گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۸۵

بس جهد می‌کردم که من آیینهٔ نیکی شوم
تو حکم می‌کردی که من خمخانهٔ سیکی شوم
خمخانهٔ خاصان شدم، دریای غوّاصان شدم
خورشید بی‌نقصان شدم تا طبّ تشکیکی شوم
نقش ملایک ساختی، بر آب و گل افراختی
دورم بدان انداختی کاکسیر نزدیکی شوم
هاروتیی افروختی، پس جادویش آموختی
زآنم چنین می‌سوختی تا شمع تاریکی شوم
ترکی همه ترکی کند، تاجیک تاجیکی کند
من ساعتی ترکی شوم، یک لحظه تاجیکی شوم
گه تاج سلطانان شوم، گه مکر شیطانان شوم
گه عقل چالاکی شوم، گه طفل چالیکی شوم
خون روی را ریختم، با یوسفی آمیختم
در روی او سرخی شوم، در موش باریکی شوم

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بس جهد می‌کردم که من آیینهٔ نیکی شوم
تو حکم می‌کردی که من خمخانهٔ سیکی شوم
هوش مصنوعی: من خیلی تلاش می‌کردم که آینه خوبی‌ها و خوبی‌ها بشوم، اما تو همیشه می‌گفتی که من باید به جایی بروم که فقط به خوشی‌ها و شادابی‌ها فکر کنم.
خمخانهٔ خاصان شدم، دریای غوّاصان شدم
خورشید بی‌نقصان شدم تا طبّ تشکیکی شوم
هوش مصنوعی: به دنیای رازآلود خاصان وارد شدم، مانند دریا برای غواصان غرق در عمق شدم و به درخشندگی خورشید بی‌نقص تبدیل گشتم، تا بتوانم به دقت و حکمتی عمیق دست یابم.
نقش ملایک ساختی، بر آب و گل افراختی
دورم بدان انداختی کاکسیر نزدیکی شوم
هوش مصنوعی: تو با هنر خود، تصویر فرشتگان را بر آب و گل خلق کردی و زیبایی‌های خویش را در دور و بر من پخش نمودی. اکنون من در این حال و هوا به دنبال نزدیکی و ارتباط با تو هستم.
هاروتیی افروختی، پس جادویش آموختی
زآنم چنین می‌سوختی تا شمع تاریکی شوم
هوش مصنوعی: تو آتش هاروت را برافروخته‌ای و از او جادوگری آموخته‌ای. به همین دلیل، در آتش عشق می‌سوزم و می‌خواهم به شمعی برای روشن کردن تاریکی تبدیل شوم.
ترکی همه ترکی کند، تاجیک تاجیکی کند
من ساعتی ترکی شوم، یک لحظه تاجیکی شوم
هوش مصنوعی: هر کس به نوعی به فرهنگ و زبان خودش وابسته است و در تلاش است که هویت خود را حفظ کند. من نیز می‌خواهم برای یک لحظه به فرهنگ و زبان ترکی و در لحظه دیگر به فرهنگ و زبان تاجیکی نزدیک شوم.
گه تاج سلطانان شوم، گه مکر شیطانان شوم
گه عقل چالاکی شوم، گه طفل چالیکی شوم
هوش مصنوعی: گاهی به مقام والای شاهان می‌رسم، گاهی در نیرنگ‌های شیطان غرق می‌شوم. گاهی عقل و هوش بالایی دارم و گاهی مانند یک کودک ساده‌لوح می‌شوم.
خون روی را ریختم، با یوسفی آمیختم
در روی او سرخی شوم، در موش باریکی شوم
هوش مصنوعی: من خونم را بر زمین ریختم و با یوسف ترکیب کردم. می‌خواهم در چهره‌اش رنگ سرخی بزنم و در باریک‌ترین نقطه‌ی وجودم نابود شوم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۳۸۵ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1396/08/07 13:11
نادر..

دورم بدان انداختی،
کاکسیر نزدیکی شوم..

1398/12/09 02:03
یزدان

قسمتی که میگه ترکی همه ترکی کند تاحیکی تاجیکی کند من ساعتی ترکی کنم یک لحظه تاجیکی کنم ، اینجا از لحن حضرت مولانا میخواد یه تناقض رو بگه که میگه اونایی که ترکن همیشه ترکی میکنن و اونایی ک تاحیکن همیشه تاحیکی میکنن ولی من با آنکه تاجیکم یه یه ساعت ترکی میکنم و فقط یه لحظه تاجیکی میکنم.

1403/10/02 01:01
روح الله ش

الان از کجا متوجه شدی مولانا تاجیک است؟ اتفاقا این بیتش یعنی طعنه زدن به هر دویشان. هر کس پارسی سخن گفت تاجیک نیست. یعنی تعصب تا کجا؟

1402/05/05 05:08
بشارتی

سیکی: باده ای که از جوشیدن، دو سومش بخار شود، شراب مثلث

1402/05/05 05:08
بشارتی

طب تشکیکی:ظاهراً طبیبی که می تواند همه امراض را درمان کند

1402/05/05 05:08
بشارتی

ترکی کند: سخت گیری کردن

 

تاجیکی کند: سستی و نرمی کردن

1402/05/05 05:08
بشارتی

چالیکی: بازی الک دولک

1402/05/05 05:08
بشارتی

خون دویی...: تفرقه و دوگانگی را از میان بردن

موش: مویش

1403/11/06 07:02
محمد سلماسی زاده

در بیت :

بس جهد می‌کردم که من آیینهٔ نیکی شوم

تو حکم می‌کردی که من خمخانهٔ سیکی شوم

 

مراد تسلیم حکم او شدن و فراتر رفتن از نقش های نیک و بد است ( یکی بودن نقش ها وقتی به قلم نقاش نگاه کنیم ) و اصالت داشتن مستی هوشیارانه بر نقشهای نیک و بد است و مراد از سیکی آنچنان که در دهخدا آمده :

سیکی .[ سی / ی َ ] (ص نسبی ، اِ) شرابی است که چندی آن را بجوشانند که چهار دانگش رفته و دو دانگش مانده باشد و در اصل سه یکی بوده ترکیب داده سیکی گفته اند. (آنندراج ) (انجمن آرا). شرابی که چندان جوشانند تا چهار دانگش رفته و دو دانگش مانده باشد در اصل سه یکی بوده ترکیب داده سیکی کرده اند و به عربی مثلث خوانند. (فرهنگ رشیدی ).