گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۳۵

به گرد دل همی‌گردی چه خواهی کرد می‌دانم
چه خواهی کرد دل را خون و رخ را زرد می‌دانم
یکی بازی برآوردی که رخت دل همه بردی
چه خواهی بعد از این بازی دگر آورد می‌دانم
به یک غمزه جگر خستی پس آتش اندر او بستی
بخواهی پخت می‌بینم بخواهی خورد می‌دانم
به حق اشک گرم من به حق آه سرد من
که گرمم پرس چون بینی که گرم از سرد می‌دانم
مرا دل سوزد و سینه تو را دامن ولی فرق است
که سوز از سوز و دود از دود و درد از درد می‌دانم
به دل گویم که چون مردان صبوری کن دلم گوید
نه مردم نی زن ار از غم ز زن تا مرد می‌دانم
دلا چون گرد برخیزی ز هر بادی نمی‌گفتی
که از مردی برآوردن ز دریا گرد می‌دانم
جوابم داد دل کان مه چو جفت و طاق می‌بازد
چو ترسا جفت گویم گر ز جفت و فرد می‌دانم
چو در شطرنج شد قایم بریزد نرد شش پنجی
بگویم مات غم باشم اگر این نرد می‌دانم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به گرد دل همی‌گردی چه خواهی کرد می‌دانم
چه خواهی کرد دل را خون و رخ را زرد می‌دانم
هوش مصنوعی: دل همواره به دور از مشکلات و غم‌ها می‌چرخد، اما می‌دانم که چه تصمیمی خواهی گرفت. وضعیت دل تو در حال اشک ریختن است و چهره‌ات هم از این وضعیت رنگ باخته است.
یکی بازی برآوردی که رخت دل همه بردی
چه خواهی بعد از این بازی دگر آورد می‌دانم
هوش مصنوعی: شما با یک بازی دل همه را به دست آوردید. حالا بعد از این بازی چه خواهی کرد، من می‌دانم.
به یک غمزه جگر خستی پس آتش اندر او بستی
بخواهی پخت می‌بینم بخواهی خورد می‌دانم
هوش مصنوعی: با یک نگاه و لبخند، دل من را به شدت جریحه‌دار کردی و حالا در من آتش زدی. اگر بخواهی، می‌توانی مرا وادار کنی که عاشقانه به تو توجه کنم، و اگر بخواهی، می‌دانم چگونه می‌توانی مرا سرسخت و مقاوم کن.
به حق اشک گرم من به حق آه سرد من
که گرمم پرس چون بینی که گرم از سرد می‌دانم
هوش مصنوعی: من به خاطر اشک‌های گرم و آه‌های سردم، به درستی می‌دانم که در حال حاضر احساس گرما می‌کنم. هنگامی که می‌بینی که من از سردی احساسی گرم می‌گیرم، متوجه این حقیقت می‌شوی.
مرا دل سوزد و سینه تو را دامن ولی فرق است
که سوز از سوز و دود از دود و درد از درد می‌دانم
هوش مصنوعی: دل من به خاطر تو می‌سوزد و سینه‌ات را دامن می‌زند، اما فرق زیادی وجود دارد، چون من سوز و درد و دود را به خوبی می‌شناسم و تفاوت‌های آن‌ها را درک می‌کنم.
به دل گویم که چون مردان صبوری کن دلم گوید
نه مردم نی زن ار از غم ز زن تا مرد می‌دانم
هوش مصنوعی: به دل می‌گویم که مانند مردان صبور باش، اما دلم پاسخ می‌دهد که من نه مرد هستم و نه زن. از درد و غم ناشی از مسائل زنانه تا مردانه را می‌فهمم.
دلا چون گرد برخیزی ز هر بادی نمی‌گفتی
که از مردی برآوردن ز دریا گرد می‌دانم
هوش مصنوعی: ای دل! اگر از هر بادی برخیزی، مانند گردی که در هوا پراکنده می‌شود، نباید بگویی که این نشانه‌ی قدرت و مردانگی است. من می‌دانم که مانند گرد، از دریا برمی‌خیزد و به آسانی می‌تواند ناپدید شود.
جوابم داد دل کان مه چو جفت و طاق می‌بازد
چو ترسا جفت گویم گر ز جفت و فرد می‌دانم
هوش مصنوعی: دل من از پاسخ‌هایی که به من می‌دهد می‌فهمد که آن معشوقه درخشان مانند یک جفت و طاق، در عشق بازی می‌کند. اگر در مورد جفت و فرد بدانم، باز هم از آنچه می‌گویم نمی‌گذرم.
چو در شطرنج شد قایم بریزد نرد شش پنجی
بگویم مات غم باشم اگر این نرد می‌دانم
هوش مصنوعی: وقتی در بازی شطرنج همه چیز مرتب و منظم است و وقتی حرکات به هم ریخته می‌شود، اگر بگویم در این وضعیت با شش و پنج به مات می‌رسم، باید بگویم که غمگین خواهم بود اگر این بازی را بدانم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۴۳۵ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۱۴۳۵ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1391/01/02 06:04
مجتبی

