گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۲۳

تو تا دوری ز من جانا چنین بی‌جان همی‌گردم
چو در چرخم درآوردی به گردت زان همی‌گردم
چو باغ وصل خوش بویم چو آب صاف در جویم
چو احسان است هر سویم در این احسان همی‌گردم
مرا افتاد کار خوش زهی کار و شکار خوش
چو باد نوبهار خوش در این بستان همی‌گردم
چه جای باغ و بستانش که نفروشم به صد جانش
شدم من گوی میدانش در این میدان همی‌گردم
کسی باشد ملول ای جان که او نبود قبول ای جان
منم آل رسول ای جان پس سلطان همی‌گردم
تو را گویم چرا مستم ز لعلش بوی بردستم
کلند عشق در دستم به گرد کان همی‌گردم
منم از کیمیای جان چه جای دل چه جای جان
نه چون تو آسیای نان که گرد نان همی‌گردم
قدح وارم در این دوران میان حلقه مستان
ز دست این به دست آن بدین دستان همی‌گردم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو تا دوری ز من جانا چنین بی‌جان همی‌گردم
چو در چرخم درآوردی به گردت زان همی‌گردم
هوش مصنوعی: وقتی از من دور می‌شوی، عزیزم، احساس بی‌حالی و بی‌جان بودن می‌کنم؛ مثل اینکه در گرداب دور تو می‌چرخم و از فرط عشق به تو، در این دورچرخش غرق شده‌ام.
چو باغ وصل خوش بویم چو آب صاف در جویم
چو احسان است هر سویم در این احسان همی‌گردم
هوش مصنوعی: من مانند باغی پر از عطر و بویی خوش هستم، و مانند آبی زلال که در جوی روان است. در هر طرف که می‌روم، احساس خوبی در دل دارم و به دنبال احسان و نیکی هستم.
مرا افتاد کار خوش زهی کار و شکار خوش
چو باد نوبهار خوش در این بستان همی‌گردم
هوش مصنوعی: من به خوبی در حال گذراندن زمان و لذت بردن از زندگی هستم، مثل وزش نسیم بهاری در این باغ، و در اینجا همچنان در حال گردش و شادی هستم.
چه جای باغ و بستانش که نفروشم به صد جانش
شدم من گوی میدانش در این میدان همی‌گردم
هوش مصنوعی: به چه دلیل باید به باغ و بستانش اهمیت دهد، در حالی که می‌توانم جانم را هم برایش بگذارم؟ من اکنون در میدان او قرار دارم و دائم در حال گردش هستم.
کسی باشد ملول ای جان که او نبود قبول ای جان
منم آل رسول ای جان پس سلطان همی‌گردم
هوش مصنوعی: کسی را بیاب که دل‌سرد باشد، چون او را قبول نکنی ای جان. من فرزند پیامبر هستم، بنابراین من هم در جایگاه سلطنت خود قرار می‌گیرم.
تو را گویم چرا مستم ز لعلش بوی بردستم
کلند عشق در دستم به گرد کان همی‌گردم
هوش مصنوعی: من به تو می‌گویم چرا از لعل تو مست و سرشارم؛ زیرا بوی خوش او مرا به خود کشانده و عشق در دستانم است. به دور آن محفل می‌گردم.
منم از کیمیای جان چه جای دل چه جای جان
نه چون تو آسیای نان که گرد نان همی‌گردم
هوش مصنوعی: من از ارزش و معنای زندگی چه جای دل و چه جای روح خود را می‌شناسم. من مانند تو نیستم که فقط به دنبال تأمین نیازهای مادی و نان باشم و دور خودم بچرخم.
قدح وارم در این دوران میان حلقه مستان
ز دست این به دست آن بدین دستان همی‌گردم
هوش مصنوعی: در این روزگار، من مانند یک جام در میانه جمع خماران قرار دارم و از دست یکی به دست دیگری می‌روم و با این دستان دائما در حال چرخش هستم.

حاشیه ها

1400/11/19 17:02
محمد امین

"کلید عشق" در مصرع دوم بیت ششم اشتباه تایپ نشده است؟