گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۲۲

طواف حاجیان دارم به گرد یار می‌گردم
نه اخلاق سگان دارم نه بر مردار می‌گردم
مثال باغبانانم نهاده بیل بر گردن
برای خوشه خرما به گرد خار می‌گردم
نه آن خرما که چون خوردی شود بلغم کند صفرا
ولیکن پر برویاند که چون طیار می‌گردم
جهان مارست و زیر او یکی گنجی است بس پنهان
سر گنجستم و بر وی چو دم مار می‌گردم
ندارم غصه دانه اگر چه گرد این خانه
فرورفته به اندیشه چو بوتیمار می‌گردم
نخواهم خانه‌ای در ده نه گاو و گله فربه
ولیکن مست سالارم پی سالار می‌گردم
رفیق خضرم و هر دم قدوم خضر را جویان
قدم برجا و سرگردان که چون پرگار می‌گردم
نمی‌دانی که رنجورم که جالینوس می‌جویم
نمی‌بینی که مخمورم که بر خمار می‌گردم
نمی‌دانی که سیمرغم که گرد قاف می‌پرّم
نمی‌دانی که بو بردم که بر گلزار می‌گردم
مرا زین مردمان مشمر خیالی دان که می‌گردد
خیال ار نیستم ای جان چه بر اسرار می‌گردم
چرا ساکن نمی‌گردم بر این و آن همی‌گویم
که عقلم برد و مستم کرد ناهموار می‌گردم
مرا گویی مرو شپشپ که حرمت را زیان دارد
ز حرمت عار می‌دارم از آن بر عار می‌گردم
بهانه کرده‌ام نان را ولیکن مست خبازم
نه بر دینار می‌گردم که بر دیدار می‌گردم
هر آن نقشی که پیش آید در او نقاش می‌بینم
برای عشق لیلی دان که مجنون‌وار می‌گردم
در این ایوان سربازان که سر هم درنمی‌گنجد
من سرگشته معذورم که بی‌دستار می‌گردم
نیم پروانه آتش که پر و بال خود سوزم
منم پروانه سلطان که بر انوار می‌گردم
چه لب را می‌گزی پنهان که خامش باش و کمتر گوی
نه فعل و مکر توست این هم که بر گفتار می‌گردم
بیا ای شمس تبریزی شفق‌وار ارچه بگریزی
شفق وار از پی شمست بر این اقطار می‌گردم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

