برگردان به زبان ساده
یک لحظه و یک ساعت دست از تو نمیدارم
زیرا که توی کارم زیرا که توی بارم
هوش مصنوعی: یک لحظه و یک ساعت از یاد تو غافل نمیشوم، زیرا تو برایم اهمیت زیادی داری و در همه امور زندگیام نقش داری.
از قند تو می نوشم با پند تو می کوشم
من صید جگرخسته تو شیر جگرخوارم
هوش مصنوعی: من از شیرینی و لذتی که تو به من میدهی استفاده میکنم و با نصایح تو تلاش میکنم. من به دنبال تو هستم، در حالی که خودم نیز از درد و رنجهای مختلفی رنج میبرم.
جان من و جان تو گویی که یکی بودهست
سوگند بدین یک جان کز غیر تو بیزارم
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که جان من و تو گویی یکی شده است. سوگند میخورم که به این یک جان که میخواهم، از چیزهای دیگر به شدت بیزارم.
از باغ جمال تو یک بند گیاهم من
وز خلعت وصل تو یک پاره کلهوارم
هوش مصنوعی: من تنها یک شاخه از زیبایی تو هستم و از پیوند با تو، اندکی از جواهرات خواهم داشت.
بر گرد تو این عالم خار سر دیوار است
بر بوی گل وصلت خاری است که می خارم
هوش مصنوعی: این دنیا به دور تو مانند خاری است که بر دیوار قرار دارد. عطر گل وصالت را مانند خاری احساس میکنم که به من آسیب میزند.
چون خار چنین باشد گلزار تو چون باشد
ای خورده و ای برده اسرار تو اسرارم
هوش مصنوعی: وقتی که خار به این شکل است، گلزار تو چه وضعی دارد؟ ای کسی که رازهایت را خوردهای و ای کسی که اسرار مرا به دست گرفتهای.
خورشید بود مه را بر چرخ حریف ای جان
دانم که بنگذاری در مجلس اغیارم
هوش مصنوعی: ای جان، میدانم که در مجالس دیگران نشستهای، مثل خورشید که ماه را در آسمان تحتالشعاع قرار میدهد.
رفتم بر درویشی گفتا که خدا یارت
گویی به دعای او شد چون تو شهی یارم
هوش مصنوعی: روزی به درویشی برخورد کردم که به من گفت: اگر خدا همراه تو باشد، دعای او را چگونه میتوان نادیده گرفت. او به من اشاره کرد که اکنون که تو در مقام سلطنت قرار داری، یار و یاورت همان دعاست.
دیدم همه عالم را نقش در گرمابه
ای برده تو دستارم هم سوی تو دست آرم
هوش مصنوعی: در نگاه من، تمام جهان مانند تصویری است که در یک حمام به نمایش درآمده است و من نیز مانند دیگران، دستارم را به سوی تو بلند میکنم.
هر جنس سوی جنسش زنجیر همیدرد
من جنس کیم کاین جا در دام گرفتارم
هوش مصنوعی: هر موجودی به سوی همنوع خود کشیده میشود، اما من که از جنس کیمیا هستم، در اینجا در دام گرفتار شدهام.
گرد دل من جانا دزدیده همیگردی
دانم که چه می جویی ای دلبر عیارم
هوش مصنوعی: دل من، ای محبوب، در دور و بر تو میچرخد و من میدانم که تو چه چیزی را در جستوجو هستی، ای عشق باهوش و فریبندهام.
در زیر قبا جانا شمعی پنهان داری
خواهی که زنی آتش در خرمن و انبارم
هوش مصنوعی: در زیر لباس محبوبم شمعی را پنهان کردهای، آیا میخواهی که آتش را در انبار و کاهدان من روشن کنی؟
ای گلشن و گلزارم وی صحت بیمارم
ای یوسف دیدارم وی رونق بازارم
هوش مصنوعی: ای باغ و گلزار من، ای مایهٔ سلامتیام در حالی که بیمارم، ای یوسف رویایی من، ای رونق زندگیام.
