اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شاگرد تو می باشم گر کودن و کژپوزم
تا زان لب خندانت یک خنده بیاموزم
هوش مصنوعی: من شاگرد تو هستم، حتی اگر احمق و بیفهم باشم؛ فقط برای آنکه از لبخند زیبایت یک لبخند بیاموزم.
ای چشمه آگاهی شاگرد نمیخواهی
چه حیله کنم تا من خود را به تو دردوزم
هوش مصنوعی: ای چشمهی دانش، آیا تو شاگردی نمیخواهی؟ چه ترفندی بیابم تا خود را به تو نزدیک کنم؟
باری ز شکاف در برق رخ تو بینم
زان آتش دهلیزی صد شمع برافروزم
هوش مصنوعی: از درز در، نور چهره تو را میبینم و به خاطر آن، میتوانم مانند راهرویی که هزار شمع در آن روشن است، نور زیادی را به وجود آورم.
یک لحظه بری رختم در راه که عشارم
یک لحظه روی پیشم یعنی که قلاوزم
هوش مصنوعی: یک لحظه، برای من از راه میگذری که گویی در آن لحظه دوباره به خاطرم میآیی و حضور تو برایم جاذبهای است که یادگارهایی را زنده میکند.
گه در گنهم رانی گه سوی پشیمانی
کژ کن سر و دنبم را من همزه مهموزم
هوش مصنوعی: گاهی مرا در گناه میکشی و گاهی به سوی پشیمانی هدایت میکنی، اما من همواره همانند یک موجود خاص هستم که سر و دمم را به شیوهای غیرمعمول میچرخانم.
در حوبه و در توبه چون ماهی بر تابه
این پهلو و آن پهلو بر تابه همیسوزم
هوش مصنوعی: من در حالتی چون ماهی در تابه هستم که به طور مکرر به این سو و آن سو میچرخم و در درونم آتش عشق و درد میسوزد.
بر تابه توام گردان این پهلو و آن پهلو
در ظلمت شب با تو براقتر از روزم
هوش مصنوعی: در این شب تاریک، من با تو به دور و بر میچرخم و از نورانیتر بودنم نسبت به روز، احساس خوبی دارم.
بس کن همه تلوینم در پیشه و اندیشه
یک لحظه چو پیروزه یک لحظه چو پیروزم
هوش مصنوعی: بس کن از اینکه مدام در حال تغییر و تردید هستم، یک لحظه شبیه پیروزی و لحظهای دیگر شبیه شکست هستم.
حاشیه ها
1392/04/20 14:07
امین کیخا
حوب یعنی گناه ، توبه یعنی واگذاشتن گناه ،
1392/04/20 14:07
امین کیخا
پیشه و اندیشه یعنی نظری و عملی
1392/04/20 14:07
امین کیخا
قلاوز راهدان است
درخصوص بیت ششم:
در حوبه و در توبه چون ماهی بر تابه
این پهلو و آن پهلو بر تابه همیسوزم
حیفم آمد به رساله نفیس علامه حسن زاده آملی که توسط جـناب آقای ابراهیم احمدیان از عربی بفارسی برگردانده شده اشاره نشود:
الاءوبه الی التوبه من الحوبه
تا زان لب خندانت یک خنده بیاموزم،
ای چشمه آگاهی شاگرد نمیخواهی؟...
کژ کن سر و دنبم را ! من همزه مهموزم
..
بر تابه توام گردان آین پهلو و آن پهلو
در ظلمت شب با تو، براقتر از روزم
و ...
چه حیله کنم تا من خودرا به تو در دوزم
و.....
1396/10/12 14:01
امیرمهدی اصغری
مصرع اول چنین باشد باید؛
شاگرد تو می باشم، گر کودن و گر بوزم
(بوز در برابر کودن، یعنی تیزهوش).
1397/04/11 20:07
کرمانشاهی
آیا کسی می داند معنی پیروز در بیت آخر چیست؟ چون در مصرع اول از رنگ حرف می زند احتمالا پیروز در مصرع دوم نام ابزاری بوده است که رنگش متفاوت با پیروزه بوده است و متضاد با آن. مطمئن نیستم اما شاید شیشه چراغ باشد که در اثر دوده تاریک می شود.
شاید پیروز در مصرع اخر اشاره به حاجی فیروز
بس کن، همه تلوینم در پیشه و اندیشه
یک لحظه چو پیروزه یک لحظه چو پیروزم
میگه من همه تلوین و رنگ به رنگ شدنم یعنی اختلاف حالات دارم سکون و ثبات ندارم چه در فکر چه در رفتارم
تو بیا و پایان بده به این تلوین و لون لون شدن
چرا که من ثبات ندارم یک لحظه چون سنگ فیروزه روشنم و یک لحظه مثل حاحی فیروز صورتم سیاه است و رنگ به رنگ میشم