گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۵۲

ساقی چو شه من بد بیش از دگران خوردم
برگشت سر از مستی تخلیط و خطا کردم
آن ساقی بایستم چون دید که سرمستم
بگرفت سر دستم بوسید رخ زردم
گفتم که تو سلطانی جانی و دو صد جانی
تو خود نمکستانی شوری دگر آوردم
از جام می خالص پرعربده شد مجلس
از عربده کی ترسم من عربده پروردم
بی‌او نکنم عشرت گر تشنه و مخمورم
جفت نظرش باشم گر جفتم وگر فردم
من شاخ ترم اما بی‌باد کجا رقصم
من سایه آن سروم بی‌سرو کجا گردم
نور دل ابر آمد آن ماه اگر ابرم
شاه همه مردان است آن شاه اگر مردم
می رفت شه شیرین گفتم نفسی بنشین
ای مستی هر جزوم ای داروی هر دردم
خورشید حمل کی بود ای گرمی تو بی‌حد
ای محو شده در تو هم گرمم و هم سردم
در کاس تو افتادم کز باده تو شادم
در طاس تو افتادم چون مهره آن نردم
ساکن شوم از گفتن گر اوم نشوراند
زیرا که سوار است او من در قدمش گردم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساقی چو شه من بد بیش از دگران خوردم
برگشت سر از مستی تخلیط و خطا کردم
هوش مصنوعی: ای ساقی، چون تو شاه من هستی، من بیش از دیگران نوشیدم و در حال مستی از خود بی‌خود شدم و اشتباهاتی مرتکب شدم.
آن ساقی بایستم چون دید که سرمستم
بگرفت سر دستم بوسید رخ زردم
هوش مصنوعی: ساقی وقتی متوجه شد که من در حال خوش‌گذرانی هستم، به کنارم آمد، دستم را گرفت و صورت زردم را بوسید.
گفتم که تو سلطانی جانی و دو صد جانی
تو خود نمکستانی شوری دگر آوردم
هوش مصنوعی: به او گفتم تو مانند یک پادشاه هستی که جان‌ها را با خود دارد و خودت هم مانند یک نمکدانی هستی که طعم و شور خاصی به زندگی می‌بخشی. من هم شور و هیجان جدیدی را برای تو آورده‌ام.
از جام می خالص پرعربده شد مجلس
از عربده کی ترسم من عربده پروردم
هوش مصنوعی: در یک مجلس پرهیاهو و شادمانی که همه از نوشیدن شراب سرمست شده‌اند، من از سر و صدا و جنجال نمی‌ترسم، چرا که خودم نیز به این هیاهو عادت کرده‌ام و در آن غرق هستم.
بی‌او نکنم عشرت گر تشنه و مخمورم
جفت نظرش باشم گر جفتم وگر فردم
هوش مصنوعی: بی‌او هیچ لذتی را نمی‌چشم، حتی اگر تشنه و مست باشم. مهم این است که در کنار او باشم، چه با هم باشیم و چه تنها.
من شاخ ترم اما بی‌باد کجا رقصم
من سایه آن سروم بی‌سرو کجا گردم
هوش مصنوعی: من شاخی هستم که بدون باد نمی‌توانم برقصم و مانند سایه‌ای هستم که بدون وجود سر، نمی‌توانم در جایی بچرخم.
نور دل ابر آمد آن ماه اگر ابرم
شاه همه مردان است آن شاه اگر مردم
هوش مصنوعی: نور دل ابر آمد آن ماه یعنی اگر ماه در دل ابر پنهان شده باشد، او هم ممکن است نور خود را از دست بدهد. اگر این شاه، یعنی ماه، بر روی زمین بارد و با مردان ارتباط داشته باشد، نشان از قدرت و تاثیر او بر زندگی انسان‌ها دارد. این شاه، اگرچه بزرگ و مظهر نور است، اما به نوعی می‌تواند در میان مردم باشد و در زندگی آنها نقش ایفا کند.
می رفت شه شیرین گفتم نفسی بنشین
ای مستی هر جزوم ای داروی هر دردم
هوش مصنوعی: شخصی که به نظر می‌رسد در حال حرکت است، از او خواستم لحظه‌ای توقف کند. او را به خاطر حال خوشش تحسین کردم و او را داروی همه دردهایم دانستم.
خورشید حمل کی بود ای گرمی تو بی‌حد
ای محو شده در تو هم گرمم و هم سردم
هوش مصنوعی: ای گرمای بی‌نهایت، کی خورشید به تو می‌رسد؟ من که در تو محو شده‌ام، هم احساس گرما می‌کنم و هم سردی.
در کاس تو افتادم کز باده تو شادم
در طاس تو افتادم چون مهره آن نردم
هوش مصنوعی: من در کاسهٔ تو افتاده‌ام و از بادهٔ تو شادمانم، مانند مهره‌ای که در تاس نردافتاده است.
ساکن شوم از گفتن گر اوم نشوراند
زیرا که سوار است او من در قدمش گردم
هوش مصنوعی: اگر او مرا غمگین نکند و به من آرامش دهد، من ساکت می‌شوم و به جای سخن گفتن، فقط در حضور او قرار می‌گیرم و از او پیروی می‌کنم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۴۵۲ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
غزل شمارهٔ ۱۴۵۲ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1396/11/27 17:01
نادر..

من شاخ ترم اما بی‌باد کجا رقصم..