گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۲۷

من از اقلیم بالایم سر عالم نمی‌دارم
نه از آبم نه از خاکم سر عالم نمی‌دارم
اگر بالاست پراختر وگر دریاست پرگوهر
وگر صحراست پرعبهر سر آن هم نمی‌دارم
مرا گویی ظریفی کن دمی با ما حریفی کن
مرا گفته‌ست لاتسکن تو را همدم نمی‌دارم
مرا چون دایه فضلش به شیر لطف پرورده‌ست
چو من مخمور آن شیرم سر زمزم نمی‌دارم
در آن شربت که جان سازد دل مشتاق جان بازد
خرد خواهد که دریازد منش محرم نمی‌دارم
ز شادی‌ها چو بیزارم سر غم از کجا دارم
به غیر یار دلدارم خوش و خرم نمی‌دارم
پی آن خمر چون عندم شکم بر روزه می بندم
که من آن سرو آزادم که برگ غم نمی‌دارم
درافتادم در آب جو شدم شسته ز رنگ و بو
ز عشق ذوق زخم او سر مرهم نمی‌دارم
تو روز و شب دو مرکب دان یکی اشهب یکی ادهم
بر اشهب بر نمی‌شینم سر ادهم نمی‌دارم
جز این منهاج روز و شب بود عشاق را مذهب
که بر مسلک به زیر این کهن طارم نمی‌دارم
به باغ عشق مرغانند سوی بی‌سویی پران
من ایشان را سلیمانم ولی خاتم نمی‌دارم
منم عیسی خوش خنده که شد عالم به من زنده
ولی نسبت ز حق دارم من از مریم نمی‌دارم
ز عشق این حرف بشنیدم خموشی راه خود دیدم
بگو عشقا که من با دوست لا و لم نمی‌دارم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من از اقلیم بالایم سر عالم نمی‌دارم
نه از آبم نه از خاکم سر عالم نمی‌دارم
هوش مصنوعی: من از جای خودم بالاتر هستم و به چیزهایی که در دنیا هست، اهمیتی نمی‌دهم. نه به آب و نه به خاکی که در آن هستم، توجهی ندارم.
اگر بالاست پراختر وگر دریاست پرگوهر
وگر صحراست پرعبهر سر آن هم نمی‌دارم
هوش مصنوعی: اگر بالای کوه باشد پر از عظمت و اگر دریا سرشار از گوهر باشد و یا اگر بیابان سرشار از زیبایی‌ها باشد، باز هم من به هیچ یک از این‌ها علاقه‌مند نیستم.
مرا گویی ظریفی کن دمی با ما حریفی کن
مرا گفته‌ست لاتسکن تو را همدم نمی‌دارم
هوش مصنوعی: با من به لحظه‌ای دوستی کن و به من بفرمای که ظریف و لطیف باشم. اما گفته‌اند که تو را به‌عنوان همدم در کنارم نمی‌خواهم.
مرا چون دایه فضلش به شیر لطف پرورده‌ست
چو من مخمور آن شیرم سر زمزم نمی‌دارم
هوش مصنوعی: من مانند کودکی هستم که با شیر محبت و فضل پرورش یافته‌ام. همچون کسی که مست این شیر شده‌ام، دیگر به یاد زمزم (آب مقدس) نیستم و از آن غافل شده‌ام.
در آن شربت که جان سازد دل مشتاق جان بازد
خرد خواهد که دریازد منش محرم نمی‌دارم
هوش مصنوعی: در آن نوشیدنی که زندگی‌بخش است، دل عاشق جان را می‌طلبد. عقل می‌خواهد که به عمق آن بپردازد، اما من کسی را به راز خود راه نمی‌دهم.
ز شادی‌ها چو بیزارم سر غم از کجا دارم
به غیر یار دلدارم خوش و خرم نمی‌دارم
هوش مصنوعی: من از شادی‌ها خسته‌ام و نمی‌دانم از کجا غم و اندوه را به خود می‌آورم. تنها به خاطر محبوبم می‌توانم خوش و شاداب بمانم.
پی آن خمر چون عندم شکم بر روزه می بندم
که من آن سرو آزادم که برگ غم نمی‌دارم
هوش مصنوعی: من به دنبال نوشیدنی هستم و در روزه می‌مانم؛ زیرا من آن سرو آزاده‌ای هستم که هیچ بار گم و غمی بر دوشم ندارم.
درافتادم در آب جو شدم شسته ز رنگ و بو
ز عشق ذوق زخم او سر مرهم نمی‌دارم
هوش مصنوعی: به آب افتادم و با جریان آن، تمام رنگ و بوی خود را از دست دادم. از عشق او زخم خورده‌ام و حتی سر مرهمی برای خود ندارم.
تو روز و شب دو مرکب دان یکی اشهب یکی ادهم
بر اشهب بر نمی‌شینم سر ادهم نمی‌دارم
هوش مصنوعی: تو در روز و شب بر دو نوع اسب سوار هستی، یکی با رنگ سفید و دیگری با رنگ سیاه. من بر اسب سفید سوار نمی‌شوم و به اسب سیاه هم توجهی ندارم.
جز این منهاج روز و شب بود عشاق را مذهب
که بر مسلک به زیر این کهن طارم نمی‌دارم
هوش مصنوعی: تنها راه و روش عاشقان در روز و شب همین است که بر اساس اصول و سبک زندگی خود، زیر این سقف کهن حفظ کنند.
به باغ عشق مرغانند سوی بی‌سویی پران
من ایشان را سلیمانم ولی خاتم نمی‌دارم
هوش مصنوعی: مرغان عشق به سوی سرزمین ناشناخته‌ای می‌پرند و من مانند سلیمان برای آن‌ها هستم، اما من قدرت خاصی برای کنترل آن‌ها ندارم.
منم عیسی خوش خنده که شد عالم به من زنده
ولی نسبت ز حق دارم من از مریم نمی‌دارم
هوش مصنوعی: من عیسی خوش‌خو هستم که جهان به واسطه من حیات یافته است، ولی من ارتباطی با مریم ندارم و نسبت به خداوند دارم.
ز عشق این حرف بشنیدم خموشی راه خود دیدم
بگو عشقا که من با دوست لا و لم نمی‌دارم
هوش مصنوعی: از عشق این سخن را شنیدم که در برابر آن باید سکوت کنم. پس به عشق‌ها بگوید که من با دوست خود هیچ چیزی جز سکوت و آرامش ندارم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۴۲۷ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1399/11/12 00:02

که من مسلک به زیر این کهن طارم نمی دارم .
این خوانش دکتر سروش است ودرست است و بیت معنی می دهد . به نظر می رسد بجای بر باید من باشد

1404/04/23 13:06
هنگامه حیدری

در بیت اول

من از اقلیم بالایم سر عالم نمی دارم

نه از آبم نه از خاکم سر عالم نمی دارم

در مصراع دوم آدم به جای عالم درست است در نسخه قونیه هم آدم درست است نه عالم