با سلام
فکر میکنم بیت ششم به جای "به دل گویم که چون مردان صبوری کن دلم گوید
نه مردم نی زن ار از غم ز زن تا مرد می دانم"
باید" به دل گویم که چون مردان صبوری کن،دلم گوید
نه مردم نی زن،گر از غم ز زن تا مرد می دانم " باشد که اشتباهی تایپی است.
ممنون.

دوست عزیز مجتبی جان
بر اساس عروض باید "ار" باشد تا در هجابندی همراه با کلمه "زن" قبل از خودش " ز " به فتح "ز" یک هجا گردد و " ن " و "ار" ترکیب شده "نر" به فتح "ن" یک هجای دیگر و از ترکیب این دو هجا یک هجای کوتاه و یک هجای بلند تشکیل گردد. اما بر اساس آنچه شما گفتید ما دو هجای بلند خواهیم داشت که با وزن عروضی همخوانی نداشته و وزن شعر را به هم می ریزد.
امتحان کنید:
ب دل گو یم ک چو "ن حذف می شود" مر دا ص بو ری کن د لم گو ید
ن مر دم نی ز نر از غم ز زد تا مر د می دا نم

1392/03/11 01:06
اسمر

ب - دل - گو - یم- ک- ن- مر - دا -ص.بو.ری .کن. د- لم -گو -ید
ن -مر - دم -نی -ز -نَ -رَز -غم -ز -زن -تا -مر -د -می -دا -نم
من فکر میکنم از لحاظ هجا بندی این درست تر باشه چون ز نر از غم با هجاهای قبلی درست نمیاد اما ز - نَ - رَز - غم

1392/03/11 01:06
اسمر

ب - دل - گو - یم- ک- چُ- مر - دا -ص.بو.ری .کن. د- لم -گو -ید
ن -مر - دم -نی -ز -نَ -رَز -غم -ز -زن -تا -مر -د -می -دا -نم
من فکر میکنم از لحاظ هجا بندی این درست تر باشه چون ز نر از غم با هجاهای قبلی درست نمیاد اما ز - نَ - رَز - غم

1394/03/15 13:06

من سه بیت آخر رو نمیفهمم.... :(

1394/10/02 21:01
حسین

در تصحیح دکتر شفیعی کدکنی بیت سوم و سه بیت آخر نیست

1396/08/04 02:11

در پاسخ به سوال شمیم. برای درک بهتر “چو ترسا جفت گویم گر ز جفت و فرد می دانم” حکایت شیخ صنعان و دختر ترسا رو از منطق الطیر عطار مطالعه کنین.

1398/05/19 20:08
احمد اسدی

گرد از دریا برآوردن در بیت
"دلا چون گرد برخیزی ز هر بادی نمی گفتی
که از مردی برآوردن ز دریا گرد می دانم "
اشاره دارد به عبور موسی و قوم او از دریا و خشک کردن دریا. چنانچه مولانا همین تعبیر را در مجلس اول از مجالس سبعه در خصوص واژه "بسم الله" چنین آورده است:
".« بسم الله» آن نامی است که موسی بن عمران، دوازده شاهراه خشک از بهر گذشتن بنی اسرائیل پیدا کرد در دریا و گرد، از دریا برآورد"
لینک مجلس اول از وبسایت گنجور:
مولانا » مجالس سبعه » المجلس الاوّل » مناجات/

1398/06/07 08:09
برادرکوچکتربهزاد

سلام لطفا بیت آخرراتوضیح دهید اساتید در بعضی سایتها بعد از قایم ویرگول گذاشته اند وابهام ایجاد کرده اند لطفامرا راهنمایی کنید.
تشکر فراوان