تو گرد دلم گردان من گرد درت گردان
در دست تو در گردش سرگشته چو پرگارم
هوش مصنوعی: تو دور قلب من میچرخانی و من دور تو میچرخم. در دستان تو هستم و مثل یک پرگار سرگردانم.
در شادی روی تو گر قصه غم گویم
گر غم بخورد خونم والله که سزاوارم
هوش مصنوعی: اگر در شادی تو سخن از غم بگویم یا اگر غم قلبم را از خون پر کند، به خدا قسم که حقم همین است.
بر ضرب دف حکمت این خلق همیرقصند
بیپرده تو رقصد یک پرده نپندارم
هوش مصنوعی: مردم به خوشی و شادی در حال رقص و پایکوبی هستند؛ اما تو را هنگام رقصیدن، تنها در یک حالت خاص و تکبعدی میبینم و فکر نمیکنم که فقط در یک قالب و شکل محدود جای میگیری.
آواز دفت پنهان وین رقص جهان پیدا
پنهان بود این خارش هر جای که می خارم
هوش مصنوعی: در اینجا به یک نوع وضعیت و تجربه اشاره شده است. در ابتدا، صدای موسیقی یا نغمهای وجود دارد که در پسزمینه حس میشود، اما خود رقص و شادی زندگی به وضوح قابل مشاهده است. این به نوعی نشاندهنده تضاد میان محسوس و نامحسوس است. در نهایت، احساس یا علامتی از درد یا ناراحتی به هر جا که میرود، همراه او است. به طور کلی، این متن به تعبیری از زندگی و احساساتی اشاره دارد که در کنار زیباییها، مشکلات و چالشها نیز وجود دارند.
خامش کنم از غیرت زیرا ز نبات تو
ابر شکرافشانم جز قند نمیبارم
هوش مصنوعی: میخواهم از احساسات خودم نسبت به تو محافظت کنم، چون مانند یک گیاه هستی که فقط برای تو باران میبارم و هیچ چیزی جز شیرینی و محبت نمیافشانم.
در آبم و در خاکم در آتش و در بادم
این چار بگرد من اما نه از این چارم
هوش مصنوعی: من در آب و خاک و آتش و باد هستم، در این چهار عنصر گردش کن اما من فقط متعلق به این چهار عنصر نیستم.
گه ترکم و گه هندو گه رومی و گه زنگی
از نقش تو است ای جان اقرارم و انکارم
هوش مصنوعی: من گاهی به شکل ترک، گاهی به صورت هندو، گاهی به شکل رومی و گاهی هم به صورت سیاهپوست درمیآیم. همهی این تغییرات، به خاطر تأثیر توست. جانم، من به این موضوع که تو چقدر برایم مهم هستی، اعتراف میکنم و در عین حال، انکار میکنم که چنین احساسی دارم.
تبریز دل و جانم با شمس حق است این جا
هر چند به تن اکنون تصدیع نمیآرم
هوش مصنوعی: دل و جان من به شمس حق در تبریز است، هرچند که الان در اینجا به جسم خود نمیتوانم درستی نشان دهم.
