غزل شمارهٔ ۱۴۷۵
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۴۷۵ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
غزل شمارهٔ ۱۴۷۵ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۱۴۷۵ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۴۷۵ به خوانش فاطمه زندی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
بیت آخر به زیبایی و در نهایت ظرافت به بُعد اشاره دارد.
سخن از خاک و حصیر (افقی) و برآمدن و حصار (عمودی) دو محور جهان را تصویر می کنند و از سویی دیگر "چرخ" چه به معنای روزگار و چه به معنای لغوی آن (گردش) بُعد سومی را هم به مفهوم اضافه می کند. در کنار تمام این ها، عنصر حرکت و پویایی (مانند چیزی که در سماء می بینیم) شعر را زنده می کند.
گاهی فکر می کنم که در ایران چیزی است که در میان اقوام دیگر متمایز است. احساس با واقعیت طوری ترکیب می شود که در میان دیگر نوشته ها متمایز می شود.
با این ترکیب هم می تواند جالب باشد
در این خاک در این خاک دراین مزرع می پاک
بجز مهر بجر عشق دگر تخم نکاریم
ولی فکر کنم درست تر اینه
بجزمهر بجزعشق دگر ذرنکاریم
ببخشید دگر بذر نکاریم
من هم دگر بذر نکاریم رو شنیدم و بیشتر پسندیدم
حضرت مولانا در بیت دوم جان و قلب آدمی را به مزرعه پاکی تشبیه میکند که جایگاه راستینش عشق و محبت است .
به نام خدا
به قول ظریفی ما نه تنها باید شعر بخوانیم که اولی تر آنست که شعرهایمان را زندگی کنیم.حقیقتا وقتی در احوال تاریخ گذشته بر جهان و عمر اندک در اختیار مستغرق میشوم به این نتیجه میرسم که
«در این خاک در این خاک در این مزرعه پاک
بجز مهر به جز عشق دگر تخم نکاریم»
مدتی که این عشق ورزی به همنوع و حتی موجودات را تمرین میکنم ،چنان متلذذ و متبسم و زلال هستم که گاه سنگ از پشت نمازم پیداست.
به تصحیح و طبع زنده یاد بدیع الزمان فروزانفر، بیت دوم همین طور که آمده صحیح است...
در این خاک در این خاک در این مزرعه پاک
بجز مهر به جز عشق دگر تخم نکاریم ...
بیت اول این غزل را در مجموعه رسول آفتاب، دکتر سروش این گونه قرائت می کند:
بجوشید بجوشید که ما بحر شعاریم.
....
کلمه شعار، از شَعر به معنی مو (پشم) گرفته شده است. شعار، یعنی موبافت. یعنی تن پوش. شعور یعنی نکته سنجی. مو از ماست کشیدن.
در گذشته، کلمه شعار، همان معنی لباس را داشت. در حالی که در ادبیات سیاسی امروز، کلمه شعار به معنی داد و فریاد در حین تظاهرات خیابانی است.
اهل شعار بودن، در ادبیات قدیم فاقد معنی بود و در ادبیات جدید یعنی کسی که شعار می دهد و اهل شعور نیست!
بحر شعار، یعنی کسی که دریا، تن پوش اوست. مولانا گفته است آرام مباشید و بجوشید که دریا، تن پوش ماست.
به این ترتیب، قرائت دکتر سروش، بر آنچه اینجا آمده ترجیح دارد.
با درود، جناب کامران عزیز گمان من بر این است که شعار کوتاه شده ی شعائر باشد که به ضرورت وزن و قافیه کوتاه شده و خود جمع شعور به معنی احساس میباشد. کلمه ی شعور و فعل شَعَرَ به معنای احساس و احساس کردن در عربی بکار میرود چنانکه مثلاً می گویند : أنی أشعر بالسعادة : احساس شادمانی میکنم. و معنی مصرع اول می شود : بجوشید که ما دریای احساس (احساسات) هستیم.
سلام بر دوستان جان .
از آنجایی که در این آشفته بازار روزگار ما که نه نیازی به بازگویی آن است نه قصد آزردن دوستان دل و جان است ، چیزی که میتواند حال ما را بهبود ببخشد و از پس آن حال دیگرانی که در اطراف ما هستند را نیز ، فرو رفتن در افکار بزرگان شعر و ادب این سرزمین است .
پس بیاییم به جای این سنت نا میمون که هر کجا جمعی است همگان در بحث و جدل و مرافعه بر سر اقتصاد و سیاست و... هستند ، ما که پیشتر و بیشتر از آنها پی به این معجون روح افزا برده ایم ، آنان را نیز گوش کشان بر سر این خوان بی دریغ بنشانیم .
