گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۶۴

سر برمزن از هستی تا راه نگردد گم
در بادیه مردان محوست تو را جم جم
در عالم پرآتش در محو سر اندرکش
در عالم هستی بین نیلین سر چون قاقم
زیر فلک ناری در حلقه بیداری
هر چند که سر داری نه سر هلدت نی دم
هر رنج که دیده‌ست او در رنج شدیدست او
محو است که عید است او باقی دهل و لم لم
سرگشتگی حالم تو فهم کن از قالم
کای هیزم از آن آتش برخوان که و ان منکم
کی روید از این صحرا جز لقمه پرصفرا
کی تازد بر بالا این مرکب پشمین سم
ور پرد چون کرکس خاکش بکشد واپس
هر چیز به اصل خود بازآید می دانم
رو آر گر انسانی در جوهر پنهانی
کو آب حیات آمد در قالب همچون خم
شمس الحق تبریزی ما بیضه مرغ تو
در زیر پرت جوشان تا آید وقت قم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سر برمزن از هستی تا راه نگردد گم
در بادیه مردان محوست تو را جم جم
هوش مصنوعی: برای اینکه در زندگی دچار اشتباه نشوی و گمراه نشوی، نباید از حقیقت خود فاصله بگیری و باید همواره به خوبی‌ها و راستی‌ها پایبند باشی. انسان‌های بزرگ همیشه به خودآگاهی و شناخت خود توجه دارند.
در عالم پرآتش در محو سر اندرکش
در عالم هستی بین نیلین سر چون قاقم
هوش مصنوعی: در دنیای پر از التهاب و آشفتگی، سر خود را در میان آن غرق کن و در این جهان هستی، سر خود را مانند گلوگاه عقابی ببین.
زیر فلک ناری در حلقه بیداری
هر چند که سر داری نه سر هلدت نی دم
هوش مصنوعی: در زیر آسمان، آتش و شور و شوقی وجود دارد. هرچند که تو مقام و مرتبه‌ای داری، اما در واقع، نه حس و حال آن را داری و نه توانایی بیان آن.
هر رنج که دیده‌ست او در رنج شدیدست او
محو است که عید است او باقی دهل و لم لم
هوش مصنوعی: او از رنج‌های فراوانی که کشیده است، در حالتی عمیق و حیرت‌انگیز قرار دارد و گویی به شادی و خوشی‌ای دست یافته است که در آن گم شده است. در این حال، او از دنیا و جریانات آن بی‌خبر است.
سرگشتگی حالم تو فهم کن از قالم
کای هیزم از آن آتش برخوان که و ان منکم
هوش مصنوعی: حالت گیج و سردرگمم را از وضعیت ظاهری‌ام درک کن، ای هیزم، که از آن آتش بر من بخوان.
کی روید از این صحرا جز لقمه پرصفرا
کی تازد بر بالا این مرکب پشمین سم
هوش مصنوعی: کی از این بیابان جز لقمه‌ای پر از تلخی به دست می‌آید؟ کی می‌تواند بر این اسب پشمی و سمین سوار شود و به اوج برود؟
ور پرد چون کرکس خاکش بکشد واپس
هر چیز به اصل خود بازآید می دانم
هوش مصنوعی: اگر پرنده‌ای مانند کرکس به خاک افتد، هر چیزی در نهایت به اصل و ماهیت خود بازخواهد گشت. این را می‌دانم.
رو آر گر انسانی در جوهر پنهانی
کو آب حیات آمد در قالب همچون خم
هوش مصنوعی: اگر تو انسان واقعی هستی که در باطن خود حقیقتی پنهان داری، می‌توانی مانند یک خم که آب حیات را در خود دارد، وجودی سرشار و زنده داشته باشی.
شمس الحق تبریزی ما بیضه مرغ تو
در زیر پرت جوشان تا آید وقت قم
هوش مصنوعی: شمس الحق تبریزی مانند تخم مرغی است که در زیر پرت جوشانی قرار دارد و منتظر است تا زمان شکستن و بیرون آمدن آن فرا برسد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۴۶۴ به خوانش عندلیب