها انگشت به دندان گزیدیم و پشیمان شدیم.
چون طبل رحیل آمد و آواز جرس‌ها
ما رخت و قماشات بر افلاک کشیدیم
هوش مصنوعی: زمانی که صدای طبل سفر به گوش رسید و صداهای جرس‌ها شنیده شد، ما وسایل و لباس‌هایمان را به آسمان بردیم.
شکر است که تریاق تو با ماست اگر چه
زهری که همه خلق چشیدند چشیدیم
هوش مصنوعی: خوشحالم که دارویی که تو به ما دادی، در دست ماست؛ هرچند ما هم زهر و مشکلاتی را که تمام مردم تجربه کرده‌اند، چشیده‌ایم.
آن دم که بریده شد از این جوی جهان آب
چون ماهی بی‌آب بر این خاک طپیدیم
هوش مصنوعی: در momentی که از این جریان زندگی جدا شدیم، همچون ماهی‌ای که از آب دور شده، روی این زمین رنج و ناراحتی را تحمل کردیم.
چون جوی شد این چشم ز بی‌آبی آن جوی
تا عاقبت امر به سرچشمه رسیدیم
هوش مصنوعی: چشم‌های من چون جویبار خشک شده‌اند و از کم‌آبی رنج می‌برند، تا اینکه در نهایت به سرچشمه‌ای که به ما زندگی می‌بخشد، رسیدیم.
چون صبر فرج آمد و بی‌صبر حرج بود
خاموش مکن ناله که ما صبر گزیدیم
هوش مصنوعی: وقتی که صبر می‌کنی، در نهایت چیزهای خوب به دست می‌آید و اگر صبر نداشته باشی، مشکلات بیشتری برایت بوجود می‌آید. پس نباید در خفقان بمانی و باید صدای ناله‌ات را بلند کنی، چون ما برای دستیابی به این نتیجه صبر کرده‌ایم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۴۹۰ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1396/06/25 17:08
نادر..

ما را چو بجویید بر دوست بجویید
کز پوست فناییم و بر دوست پدیدیم..