شاید که اندکی از وضع موجود را بهبود توانستیم داد با همگانی کردن مباحث اینچنینی و سخن گفتن از یافته هامان با دیگران ، به جای مباحث بیهوده و کسالت آور .
نکند که خدای نا کرده حال خوبمان را از دیگران دریغ کنیم .
"هواداران کویش را چو جان خویشتن داریم "
در بیت چه دانیم چه دانیم که ما دوش چه خوردیم
که امروز همه روز خمیریم و خماریم
به نظر مولانا به نوشیدن باده از جام الست بربکم اشاره دارد.
به نظر من در مصرع (بجز مهر بجر عشق دگر تخم نکاریم) دگر تخم نکاریم درست است. زیرا در اشعار مولانا، مفاهیم عرفای اولویت دارند بر ظرافت و اصول شعر سرایی. مولانا مثل حافظ در قید و بند کلمات و وزن و قافیه ها نیست. پر واضح است که این ابیات در حالت مراقبه بر زبان شاعر عارف جاری می شوند و قطعاً کلمات ظرفیت به دوش کشیدن بار عرفانی مولانا را ندارند.
سلام من این ترکیب رو دوست دارم
در این خاک در این خاک در این مزرع چه کشتیم
بجز مهر بجز عشق دگر بذر نکاریم
فکر می کنم دگر بذر نکاریم باشه
درود بر اساتید و ادیبان عزیز.جانم تازه گشت از خواندن این ابیات.درود بر مولانای بزرگ و همه ادب دوستان و ادیبان.افتخار میکنم زبان مادریم فارسی است.درین روزگار غم و خاکستری فقط اینچنین اشعاری میتواند دمی جان آدمی را بنوازد البتته اگر هنوز کمی آدم باشد.خواستم تشکر کرده باشم از همه ی اساتید.
بیت آخر ستان منظور خاکستان است؟ممنون میشم اساتید توضیح بدن.
برنامه 501 گنج حضور جناب آقای شهبازی
💜بحرْ شَعار به معنای کسی ست که لباس از دریا دارد،چه ترکیب زیبایی! یعنی کسی که غرقه ی دریاست. حضرت #مولانا از همان بیت آغازین غزل، توفنده و کوبنده میآید. اینجا دوباره سخن از حالات روحانی #مولانا ست. #مولانا در بسیاری از اشعارش از حالات روحی خود در درگاه معشوق سخن میراند و پرده از اسرار بسیاری در این گونه اشعار برمیدارد. این غزل بسیار زیبا نیز یکی از آنهاست. او سخاوتمندانه از خودِ بیخود شده در برابر معشوقش میسراید و وصف معشوقش را و حالتی که بر روح او از دیدار معشوق مستولی ست به مخاطب ارزانی میکند. به جرأت میتوان گفت که حضرات #شیخ_عطار و #مولانا برترین عارفان در توصیف این گونه حالاتشان هستند. حتی حضرت #مولانا در بیت واپسین غزل ۱۴۲۹ #دیوان_شمس میفرماید که:همیگویم دلا بس کن دلم گوید جواب من|که من در کان زر غرقم چرا ز ایثار بگریزم. یعنی به دل میگویم که دست از این بازگویی اسرار بردار و او در پاسخم میگوید که منی که در معدن زر (اسرار الهی)غرق شده ام چرا از بخشش آن گریزان باشم؟ #مولانا در این غزل خود را به یقین، در نزدیکترین جا به معشوق میداند(در همان بیت آغازین میفرماید که ما غرقه ی دریای معرفت الهی گشته ایم و در این دریا همیشه در جوش و خروش هستیم) اما به مخاطب نهیب میزند که چون تو از باده ی حق و حقیقت نچشیده ای پس توان درک حال مرا نداری، فقط این را بدان که ما همچون ستون و حصاری بر این چرخ و فلک استواریم چرا که ما هر روز از باده ی ناب معشوق به مستی میرسیم. و اینچنین بی پروا دم از فنای در معشوق زدن تنها کار بزرگانی چون #مولانا ست نه مدعیان خدا شناسی.
با سلام
بنده از چند عزیز بزرگوار " بحر شِعار " شنیدم
یعنی زیر حرف شین کسره
درود بر همه بزرگواران
در مورد معنای مصراع اول شعر حضرت مولانا
بجوشید بجوشید که ما بحر شِعاریم ...
کامل ترین و صحیح ترین معنا و مفهوم را خواستارم.
سپاس از لطف و مهربانی شما
در این خاک در این خاک در این مزرعه پاک
بجز عشق به جز مهر دگر تخم نکاریم
.
.
.
چه دانیم چه دانیم که ما دوش چه خوردیم
که امروز همه روز خمیریم و خماریم