گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۸۵

صبح است و صبوح است بر این بام برآییم
از ثور گریزیم و به برج قمر آییم
پیکار نجوییم و ز اغیار نگوییم
هنگام وصال است بدان خوش صور آییم
روی تو گلستان و لب تو شکرستان
در سایه این هر دو همه گلشکر آییم
خورشید رخ خوب تو چون تیغ کشیده‌ست
شاید که به پیش تو چو مه شب‌سپر آییم
زلف تو شب قدر و رخ تو همه نوروز
ما واسطه روز و شبش چون سحر آییم
این شکل ندانیم که آن شکل نمودی
ور زانک دگرگونه نمایی دگر آییم
خورشید جهانی تو و ما ذره پنهان
درتاب در این روزن تا در نظر آییم
خورشید چو از روی تو سرگشته و خیره‌ست
ما ذره عجب نیست که خیره نگر آییم
گفتم چو بیایید دو صد در بگشایید
گفتند که این هست ولیکن اگر آییم
گفتم که چو دریا به سوی جوی نیاید
چون آب روان جانب او در سفر آییم
ای ناطقه غیب تو برگوی که تا ما
از مخبر و اخبار خوشت خوش خبر آییم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صبح است و صبوح است بر این بام برآییم
از ثور گریزیم و به برج قمر آییم
هوش مصنوعی: صبح شده و زمان خوشی است. از نشانه‌های بد و مشکلات دور شده و به سمت آرامش و خوبی پیش برویم.
پیکار نجوییم و ز اغیار نگوییم
هنگام وصال است بدان خوش صور آییم
هوش مصنوعی: ما درخواستی برای جنگ و نبرد نداریم و درباره دیگران سخن نمی‌گوییم. اکنون زمان وصال است و باید با زیبایی و شادی به این لحظه خوش بیاییم.
روی تو گلستان و لب تو شکرستان
در سایه این هر دو همه گلشکر آییم
هوش مصنوعی: صورت تو مانند گلستان است و لب‌های تو همچون شکر می‌باشند. در سایه این دو زیبایی، ما همگی به استقبال شادی و لذت می‌آییم.
خورشید رخ خوب تو چون تیغ کشیده‌ست
شاید که به پیش تو چو مه شب‌سپر آییم
هوش مصنوعی: خورشید چهره‌ی زیبای تو مانند تیغی بران و تیز است، شاید من هم مانند ماه شب‌پوش به پیش تو بیایم.
زلف تو شب قدر و رخ تو همه نوروز
ما واسطه روز و شبش چون سحر آییم
هوش مصنوعی: موی تو به اندازه شب قدر با ارزش است و چهره‌ات مانند نوروز، روز تازه و با طراوتی را به ارمغان می‌آورد. ما در میان روز و شب، مانند سحر به دنبال تو خواهیم آمد.
این شکل ندانیم که آن شکل نمودی
ور زانک دگرگونه نمایی دگر آییم
هوش مصنوعی: ما نمی‌دانیم که این ظاهر چه شکلی است، اما اگر تو به طور متفاوتی ظاهر شوی، ما نیز تغییر خواهیم کرد.
خورشید جهانی تو و ما ذره پنهان
درتاب در این روزن تا در نظر آییم
هوش مصنوعی: تو هم‌چون خورشیدی هستی که در جهان می‌تابی و ما مانند ذراتی هستیم که در این نور پنهانیم؛ ما باید از این روزن به تو برسیم تا ظاهر شویم و در نظر آييم.
خورشید چو از روی تو سرگشته و خیره‌ست
ما ذره عجب نیست که خیره نگر آییم
هوش مصنوعی: خورشید وقتی که به زیبایی تو نگاه می‌کند، گیج و حیران است. بنابراین ما هم تعجبی نداریم که محو تماشای تو شویم.
گفتم چو بیایید دو صد در بگشایید
گفتند که این هست ولیکن اگر آییم
هوش مصنوعی: گفتم وقتی بیایید، درهای زیادی را باز کنید. آن‌ها پاسخ دادند که این کار ممکن است، اما اگر ما بیاییم.
گفتم که چو دریا به سوی جوی نیاید
چون آب روان جانب او در سفر آییم
هوش مصنوعی: گفتم که مانند دریا، آب به سمت جوی نمی‌رود، اما وقتی که آب روان به سفر می‌رود، به سوی او می‌آید.
ای ناطقه غیب تو برگوی که تا ما
از مخبر و اخبار خوشت خوش خبر آییم
هوش مصنوعی: ای سخنگوی پنهان، سخن بگو تا ما از اخبار خوشحال کننده باخبر شویم و از مطالب جالب آگاه گردیم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۴۸۵ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۴۸۵ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1396/03/12 13:06
دلسا

«ناطقِ غیب» صحیحتر نیست بنظرتون؟

1397/01/11 06:04
کامران

از ثور گریزیم و به برج قمر آییم معنی این مصرع چیست؟

1403/12/20 20:02
رضا کاکولوند

دانلود: تصنیف خورشید تیغ وصال، خواننده وآهنگساز رضاکاکولوند، شعر مولانا

Reza Kakulvand Tasnif Khorshid Tighe Vesal  Singer & Music Composer Poetry Molana ghazaliate shams