طواف حاجیان دارم به گرد یار می‌گردم
نه اخلاق سگان دارم نه بر مردار می‌گردم
هوش مصنوعی: من دور یارم می‌چرخم و در حال طواف افرادی هستم که برای انجام مناسک حج آمده‌اند. من نه مثل سگان اخلاق زشت دارم و نه به دنبال چیزهای بی‌ارزش و مردار هستم.
مثال باغبانانم نهاده بیل بر گردن
برای خوشه خرما به گرد خار می‌گردم
هوش مصنوعی: من مانند باغبانی هستم که بیل را بر دوش گرفته و برای دریافت میوه‌ها، به دور خارها می‌چرخد.
نه آن خرما که چون خوردی شود بلغم کند صفرا
ولیکن پر برویاند که چون طیار می‌گردم
هوش مصنوعی: این خرما نه تنها براساس طعم و کیفیتش بلکه بر اساس تأثیرش بر بدن اهمیت دارد؛ آن‌چنان که نشانه‌های خوبش بعد از خوردن مشخص می‌شود. چنین خرمایی باید انرژی و اثر مثبت به همراه داشته باشد، تا انسان بتواند در مواقع نیاز به خوبی عمل کند.
جهان مارست و زیر او یکی گنجی است بس پنهان
سر گنجستم و بر وی چو دم مار می‌گردم
هوش مصنوعی: در این دنیا، وجود چیزی گرانبها و پنهان است که مثل یک گنج در زیر سطح آن قرار دارد. من در جستجوی این گنج هستم و مانند ماری به دور آن می‌چرخم.
ندارم غصه دانه اگر چه گرد این خانه
فرورفته به اندیشه چو بوتیمار می‌گردم
هوش مصنوعی: غم و اندوهی ندارم، حتی اگر دانه‌ها و نعمت‌ها در این خانه کم شده باشند. چون فکر و اندیشه‌ام مثل بوتیمار (پرنده‌ای که به دنبال غذا می‌گردد) بی‌وقفه در حال حرکت و جستجوست.
نخواهم خانه‌ای در ده نه گاو و گله فربه
ولیکن مست سالارم پی سالار می‌گردم
هوش مصنوعی: من به دنبال خانه‌ای در روستا و دام و مایملک نیستم، اما عاشق مستی و سرمستی هستم و همیشه در جستجوی سرور و پیشوای خود می‌باشم.
رفیق خضرم و هر دم قدوم خضر را جویان
قدم برجا و سرگردان که چون پرگار می‌گردم
هوش مصنوعی: من دوست خضر هستم و هر لحظه به دنبال آمدن او می‌گردم. در حالی که در مکان خودم ایستاده‌ام و احساس سردرگمی می‌کنم، مانند پرگاری که دور خودش می‌چرخد.
نمی‌دانی که رنجورم که جالینوس می‌جویم
نمی‌بینی که مخمورم که بر خمار می‌گردم
هوش مصنوعی: تو نمی‌دانی که چقدر بیمارم و در جستجوی درمان هستم، همچنین نمی‌بینی که چقدر مست و غرق در خیالم، به دور خمار می‌گردم.
نمی‌دانی که سیمرغم که گرد قاف می‌پرّم
نمی‌دانی که بو بردم که بر گلزار می‌گردم
هوش مصنوعی: نمی‌دانی که من مثل سیمرغ، که در گرد قاف پرواز می‌کند، به کجا می‌روم. نمی‌دانی که بوی گل‌ها را حس کرده‌ام و در باغ گل‌ها قدم می‌زنم.
مرا زین مردمان مشمر خیالی دان که می‌گردد
خیال ار نیستم ای جان چه بر اسرار می‌گردم
هوش مصنوعی: من را جزء این مردم حساب نکن، زیرا که هر چند در اینجا نیستم، همچنان در افکار و احساساتم به آنها فکر می‌کنم و بر رازهای زندگی آنها می‌اندیشم. جانم، من در دنیا و درون خودم در جست‌وجوی حقیقت‌ها هستم.
چرا ساکن نمی‌گردم بر این و آن همی‌گویم
که عقلم برد و مستم کرد ناهموار می‌گردم
هوش مصنوعی: چرا نمی‌توانم در یک جا آرام بگیرم؟ مدام می‌گویم که عقل و هوشم مرا دیوانه کرده و من در این مسیر پر از چالش به سمت ناهمواری‌ها می‌روم.
مرا گویی مرو شپشپ که حرمت را زیان دارد
ز حرمت عار می‌دارم از آن بر عار می‌گردم
هوش مصنوعی: می‌گویی نرو، چون نروم به خودت آسیب می‌زنی. من به خاطر حرمت تو از این کار پرهیز می‌کنم و بر این اساس از خودم شرمندگی نمی‌کشم.
بهانه کرده‌ام نان را ولیکن مست خبازم
نه بر دینار می‌گردم که بر دیدار می‌گردم
هوش مصنوعی: من بهانه‌ای آورده‌ام که به دنبال نان باشم، اما در حقیقت تحت تأثیر خمار و حال خوب خودم هستم و نه برای پول و ثروت، بلکه به خاطر دیدن معشوقم می‌گردم.
هر آن نقشی که پیش آید در او نقاش می‌بینم
برای عشق لیلی دان که مجنون‌وار می‌گردم
هوش مصنوعی: هر منظره و رویایی که می‌بینم، آن را به دست هنرمندی می‌سپارم و در عشق لیلی، مانند مجنون دائم در حال wandering هستم.
در این ایوان سربازان که سر هم درنمی‌گنجد
من سرگشته معذورم که بی‌دستار می‌گردم
هوش مصنوعی: در این مکان پر از سربازان که همه یکجا نمی‌توانند جمع شوند، من که گم شده‌ام و عذرخواهی می‌کنم، بدون پوشش سر در حال رفت و آمد هستم.
نیم پروانه آتش که پر و بال خود سوزم
منم پروانه سلطان که بر انوار می‌گردم
هوش مصنوعی: من مانند پروانه‌ای هستم که در آتش می‌سوزد و نیمی از وجودش را از دست می‌دهد. اما در عین حال، چون پروانه‌ای هستم که دور نور و روشنی می‌چرخد و توجه همگان را جلب می‌کند.
چه لب را می‌گزی پنهان که خامش باش و کمتر گوی
نه فعل و مکر توست این هم که بر گفتار می‌گردم
هوش مصنوعی: چرا به‌طور پنهانی زبانت را می‌زنی که ساکت بمانی و کمتر صحبت کنی؟ این کار تو و فریب‌های توست که باعث می‌شود من به صحبت کردن ادامه دهم.
بیا ای شمس تبریزی شفق‌وار ارچه بگریزی
شفق وار از پی شمست بر این اقطار می‌گردم
هوش مصنوعی: ای شمس تبریزی، بیا! هرچند اگر مانند شفق از خورشید دور شوی، من همچنان به دنبال تو در این فضاها می‌گردم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۴۲۲ به خوانش حسین رستگار

