گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۲۴

بگفتم عذر با دلبر که بی‌گه بود و ترسیدم
جوابم داد کای زیرک بگاهت نیز هم دیدم
بگفتم ای پسندیده چو دیدی گیر نادیده
بگفت او ناپسندت را به لطف خود پسندیدم
بگفتم گرچه شد تقصیر دل هرگز نگردیده‌ست
بگفت آن را هم از من دان که من از دل نگردیدم
بگفتم هجر خونم خورد بشنو آه مهجوران
بگفت آن دام لطف ماست کاندر پات پیچیدم
چو یوسف کابن یامین را به مکر از دشمنان بستد
تو را هم متهم کردند و من پیمانه دزدیدم
بگفتم روز بی‌گاه است و بس ره دور گفتا رو
به من بنگر به ره منگر که من ره را نوردیدم
به گاه و بی‌گه عالم چه باشد پیش این قدرت
که من اسرار پنهان را بر این اسباب نبریدم
اگر عقل خلایق را همه بر همدگر بندی
نیابد سر لطف ما مگر آن جان که بگزیدم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بگفتم عذر با دلبر که بی‌گه بود و ترسیدم
جوابم داد کای زیرک بگاهت نیز هم دیدم
هوش مصنوعی: به معشوقم گفتم که من نگران هستم و از تنهایی می‌ترسم. او پاسخ داد که ای دانا، من هم در شب‌ها همچنان تو را می‌بینم.
بگفتم ای پسندیده چو دیدی گیر نادیده
بگفت او ناپسندت را به لطف خود پسندیدم
هوش مصنوعی: به او گفتم ای زیبا مگر نمی‌بینی که نادیده‌ها چقدر جذاب‌اند؟ او پاسخ داد: من آنچه را که تو ناخوش می‌دانی، با لطف خود برایت زیبا ساختنم.
بگفتم گرچه شد تقصیر دل هرگز نگردیده‌ست
بگفت آن را هم از من دان که من از دل نگردیدم
هوش مصنوعی: اگرچه دل همیشه همیشه دچار خطا و تقصیر می‌شود، اما من هرگز از آن دور نشده‌ام. او هم تأیید کرد که من هم از دل دور نشدم.
بگفتم هجر خونم خورد بشنو آه مهجوران
بگفت آن دام لطف ماست کاندر پات پیچیدم
هوش مصنوعی: گفتم که دوری از تو جانم را می‌خورد و آه و ناله‌ی کسانی که دور مانده‌اند را می‌شنوم. او در پاسخ گفت که این دوری، دام محبت ماست که در پای تو پیچیده شده است.
چو یوسف کابن یامین را به مکر از دشمنان بستد
تو را هم متهم کردند و من پیمانه دزدیدم
هوش مصنوعی: مثل اینکه یوسف، پسر یعقوب را به دلیل دسیسه‌های دشمنان به زندان انداختند، تو هم به ناحق متهم شدی و من نیز در این میان از چیزی که داشتم، دست کشیدم.
بگفتم روز بی‌گاه است و بس ره دور گفتا رو
به من بنگر به ره منگر که من ره را نوردیدم
هوش مصنوعی: به او گفتم که امروز روز خوبی نیست و راهی که پیش رو دارم خیلی طولانی است. او در پاسخ گفت به من نگاه کن و به راه فکر نکن، چون من این مسیر را پشت سر گذاشته‌ام و به آرامی از آن عبور کرده‌ام.
به گاه و بی‌گه عالم چه باشد پیش این قدرت
که من اسرار پنهان را بر این اسباب نبریدم
هوش مصنوعی: در هر زمان و مکانی، دنیا چه ارزشی دارد در برابر این قدرتی که من توانسته‌ام رازهای نهان را فراتر از این ابزارها درک کنم.
اگر عقل خلایق را همه بر همدگر بندی
نیابد سر لطف ما مگر آن جان که بگزیدم
هوش مصنوعی: اگر عقل و فهم مردم به یکدیگر ارتباط پیدا نکند، تنها لطف و رحمت ما شامل حال آن کسی می‌شود که جانش را از دست داده است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۴۲۴ به خوانش محمدرضا مومن نژاد

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"اصفهان"
با صدای سپیده رئیس سادات (آلبوم مونس دیرینه)

حاشیه ها

1391/09/24 10:11
داریوش راد

گمان میرود با افزودن ز وزن شعر متوازن گردد

نیابد سر (( ز ))لطف ما مگر آن جان که بگزیدم

1393/01/04 19:04
رضا ۶۵

چون منظور از سر همان راز است بنابراین سر لطف صحیح است نه سر ز لطف البته با کمال احترام به دوستان

1393/12/27 11:02
امین کیخا

از ناگهان واژه ی ناگهانگی را هم داریم که برابر suddenness است یا soudainite

1393/12/27 12:02
امین کیخا

دل گشتن یک بازی معنایی دارد . خود قلب معنای گردیدن و زیر و رو شدن دارد .

1397/12/23 05:02
نادر..

بگفتم هجر خونم خورد
بگفت آن دام لطف ماست..

1397/12/23 05:02
نادر..

به من بنگر
به ره منگر...

1398/01/12 10:04
Negin

در مصرع«چو یوسف...»،را بکار رفته که اضافی است و خلاف وزن.لطفا تصحیح کنید.

1400/10/26 02:12
هادی رنجبران

برین اسباب نبریدم: در فیه مافیه می¬گوید: «دانستند که اسباب بهانه است، کارساز دگر است. اسباب جز روپوشی نیست تا عوام بدان مشغول شوند.» در ادبیات عرفانی و خاصه در مثنوی، از خداوند با صفت «سبب سوز» یاد می‌شود. کسی می‌تواند سبب‌سوز باشد که خود «سبب‌ساز» است. سبب یعنی علّت، و علّت از اصول عقلانی حاکم بر جهان مادّی است که بیرون از آن هیچ امری نمی‌تواند محقّق شود: آنگاه که علّت محقّق نیست، معلول هم هرگز محقّق نمی‌شود و آنگاه که علت محقّق است معلول هم لامحاله تحقّق خواهد یافت. با بررسی و مطالعة مثنوی و جمع بندی ابیاتی که در رابطه با اصل علّیّت طرح گردیده معلوم می¬شود که مولانا زیر بار «اصل علّیّت» به مفهوم فلسفی¬اش نمی¬رود. البته این سخن به معنای نفی مطلق اصل علّیّت نیست. به باور عارفان، خداوند هرگاه اراده کند، قادر است فراتر از حدّ و مرز اسباب و علل، هر امری را محقّق کند؛ این است که مولانا از قول خدا می‌گوید که او هر وقت مصلحت وقت اقتضا کند، نظم عادات یا اسباب و علل را بر هم می‌زند

1400/10/09 21:01
شیدایی

مصرع آخر 

منو یاد

ولایحیطون بشیٍ من علمه الا بما شاء 

انداخت

1401/09/05 11:12
پوریا ملکی

سلام و احترام. دوستان گرامی میشه لطفا یه نفر غزل رو تفسیر کنه!؟

1402/01/19 06:04
یزدانپناه عسکری

اگر عقل خلایق را همه بر همدگر بندی

نیابد سر لطف ما مگر آن جان که بگزیدم

[کمرنگ شدن محدودیت های دست و پا گیر زمانی و مکانی]

[اهل قضاوت و خرده گیری بر کسی نبودن]

[دانستن اینکه باید به فرد عنایت شود]

عنایت‌های ربانی ز بهر خدمت آن شه‏ - برویانید و هستی داد از عین ادب ما را