غزل شمارهٔ ۱۴۰۰
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۴۰۰ به خوانش زهرا بهمنی
غزل شمارهٔ ۱۴۰۰ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۴۰۰ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۴۰۰ به خوانش نازنین بازیان
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
درست و فاش برای اموزاندن دیگران این شعر سروده شده است .
من در واقع فرق بین اندو را می دانم ولی این iPad نامرد نمی داند !
چرا در مصرع دوم بیت چهارم با اینکه از نظر وزنی مناسبتر بوده از "چونکه" استفاده نشده؟
آن شه موزون جهان عاشق موزون طلبد..
مطلع غزل و بیت دوم بطور تصادفی با این اصل علمی جور است که اگر سرعت زیاد شود ماده نیست میگردد و به انرژی تبدیل میشود و تنها نور است که بیشترین سرعت را میتواند داشته باشد که در اینجا از پاره آتش استفاده شده است در حقیقت تفکر عرفانی جلال دین که راه کل نگری است از راهی دیگر با تفکر علمی که جزی نگر است همسو و هماهنگ است
به یاد دوست بسیار ارزنده و عارف و دانشمند دکتر نادر خلیلی میافتم که این بیت را بسیار دوست میداشت
خاک شوم خاک شوم تا ز تو سرسبز شوم - آب شوم سجده کنان تا به گلستان برسم
طرح ایشان در یک چالشی که ناسا برای مدل خانه سازی در کره ماه ترتیب داده بود برنده شد و مرکز cal earth را بنیاد نهاد
calearth.org و وقتی جشن مفصلی در هشتصدمین زادروز جلال دین داشتیم در ورودی آن این بیت را نصب کرده بود
و عقیده داشت که من با الهام از این بیت و استفاده از تکنیک معماری اشکانیان به این طرح رسیدم
و در سخنرانی خود نیز میگفت که :
کاملی گر خاک گیرد زر شود - ناقص ار زر برد خاکستر شود
با سلام خدمت همایون خان و بقیه دوستداران فرهنگ و ادب ایران. چرا گفته اید بطور تصادفی این شعر حضرت مولانا با اصلی در فیزیک انطباق یافته است؟
بنظر بنده عرفا در اشراق خود به حقایقی توجهشان جلب شده است که با گسترش محدودی که در علوم آن زمان وجود داشت شاید توضیح و تفسیر آن مشاهدات برای آنان امری ناممکن بوده است و باز بنظر بنده این مشاهدات برای آنها در برابر آنچه اصل بوده است اهمیت چندانی نداشته است. فلذا در قالب اشعارشان گاهی به شرح دیده هایشان پرداخته اند. در بسیاری از اشعار عرفای ما چنین مواردی یافت میشود که دانشمندان این روزگار در چگونگی انطباق مفهوم آن اشعار با یافته های علوم جدید حیران مانده اند و بهمین دلیل شاید از اصطلاح تصادفی استفاده کرده و میکنند تا به شکلی بگویند آنها به چنین مفاهیمی دست رسی نداشته اند و اگر انطباقی وجود دارد از سر تصادف بوده است...
با سپاس از حکیم عزیز با توضیح بسیار با ارزش، آنچه میتوان افزود این است که تصادف در امور روزمره، بی ارزش و گاه منفی قلمداد میگردد ولی در عرفان و قلمرو رازورزی بسیار با ارزش است همانگونه که در زندگی معمولی و تجربی قانون حاکم است و استثناها از موارد کم اهمیت اند ولی در عرفان استثناها اند که ارزشها را با خود میآورند و دیگر اینکه معنیهای عرفانی نیازمند مصادیق تجربی نیستند آنگونه که تئوریهای علمی هستند بلکه درستی خود را از حسی درونی میگیرند
مثالی از زندگی انسان، حس درونی ستایش در انسان است که با ستایش نور آغاز میگردد و سپس ستایش باران و همین طور تا ستایش بزرگی در وجود انسان گسترش مییابد و اینگونه معنی بزرگی پدید میآید که نیازمند هیچ تصدیق علمی و ریاضی نیست چرا که بزرگی در علم را تعداد صفرهای زیاد در جلو یک عدد مشخص میکند که هرگز نمی تواند مصداقی بر معنی بزرگی نزد انسان باشد
این غزل در حقیقت بزرگی نویی و فراخی میدان سخن را میرساند که در برابر آن، دانش و اندوخته ما بسیار ناچیز است و کسی که به دانش خود گره خورده است مانند پیادهای است که صحرایی بی پایان را در مینوردد و کولهای سنگین را نیز حمل میکند که همان اعتبارها و ارزشها و دیگر دست آورد هاست
در حالیکه این پهنه نیازمند اسبی سرکش و سواری چابک است، و این غزل راه و رسم گذار در آن را توصیف میکند
در جایی دیگر میگوید تمام ذرات وقتی پا به هستی میگذارند لرزانند این از مبانی فیزیک کوانتوم است که ذرات بی قرارند و حالتی میان موج و ذره اند ولی این قابلیت ویژه انسان است که پایانی بر این لرزنده بودن را در درون خود حس میکند و حساب خود را از آن یکسره جدا میسازد چون حسی گلستانه در درون خود دارد که خزان را به آنجا راهی نیست و حسی موزونی در انسان هست که در هیچ پدیدهای دیگر در هستی یافت نمی شود
سلام بر همه دوستان لطف میکنید تفسیرهای از این غزل ها عرض کنید با تشکر
چه نکات عجیب و بکری در این غزل هست ...
