غزل شمارهٔ ۱۴۷۴
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۴۷۴ به خوانش هانیه سلیمی
غزل شمارهٔ ۱۴۷۴ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۱۴۷۴ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۴۷۴ به خوانش حسین رستگار
حاشیه ها
باسلام
من این شعر رو برای دوستم که دکتر طب سنتی واسلامی هست خوندم
به این نتیجه رسیدیم که مولانا علم طب را به درستی درک مینموده واین کلمات ودرمان ها را برای اثبات طبابت نفس انسان اوده است.ومیگوید طبابت من مانند طبیبان نیست که قاروره میگیرند تابتوانند تشخیص مرض دهند ودرمان کنند بلکه ما با اندیشه درمان میکنیم.
اقای محمد جعفر مصفا بهتر اشارات مولوی را زیبا بیان مینماید .باید از چشم او نیز نگاهی دوباره به غزلیات شمس انداخت
در بیت دوم مصرع دوم:
ز رگ هاش و ز پی هاش به چنگاله کشیدیم صحیح است.
باور جلال دین بر آن است که دو نوع پزشک و دو گونه پزشکی داریم
در اولین حکایت مثنوی (ماهنامه) هم در داستان پادشاه و کنیزک به این نکته بسیار مهم که قلب عرفان اوست اشاره میکند
و عقیده دارد که پزشکان معمولی بیماری های ساده را با دارو هایی که می شناسند معالجه میکنند ولی انسان گرفتاری هایی هم دارد که این پزشکان چاره و درمانی برای آنها ندارند
و او عرفان خود را چاره آن می داند
که بجای هلیله و سرکنگبین، از سخن شیوا و خبر های خوش و اندیشه های شاد بهره می گیرد
سَبَل . [ س َ ب َ ] (ع اِ) مرضی باشد از امراض چشم و آن مویی است که در درون پلک چشم برمی آید، و پرده ای را نیز گویند که در چشم بهم رسد، و بعضی گویند به این معنی عربی است . (برهان ). علتی است چشم را که موی فرود پلک برآید. (شرفنامه ).
*روانکاوی* ه
سبلهای کهن را غم بیسر و بن را
ز رگهاش و پیهاش به چنگاله کشیدیم
پدران کلیسا و آباء صحرا ( نخستین عرفای صحرا نشین مسیحیت ) که بعد از مسیح می زیستند عیسی مسیح را پزشک جان ها میدانستند. بعلاوه خود مردم یهودیه که مسیح را از نزدیک می دیدند او را به اسم شفا گر نیز می نامیدند چون بیماران بسیاری را شفا میداد به نظرم اینجا مولانا به صراحت خود را شاگرد مسیح میداند و می خواند و اعلام میدارد . نوع بیماری هایی هم که در شعر آورده با نوع شفاهایی که در انجیل به عیسی منصوب است یکی است .
شاه بیت این غزل می گوید غم و غصه علت همه بیماری های روحی و جسمی است پس شاد زندگی کنیم
سرِ غصهّ بکوبیم، غم از خانه بروبیم
همه شاهد و خوبیم همه چون مَهِ عیدیم