حاشیه ها

1397/06/23 08:08
فرشید۶۶

فرورفته به اندیشه چو بوتیمار می گردم
بوتیمار طبق افسانه ها با وجود تشنگی آب نمی خورد چون نگران تمام شدن آبهای دریاست.

1397/09/13 23:12
فاطمه

"نمی‌دانی که بو بردم که بر گلزار می گردم"، در این جا کلمه بوبردم باید به صورت یکجا و بدون فاصله نوشته شود، زیرا "بوبرد" به تنهایی یک اسم به معنی "بلبل" است (رجوع شود به لغت نامه های دهخدا و معین). در متن شعر بالا، فاصله بین "بو" و "بردم"، در خواننده این شبهه را ایجاد می کند، که "بو بردم" یک فعل از مصدر "بو بردن" است، و این نادرست است. متن شعر باید به صورت "نمی‌دانی که بوبردم که بر گلزار می گردم" تصحیح گردد، که معنی آن به صورت زیر است: " نمیدانی که بلبل هستم که بر گلزار میگردم"

1398/10/30 16:12
بابک

(منوچهر جمالی) « چپ رفتن » هم ، همان کج کوله رفتن است . در کردی معنای اصلی « چه پ » باقیمانده است .« چه پ » ، دارای معانی 1- کج وکوله 2- کف زدن 3- پول قمار 4- دسته گل و گیاه و 5- دور افتاده ... است . این خدا ، دسته گل و گیاه ، مجموعه همه جانها در یک خوشه است . « بغ = باغ = باغه» نیز همین معنی را دارد . و « چه پی » ، رقص گروهیست . دل که ریم من ( مینوی ریم، یا نی است . خرّم یا سیمرغ را سغدیها ، ریم ژدا میخواندند- آثارالباقیه ) باشد ، جایگاه این خداست، که در سوی چپ قرار دارد . و مرکز اندیشیدن را در اصل ، در کله و مغز نمیدانسته اند ، بلکه در دل ( سیمرغ= هما ) و در جگر ( بهمن) میدانسته اند . کسیکه از بُن وجودش میاندیشد ، چپ رو است . اینست که گوهر این خدا ، کج روی و پیچ زنی و چپ روی است ، نه رفتن در راه راست . گوهر این خدا ، با کجی ( کژپشت ، کچه ، پیچه ... ) کار داشته است . پیله ابریشم ،« کژ= قز=کج ) خوانده میشود ، چون پیله ابریشم ، همان « بهرامه یا سیمرغ » است، که خدای مهر است . پیله ،دور کرم ابریشم که بهرام باشد ، پیچیده است، و پیله ، همان مشیمه و یاوره و اتون یا بلک است . زهدان آسمان و کل آفرینش، که هلال ماه است ، کج است . جستجوی بینش نیز، در کجروی است . نیایشگاههای این خدا ، درایران ، هم « در ِمـهر » که همان « دیـر مـهر » باشد ، و هم « دیـرکجـین » خوانده میشده است . رد پای« دیرکجین » دربهمن نامه( ایرانشاه بن ابی الخیر) ، باقیمانده است . کج روی در غزلیات مولوی با مهره فرزین در شطرنج ، کار دارد . این « فرزین » یا « برزین » ، یکی ازچهره های این صنم است، که در فرصتی دیگر به بررسی آن پرداخته خواهد شد . کج و مژ رفتن ، ویژگی ، سرشار و لبریز بودن از خدا و یا از بینش حقیقت است . اینست که دیده میشود که « مست ، که خدا را نوشیده است ، که اشه یا شیره حقیقت را نوشیده است» ، کج رو است .