چرخ بود جای شرف
خاک بود جای تلف
که هر دو ویرانی ست باید از هر دو رد شد تا بر سلطان رسید ...
من همگی درد شوم ....
به امید رسیدن درمان ...
چقدر زیباست ...
درود به همگی
در مورد برخی تفاسیر علمی از شعر مذکور باید متذکر شوم بعنوان یه تحصیل کرده فیزیک
از بیت دوم استدلالی بابت هیچ اصل فیزیکی نمیتوان استخراج نمود
هیچ ماده ای با افزایش سرعت تبدیل به نور نمیشود
تنها فتون (نور) قابلیت سرعت نور یا تقریبان 300000 هزار کلیومتر در ثانیه دارد چون جرم در معنی علمیش صفر است
تمام اجرام مادی از خود طیفی از نور ساطع میکنند بنابرین ماده بخودی خود در طیفی خاص نورانیست
اصول علمی میبایست یا با شواهد و ازمایش یا با قواعد ریاضی و فیزیک ثابت شنوند در غیر این صورت فاقد هر گونه ارزش علمی هستند
از این شعر میتوان برداشتهای گوناگون نمود زیرا سرشار از ایهام تشبیاهت و غیرست
محسن چاوشی خیلی زیبا میتواند شعرهای کلاسیک را با آهنگ های امروزی در هم آمیزد.جای افتخار کردن دارد._آلبوم "قمارباز"_محسن چاوشی
در اثری به نام دیوان شمس و باخ،به آهنگسازی جناب داوود آزاد هم این غزل استفاده شده.مربوط به اواسط دهه هشتاد هست.کاری بسیار شنیدنی و زیبا.پیشنهاد میدم دوستان بشنون
شنیدم و لذت بردم. ترکیب مولانا و باخ همچنین با صدای رباب و آلات موسیقی سنتی افغانی برام جالب بود.
با سلام
دوستان گرانقدر در مورد بیت پنجم این غزل شور انگیز اگر توضیح وتفسیری ارایه بفرمایید ممنون میشم .
سلام و وقت خوش. چرخ همان آسمان است و خاک ، زمین. آسمان مکان فرشتگان و نیکان است و جایگاه آنان، زمین نیز جایگاه تلف شدن و اسیر نفس شدن. میگوید از این دو وقتی به سلطان«خدای بی همتا» برسم ، رها میشوم. در غزلهای دیگر نیز این موضوع را بیان فرموده از جمله این غزل:
ما ز بالاییم و بالا می رویم
ما ز دریاییم و دریا می رویم
ما از آن جا و از این جا نیستیم
ما ز بیجاییم و بیجا می رویم
خواندهای انا الیه راجعون
تا بدانی که کجاها می رویم
همانگونه که ملاحظه می فرمایید میگوید انسان نه در آسمان جایگاهش است و نه در زمین، انسان وقتی به قرب الهی برسد در لامکان منزل میگیرد.
جناب هنرور
درود برشما سال نو بر شما و بر تمامی اعضای محترم گنجور مبارک
ایمن و بیلرز شوم چونکه به پایان برسم...
اصلا انسان نمیتونه همچین چیزهایی بگه فقط باید از عالم بالا باشی تا این کلماتو بتونی به هم وصل کنی از ایات قران زیباتر