1398/12/09 03:03
ف

با سلام لطفاً یکی این دوبیت رو واسم معنی و تفسیرش رو بگه
بگرددل همی گردی چه خواهی کرد میدانم
چه خواهی کرد دل راخون و رخ را زرد میدانم
مرا دل سوزد و سینه ترا دامن ولی فرق است
که سوز از سوز و دود از دود و درد از درد میدانم

1398/12/09 19:03
nabavar

گرامی ف
بگرددل همی گردی چه خواهی کرد میدانم
چه خواهی کرد دل راخون و رخ را زرد میدانم
مرا دل سوزد و سینه ترا دامن ولی فرق است
که سوز از سوز و دود از دود و درد از درد میدانم
می گوید : می دانم اگر دنبال خواسته های دلت بروی ، دل را خون و چهره ات را زرد خواهی کرد،
در بیت دوم می گوید: دل سوخته نیستی تا بدانی سوز دل چیست ، آه عاشق که چون دود از آتش درون بر می آید کدام است و درد عاشقی چگونه دردِی ست که تو تنها آتش در دامن داری نه در دل

1398/12/12 19:03
احمد اسدی

ناباور عزیز با سلام و احترام،
تعبیر من از بیت اول کمی با شما متفاوت است. به گمانم خطاب مولانا در بیت اول (آنطور که شما فرمودید) به خود و گشتن به گرد خواسته های دل خود نیست، بلکه خطاب به معشوق است که با حسن و جلوه گری و دلربایی به گرد دل عاشق میگردد و در نهایت دل عاشق را خون میکند و رویش را از غم زرد. از این منظر مولانا به معشوق خود میگوید که میداند سرانجام این جلوه گریِ او (معشوق) چیست. خون شدنِ دل و زرد شدنِ رخ.
از توضیح جامع شما در خصوص بیت چهارم لذت بردم. سپاس

1398/12/12 20:03
nabavar

گرامی اسد
بگرددل همی گردی چه خواهی کرد میدانم
چه خواهی کرد دل راخون و رخ را زرد میدانم
تعبیر شما بسیار زیبا تر است و به معنا نزدیکتر
سپاس از نظرشما

1399/09/22 11:11
حسین مطهری

منی بیت سوم جیست

1399/11/18 09:02
علی عسگر کریمی

آقای قهرمانی ادیب گرامی؛ نون ساکن بعد از مصوتهای بلند حذف میشو در کلمه چُن نون حذف نمیشود علاوه بر اینکه هجای چون باید بلند باشد تا وزن مفاعیلن حفظ شود پس چُن صحیح است: ک |چن |مر |دا| مفاعیلن

1401/03/26 00:05
احمد اسدی

جناب حسین مطهری سلام،

در خصوص بیت سوم پرسیده بودید که به قدر بضاعت فهمِ خود توضیحی ارائه میکنم.

فعل "خَستن" در ادبیات فارسی به معنای زخمی و مجروح و آزرده کردن به کار میرود. مثلا سعدی میفرماید:

به نازِ وصل پروردن یکی را

خطا کردی به تیغِ هجر خستن

شعرای پارسی زبان غمزه و نگاهِ دلبر را در موارد بسیاری به تیری تشبیه می کنند که بر دلِ عاشق زخم میزند. در این راستا ابروی دلبر را به کمان و مژگانِ او را به تیر و یا ناوک تشبیه میکنند. چنانکه حافظ میفرماید:

دل که از ناوک مژگان تو در خون می گشت

باز مشتاق کمانخانه ابروی تو بود

 

در بیت سوم مولانا میفرماید که با یک تیر از نگاهِ خودت جگرِ مرا مجروح کردی و پس از آن با آتشِ عشق آنرا سوزاندی. سپس در مصراع دوم این فضای مفهومی تیر زدن و آتش زدن در دل را  به پختنِ جگر تشبیه می کند و میگوید که مراحل بعدی جفای معشوق را می داند که این جگرِ آتش زده را خواهد پخت و خواهد خورد. مصراع دوم تشبیهی است از جفای معشوق و بلایی که از او بر دل می رسد و نهایتا عاشق را بیدل خواهد کرد.

 

 

 

1403/09/04 00:12
نردشیر

شش پنج و نرد و  مات و شترنج ...