غزل شمارهٔ ۱۴۸۶
چون آینه رازنما باشد جانم
تانم که نگویم نتوانم که ندانم
از جسم گریزان شدم از روح بپرهیز
سوگند ندانم نه از اینم نه از آنم
ای طالب بو بردن شرط است به مردن
زنده منگر در من زیرا نه چنانم
اندر کژیم منگر وین راست سخن بین
تیر است حدیث من و من همچو کمانم
این سر چو کدو بر سر وین دلق تن من
بازار جهان در به کی مانم به کی مانم
وان گاه کدو بر سر من پر ز شرابی
دارمش نگوسار از او من نچکانم
ور زان که چکانم تو ببین قدرت حق را
کز بحر بدان قطره جواهر بستانم
چون ابر دو چشمم بستد جوهر آن بحر
بر چرخ وفا آید این ابر روانم
در حضرت شمس الحق تبریز ببارم
تا سوسنها روید بر شکل زبانم
غزل شمارهٔ ۱۴۸۵: صبح است و صبوح است بر این بام برآییمغزل شمارهٔ ۱۴۸۷: امروز چنانم که خر از بار ندانم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون آینه رازنما باشد جانم
تانم که نگویم نتوانم که ندانم
هوش مصنوعی: روح من همچون آینهای است که رازها را نشان میدهد، بنابراین نمیتوانم بگویم که ندانم.
از جسم گریزان شدم از روح بپرهیز
سوگند ندانم نه از اینم نه از آنم
هوش مصنوعی: از بدن دور شدم و از روح هم دوری میجویم؛ به خدا قسم نمیدانم که من از اینها هستم یا از آنها.
ای طالب بو بردن شرط است به مردن
زنده منگر در من زیرا نه چنانم
هوش مصنوعی: ای کسی که به دنبال کسب معارف و حکمت هستی، بدان که برای رسیدن به این هدف، باید از خود بگذری و از تعلقات دنیوی فاصله بگیری. نگاه نکن که من چه شکلی هستم، چون واقعاً اینطور نیست که به نظر میرسم.
اندر کژیم منگر وین راست سخن بین
تیر است حدیث من و من همچو کمانم
هوش مصنوعی: به جای اینکه به نادرستیها و انحرافات من نگاه کنی، به حقیقتی که بیان میکنم توجه کن. داستان من شبیه به تیر است و خودم مانند کمان.
این سر چو کدو بر سر وین دلق تن من
بازار جهان در به کی مانم به کی مانم
هوش مصنوعی: این سر مانند کدو است و این لباس من در تنم. در این بازار پر از هیاهوی جهان، نمیدانم چه زمانی باید بمانم یا بروم.
وان گاه کدو بر سر من پر ز شرابی
دارمش نگوسار از او من نچکانم
هوش مصنوعی: وقتی که کدو به سر من پر از شراب است، من از آن نمیچشانم و به آن نگاه میکنم و از آن لذت میبرم.
ور زان که چکانم تو ببین قدرت حق را
کز بحر بدان قطره جواهر بستانم
هوش مصنوعی: اگر من از او قطرهای بردارم، تو قدرت حق را ببین که از دریا چه جواهری به دست میآورم.
چون ابر دو چشمم بستد جوهر آن بحر
بر چرخ وفا آید این ابر روانم
هوش مصنوعی: چشمهای من مانند ابری شده که از اشک پر شده است و در نتیجه آن، جوهر و essence دریا به کیفیت وفا بر آسمان خواهد رسید. این ابر روان و در حال حرکت من نیز نشاندهنده این حالت است.
در حضرت شمس الحق تبریز ببارم
تا سوسنها روید بر شکل زبانم
هوش مصنوعی: در حضور شمس الحق تبریز بهرهمند میشوم و شادابی و زیبایی مانند شکوفههای سوسن در کلامم پدیدار میشود.
حاشیه ها
1397/08/03 05:11
نادر..
از جسم گریزان شدم، از روح به پرهیز..