حاشیه ها
جان من و جان تو گویی که یکی بودهست
سوگند بدین یک جان کز غیر تو بیزارم
لا اله الا الله
غزل لحظه و ساعت
اینجا جلال دین کاملا بیخودی خود را آشکار میکند و به جان خود و شمس که یکی شده است سوگند میخورد
او یک انسان منفرد نیست بلکه مانند ماه و خورشید که در گردش اند در گردش دائم بدور شمس افتاده است همانطور که شمس هم بطور ئا پیدا و غیر جسمانی بدور دل او در گردش است
ما میدانیم که همه اجسام در هستی نیز بدور هم میگردد اینگونه است که او هست گردیده و بقیه را چون نقش گرمابه مجازی میداند زیرا در چنین گردشی نیستند
در دو بیت نخست چهار حالت کار و بار و نوش و کوش، آدم را بطور تصادفی و خوشایندی بیاد چهار ویژگی ذرات بنیادی مثل الکترون که بدور پروتون میگردد میاندازد، گشتاور (کار تو)، سرالش (بار تو ) نهادش (با قند تو) و چرخش (از پند تو)
هر چند که خود را بیرون از هر گونه چهاری که اساس هستی است میدند از سرگشتگی خو بسیار خشنود و شاد است و همه چیز خود را از این گردش میداند
مانند رخسندهای که با ضربههای دف و پردههای ساز هماهنگ است هستی او با هستی شمس هماهنگ و در هم تنیده شده است
و مانند گردیدن که دائمی است او نیز هر لحظه و ساعت این وابستگی و هماهنگی را حس میکند
این تجربه برای انسان براستی یگانه و کمیاب است و شاید پدیدهٔای نایاب در هستی انسانها باشد
از گفتههای او و نکتههای بدیع او درستی این ادعا نیز برای همگان بخصوص دوست داران او آشکار است
1402/03/07 11:06
یاسین مشایخی
خیلی خوب توضیح دادین، اما باید بگم که این غزل در نسخههای خطی قدیمیتر و معتبر دیوان شمس مثل: نسخهی موزه قونیه، افیون قره حصار و اسعد افندی (قو-قح-عد) نیامده. لذا از مولانا نیست.
درود دوستان کسی این بیت رو تفسیر میکنه؟بر ضرب و دف حکمت این خلق همی رقصند
هیچ گرامی
بر ضرب دف حُکمت این خلق همیرقصند
بیپرده تو رقصد یک پرده نپندارم
گویا می گوید : تو بزن تا من برقصم
هرچه تو حکم کنی و فرمان دهی خلق مطیع اند
غیر از حُکم تو فرمان دیگری متصور نیست
زنده باشی
درود دوستان عزیز.
آیا می شود مصرع جان من و جان تو گویی که یکی بودهست را به آیه وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی ربط داد؟
استاد محسن چاوشی عزیز این شعرو اجرا کردن و قطعه موسیقیش به تازگی لو رفت اسم آهنگ "صید جگر خسته" که از قطعات منتشر نشده آلبوم سیزده بوده
1397/05/29 12:07
امیرحسین نفر
سالار عقیلی این شعر را در آلبوم تازه ی خود یعنی آلبوم صورتگر خوانده است در ترک شماره 4 با نام دلبر عیار که در بیپ تونز هم قابل خرید است ولی چون آلبوم تازه است در لیست البوم های سالار عقیلی هنوز قرار نگرفته است لطفا آن آهنگ را به این صفحه اضافه کنید
بیژن کامکار این غزل را در آلبومی نسبتا قدیمی به نام آوای باران با آهنگسازی تهمورس پورناظری خوانده است.
چقدر زیبا خونده محسن جان چاوشی این اثر جاودانی رو .
ممنون از سایت گنجور و تشکر از صدایه چاوشی که هر لحظه نهیبی به ما میزند تا به این اشعار روی بیاوریم
در زیر قبا جانا شمعی به نهان داری. وزنش درست در میاد
در شادی روی تو گر قصه غم گویم گر غم بخورد خونم ولله سزاوارم
دوستان این بیت دقیقا چه مفهومی داره؟ داره میگه حق ندارم در حضور شادی وجود تو از غم دم بزنم یا علاقه شرح غم و فراق رو میگه و اینکه خودش رو سزاوار هربلایی میدونه؟؟؟
آیا این شعر توصیف مرحله حیرت از هفت مرحله عرفان است؟
جناب شهاب، معنی این بیت اینطور برداشت میشود که شادی وجود و حضور الهی آنقدر زیاد هست که حتی اگر غم فراوانی هم داشته باشم گفتنش بیمعنی است.