گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۵۴

گفتم به مهی کز تو صد گونه طرب دارم
گفتا که به غیر آن صد چیز عجب دارم
گفتم که در این بازی ما را سببی سازی
گفتا که من این بازی بیرون سبب دارم
هر طایفه با قومی خویشی و نسب دارند
من با غم عشق تو خویشی و نسب دارم
بیرون مشو از دیده ای نور پسندیده
کز دولت نور تو مطلوب طلب دارم
آنم که ز هر آهش در چرخ زنم آتش
وز آتش بر آتش از عشق لهب دارم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفتم به مهی کز تو صد گونه طرب دارم
گفتا که به غیر آن صد چیز عجب دارم
هوش مصنوعی: به ماه گفتم که از تو شادی‌های زیادی دارم. او پاسخ داد که من چیزهای عجیب‌تری غیر از آن شادی‌ها دارم.
گفتم که در این بازی ما را سببی سازی
گفتا که من این بازی بیرون سبب دارم
هوش مصنوعی: گفتم در این بازی که ما را به هم مربوط می‌کنی، او جواب داد که من از خارج از این بازی دلیلی برای این کار دارم.
هر طایفه با قومی خویشی و نسب دارند
من با غم عشق تو خویشی و نسب دارم
هوش مصنوعی: هر گروهی با افرادی از نظر خویشاوندی و نسب ارتباط دارند، اما من فقط با غم ناشی از عشق تو ارتباط خاصی دارم.
بیرون مشو از دیده ای نور پسندیده
کز دولت نور تو مطلوب طلب دارم
هوش مصنوعی: از چشمانم دور نشو، زیرا که من از برکت نور وجود تو چیزهای باارزشی می‌خواهم.
آنم که ز هر آهش در چرخ زنم آتش
وز آتش بر آتش از عشق لهب دارم
هوش مصنوعی: من آن کسی هستم که از هر آه و ناله‌ام، شعله‌ای در آسمان به پا می‌کنم و از آن آتش، بر اثر عشق، شعله‌وار می‌سوزم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۴۵۴ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
غزل شمارهٔ ۱۴۵۴ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1393/08/28 23:10
محسن

واقعا شور انگیزی توی این شعر و این سبک از اشعار حضرت مولانا موج میزنه
فوق العاده است