اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چه دانی تو که در باطن چه شاهی همنشین دارم
رخ زرین من منگر که پای آهنین دارم
هوش مصنوعی: تو چه میدانی که در درونم چه فرد باعظمتی را همراز دارم، به چهره زیبا و درخشان من توجه نکن، چرا که به قوت و استواری پایم نگاهی بینداز.
بدان شه که مرا آورد کلی روی آوردم
وزان کو آفریدستم هزاران آفرین دارم
هوش مصنوعی: بدان ای شاه که من به خاطر تو دلی شاد و چهرهای باز دارم و از خالق تو به خاطر هزاران نعمت و زیباییهایی که آفریده، سپاسگزاری میکنم.
گهی خورشید را مانم گهی دریای گوهر را
درون عز فلک دارم برون ذل زمین دارم
هوش مصنوعی: گاهی همچون خورشید میدرخشم و گاهی مانند دریایی از جواهرات هستم. در میان آسمان مقام و منزلت دارم، اما از نظر زمین در ذلت و فروتنی قرار دارم.
درون خمره عالم چو زنبوری همیگردم
مبین تو نالهام تنها که خانه انگبین دارم
هوش مصنوعی: در دنیای پیچیده و پر از سوالات، مثل زنبوری که در خمرهای کندو میچرخد، نالهها و دردهای خود را پنهان میکنم. هرچند که تنها هستم، اما میدانم که در درونم جایی شیرین و ارزشمند وجود دارد.
دلا گر طالب مایی برآ بر چرخ خضرایی
چنان قصری است حصن من که امن الؤمنین دارم
هوش مصنوعی: ای دل، اگر به دنبال ما هستی، به سوی آسمان سبز برو، زیرا در آنجا مانند قلعهای ایمن و آرامش بخش دارم که در آنکسانی که در امانند، زندگی میکنند.
چه باهول است آن آبی که این چرخ است از او گردان
چو من دولاب آن آبم چنین شیرین حنین دارم
هوش مصنوعی: آب این چرخ که زندگی را به گردش در میآورد، بسیار شگفتانگیز است. من مانند یک چرخ که در آب میچرخد، در این آب شیرین در حال حرکت و نغمهسرایی هستم.
چو دیو و آدمی و جن همیبینی به فرمانم
نمیدانی سلیمانم که در خاتم نگین دارم
هوش مصنوعی: هرچند که دیوان و انسانها و جنها را میبینی و همه به فرمان من هستند، اما نمیدانی که من سلیمان هستم که در انگشترم قدرت و حکمت دارم.
چرا پژمرده باشم من که بشکفتهست هر جزوم
چرا خربنده باشم من براقی زیر زین دارم
هوش مصنوعی: چرا باید من ناراحت و پژمرده باشم در حالی که هر جزئی از وجودم شکوفا و活ی است؟ چرا باید افسرده باشم وقتی که زیر زین من یک اسب درخشان و نیرومند دارم؟
چرا از ماه وامانم نه عقرب کوفت بر پایم
چرا زین چاه برنایم چون من حبل متین دارم
هوش مصنوعی: چرا از زیباییهای زندگی دور ماندهام و چرا سختیها بر من فشار میآورند؟ چرا از این مشکلات نمیتوانم بالا بیایم، در حالی که من قدرت و ثباتی محکم دارم؟
کبوترخانهای کردم کبوترهای جانها را
بپر ای مرغ جان این سو که صد برج حصین دارم
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به ساختن محیطی اشاره میکند که در آن روحها و جانها را جمعآوری کرده است. او از مرغی که نماد روح یا جان است میخواهد که به سمت او پرواز کند، زیرا او به اندازه کافی مکان امن و حفاظتشدهای برای آنها دارد. او با اشاره به برجهای محکم، از قدرت و استحکام این مکان صحبت میکند.
شعاع آفتابم من اگر در خانهها گردم
عقیق و زر و یاقوتم ولادت ز آب و طین دارم
هوش مصنوعی: من مانند تابش آفتاب هستم؛ حتی اگر در خانهها دور بگردم، باز هم ارزشمند و گرانبها هستم. از آب و خاک به وجود آمدهام و زندگیام ریشه در طبیعت دارد.
تو هر گوهر که می بینی بجو دری دگر در روی
که هر ذره همیگوید که در باطن دفین دارم
هوش مصنوعی: هر گوهری که میبینی، به دقت بررسی کن، زیرا هر ذرهای میگوید که درونش گنجی پنهان دارم.
تو را هر گوهری گوید مشو قانع به حسن من
که از شمع ضمیر است آن که نوری در جبین دارم
هوش مصنوعی: به هر گوهری که میگویی، راضی نشو به زیبایی من، زیرا نور من از شعله درونم است و به خاطر آن است که در پیشانیام روشنایی دارم.
خمش کردم که آن هوشی که دریابد نداری تو
مجنبان گوش و مفریبان که چشمی هوش بین دارم
هوش مصنوعی: من سکوت کردم، چون تو آن هوشیاری را نداری که متوجه شوی. تو بیخبر به اطراف مینگری، در حالی که من چشمی بینا و هوشیار دارم.
حاشیه ها
تفاوت عرفان مولانا با عرفان نظری صدرالدین قونوی که تفاوت از زمین تا آسمان است
تصور میکنم مصرع اول از بیت دوازدهم بجو دری دگر در وی باشه (دگر در روی) با معنی بیت سازگار نیست
در پله پله تا ملاقات خدا اثر عبدالحسین زرینکوب امده شیخ صدر الدین قونوی بر بستر مولانا حاضر بود و مولانا شربتی را که هرچه دیگران اصرار میکردند نمیخورد از دست او گرفت و جرعه ای سرکشید شیخ برایش دعای شفا کرد در این حین مولانا خشمگین شد که حالا که بین من و یار پرده فقط این تن جسمانی مانده چرا نمیگذارید که این هم کنار رود و این غزل را زیر لب زمزمه کرد که تو چه دانی که در باطن چه شاهی همنشین دارم و شیخ را سخت متاثر کرد
دقیقا متن پله پله تا ملاقات خدا نبود چیزی که در ذهنم ماند نوشتم البته دیروز خواندمش!
1399/01/05 21:04
هنگامه حیدری
در بیت پنجم
چنان قصری ست حصن من که امن الامنین دارم.
1404/07/27 15:09
ali solgi
منظور گوهر درونی بوده که درست است در حبس گیرافتاده اماچیزی از حسن وگنج درونی او کم نمیشود چه در حبس باشد یا ازاد گوهر گوهراست