غزل شمارهٔ ۱۴۳۵
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
با سلام
فکر میکنم بیت ششم به جای "به دل گویم که چون مردان صبوری کن دلم گوید
نه مردم نی زن ار از غم ز زن تا مرد می دانم"
باید" به دل گویم که چون مردان صبوری کن،دلم گوید
نه مردم نی زن،گر از غم ز زن تا مرد می دانم " باشد که اشتباهی تایپی است.
ممنون.
دوست عزیز مجتبی جان
بر اساس عروض باید "ار" باشد تا در هجابندی همراه با کلمه "زن" قبل از خودش " ز " به فتح "ز" یک هجا گردد و " ن " و "ار" ترکیب شده "نر" به فتح "ن" یک هجای دیگر و از ترکیب این دو هجا یک هجای کوتاه و یک هجای بلند تشکیل گردد. اما بر اساس آنچه شما گفتید ما دو هجای بلند خواهیم داشت که با وزن عروضی همخوانی نداشته و وزن شعر را به هم می ریزد.
امتحان کنید:
ب دل گو یم ک چو "ن حذف می شود" مر دا ص بو ری کن د لم گو ید
ن مر دم نی ز نر از غم ز زد تا مر د می دا نم
ب - دل - گو - یم- ک- ن- مر - دا -ص.بو.ری .کن. د- لم -گو -ید
ن -مر - دم -نی -ز -نَ -رَز -غم -ز -زن -تا -مر -د -می -دا -نم
من فکر میکنم از لحاظ هجا بندی این درست تر باشه چون ز نر از غم با هجاهای قبلی درست نمیاد اما ز - نَ - رَز - غم
ب - دل - گو - یم- ک- چُ- مر - دا -ص.بو.ری .کن. د- لم -گو -ید
ن -مر - دم -نی -ز -نَ -رَز -غم -ز -زن -تا -مر -د -می -دا -نم
من فکر میکنم از لحاظ هجا بندی این درست تر باشه چون ز نر از غم با هجاهای قبلی درست نمیاد اما ز - نَ - رَز - غم
من سه بیت آخر رو نمیفهمم.... :(
در تصحیح دکتر شفیعی کدکنی بیت سوم و سه بیت آخر نیست
در پاسخ به سوال شمیم. برای درک بهتر “چو ترسا جفت گویم گر ز جفت و فرد می دانم” حکایت شیخ صنعان و دختر ترسا رو از منطق الطیر عطار مطالعه کنین.
گرد از دریا برآوردن در بیت
"دلا چون گرد برخیزی ز هر بادی نمی گفتی
که از مردی برآوردن ز دریا گرد می دانم "
اشاره دارد به عبور موسی و قوم او از دریا و خشک کردن دریا. چنانچه مولانا همین تعبیر را در مجلس اول از مجالس سبعه در خصوص واژه "بسم الله" چنین آورده است:
".« بسم الله» آن نامی است که موسی بن عمران، دوازده شاهراه خشک از بهر گذشتن بنی اسرائیل پیدا کرد در دریا و گرد، از دریا برآورد"
لینک مجلس اول از وبسایت گنجور:
مولانا » مجالس سبعه » المجلس الاوّل » مناجات/
سلام لطفا بیت آخرراتوضیح دهید اساتید در بعضی سایتها بعد از قایم ویرگول گذاشته اند وابهام ایجاد کرده اند لطفامرا راهنمایی کنید.
تشکر فراوان
با سلام لطفاً یکی این دوبیت رو واسم معنی و تفسیرش رو بگه
بگرددل همی گردی چه خواهی کرد میدانم
چه خواهی کرد دل راخون و رخ را زرد میدانم
مرا دل سوزد و سینه ترا دامن ولی فرق است
که سوز از سوز و دود از دود و درد از درد میدانم
گرامی ف
بگرددل همی گردی چه خواهی کرد میدانم
چه خواهی کرد دل راخون و رخ را زرد میدانم
مرا دل سوزد و سینه ترا دامن ولی فرق است
که سوز از سوز و دود از دود و درد از درد میدانم
می گوید : می دانم اگر دنبال خواسته های دلت بروی ، دل را خون و چهره ات را زرد خواهی کرد،
در بیت دوم می گوید: دل سوخته نیستی تا بدانی سوز دل چیست ، آه عاشق که چون دود از آتش درون بر می آید کدام است و درد عاشقی چگونه دردِی ست که تو تنها آتش در دامن داری نه در دل
ناباور عزیز با سلام و احترام،
تعبیر من از بیت اول کمی با شما متفاوت است. به گمانم خطاب مولانا در بیت اول (آنطور که شما فرمودید) به خود و گشتن به گرد خواسته های دل خود نیست، بلکه خطاب به معشوق است که با حسن و جلوه گری و دلربایی به گرد دل عاشق میگردد و در نهایت دل عاشق را خون میکند و رویش را از غم زرد. از این منظر مولانا به معشوق خود میگوید که میداند سرانجام این جلوه گریِ او (معشوق) چیست. خون شدنِ دل و زرد شدنِ رخ.
از توضیح جامع شما در خصوص بیت چهارم لذت بردم. سپاس
گرامی اسد
بگرددل همی گردی چه خواهی کرد میدانم
چه خواهی کرد دل راخون و رخ را زرد میدانم
تعبیر شما بسیار زیبا تر است و به معنا نزدیکتر
سپاس از نظرشما
منی بیت سوم جیست
آقای قهرمانی ادیب گرامی؛ نون ساکن بعد از مصوتهای بلند حذف میشو در کلمه چُن نون حذف نمیشود علاوه بر اینکه هجای چون باید بلند باشد تا وزن مفاعیلن حفظ شود پس چُن صحیح است: ک |چن |مر |دا| مفاعیلن
جناب حسین مطهری سلام،
در خصوص بیت سوم پرسیده بودید که به قدر بضاعت فهمِ خود توضیحی ارائه میکنم.
فعل "خَستن" در ادبیات فارسی به معنای زخمی و مجروح و آزرده کردن به کار میرود. مثلا سعدی میفرماید:
به نازِ وصل پروردن یکی را
خطا کردی به تیغِ هجر خستن
شعرای پارسی زبان غمزه و نگاهِ دلبر را در موارد بسیاری به تیری تشبیه می کنند که بر دلِ عاشق زخم میزند. در این راستا ابروی دلبر را به کمان و مژگانِ او را به تیر و یا ناوک تشبیه میکنند. چنانکه حافظ میفرماید:
دل که از ناوک مژگان تو در خون می گشت
باز مشتاق کمانخانه ابروی تو بود
در بیت سوم مولانا میفرماید که با یک تیر از نگاهِ خودت جگرِ مرا مجروح کردی و پس از آن با آتشِ عشق آنرا سوزاندی. سپس در مصراع دوم این فضای مفهومی تیر زدن و آتش زدن در دل را به پختنِ جگر تشبیه می کند و میگوید که مراحل بعدی جفای معشوق را می داند که این جگرِ آتش زده را خواهد پخت و خواهد خورد. مصراع دوم تشبیهی است از جفای معشوق و بلایی که از او بر دل می رسد و نهایتا عاشق را بیدل خواهد کرد.
شش پنج و نرد و مات و شترنج ...