گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۸۳

تا من بدیدم روی تو ای ماه و شمع روشنم
هر جا نشینم خرمم هر جا روم در گلشنم
هر جا خیال شه بود باغ و تماشاگه بود
در هر مقامی که روم بر عشرتی بر می تنم
درها اگر بسته شود زین خانقاه شش دری
آن ماه رو از لامکان سر درکند در روزنم
گوید سلام علیک هی آوردمت صد نقل و می
من شاهم و شاهنشهم پرده سپاهان می زنم
من آفتاب انورم خوش پرده‌ها را بردرم
من نوبهارم آمدم تا خارها را برکنم
هر کس که خواهد روز و شب عیش و تماشا و طرب
من قندها را لذتم بادام‌ها را روغنم
گویم سخن را بازگو مردی کرم ز آغاز گو
هین بی‌ملولی شرح کن من سخت کند و کودنم
گوید که آن گوش گران بهتر ز هوش دیگران
صد فضل دارد این بر آن کان جا هوا این جا منم
رو رو که صاحب دولتی جان حیات و عشرتی
رضوان و حور و جنتی زیرا گرفتی دامنم
هم کوه و هم عنقا توی هم عروه الوثقی توی
هم آب و هم سقا توی هم باغ و سرو و سوسنم
افلاک پیشت سر نهد املاک پیشت پر نهد
دل گویدت مومم تو را با دیگران چون آهنم

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا من بدیدم روی تو ای ماه و شمع روشنم
هر جا نشینم خرمم هر جا روم در گلشنم
هوش مصنوعی: هر جا که تو را دیدم، ای ماه روشن و شمع درخشان، در هر مکانی که باشم شاد و خرم هستم، و هر جا که بروم، در باغ گل و سرسبزی به سر می‌برم.
هر جا خیال شه بود باغ و تماشاگه بود
در هر مقامی که روم بر عشرتی بر می تنم
هوش مصنوعی: هر جا که یاد معشوق در سر دارم، برایم مانند باغ و مکان خوش گذرانی است. در هر جایی که بروم، از لذت و خوشی برخوردار می‌شوم.
درها اگر بسته شود زین خانقاه شش دری
آن ماه رو از لامکان سر درکند در روزنم
هوش مصنوعی: اگر درهای این خانقاه شش دری بسته شوند، آن ماه تابان از دورن بی‌مکان سر برآورد و در نشانه‌های روز خود را نمایان کند.
گوید سلام علیک هی آوردمت صد نقل و می
من شاهم و شاهنشهم پرده سپاهان می زنم
هوش مصنوعی: می‌گوید سلام و درود بر تو. من با خودم داستان‌ها و نوشیدنی‌های فراوانی آورده‌ام. من پادشاه و بزرگ پادشاهان هستم و در سرزمین سپاهان می‌درخشم.
من آفتاب انورم خوش پرده‌ها را بردرم
من نوبهارم آمدم تا خارها را برکنم
هوش مصنوعی: من مانند آفتاب هستم که نور را به همراه دارم و می‌توانم پرده‌ها را کنار بزنم. من بهار تازه‌ای هستم که آمده‌ام تا مشکلات و موانع را از میان بردارم.
هر کس که خواهد روز و شب عیش و تماشا و طرب
من قندها را لذتم بادام‌ها را روغنم
هوش مصنوعی: هر کسی که خواهان شادی و لذت در زندگی‌اش است و می‌خواهد از نعمت‌های مختلف بهره‌مند شود، به من توجه کند. من از شیرینی‌ها و نعمت‌های زندگی لذت می‌برم و همچنان به دنبال خوشی‌ها و لذت‌های بیشتر هستم.
گویم سخن را بازگو مردی کرم ز آغاز گو
هین بی‌ملولی شرح کن من سخت کند و کودنم
هوش مصنوعی: بگذار تا سخن را بازگو کنم، مردی که از ابتدا با کرامت بوده است. بگو، بی‌هیچ دل‌نگرانی، توضیح بده. من سخت‌گیر هستم و مانند یک کودک نیاز به توضیحات بیشتری دارم.
گوید که آن گوش گران بهتر ز هوش دیگران
صد فضل دارد این بر آن کان جا هوا این جا منم
هوش مصنوعی: می‌گوید که این گوش سنگین، برترین است و از هوش دیگران برتری دارد، زیرا صد فضیلت دارد. در آنجا که هوا است، من هستم.
رو رو که صاحب دولتی جان حیات و عشرتی
رضوان و حور و جنتی زیرا گرفتی دامنم
هوش مصنوعی: ای عشق، به خاطر تو زندگی و لذت را به دست آورده‌ام، چون تو به من لطف کردی و دامن من را گرفتی.
هم کوه و هم عنقا توی هم عروه الوثقی توی
هم آب و هم سقا توی هم باغ و سرو و سوسنم
هوش مصنوعی: این شعر به ارتباط و هم‌افزایی میان عناصر مختلف Natur و زیبایی‌ها اشاره دارد. شاعر می‌گوید که کوه و پرنده‌ی افسانه‌ای، در یکدیگر جمع شده‌اند. همچنین آب و نوشنده، باغ و درخت سرو و گل‌ها همگی در هم تنیده‌اند و یک وحدت را ایجاد کرده‌اند. این تصویر نشان‌دهنده‌ی زیبایی و کمال است که در اتحاد و هماهنگی پدید می‌آید.
افلاک پیشت سر نهد املاک پیشت پر نهد
دل گویدت مومم تو را با دیگران چون آهنم
هوش مصنوعی: آسمان‌ها در برابر تو سر تعظیم فرود می‌آورند و زمین‌ها در مقابل تو به سجده می‌نشینند. دل به تو می‌گوید که من به تو ایمان دارم و تو را با دیگران مقایسه نمی‌کنم، چرا که به اندازه آهن محکم و استوار هستم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۳۸۳ به خوانش امیرحسین بذرافشان
غزل شمارهٔ ۱۳۸۳ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1388/11/12 20:02
محمد رضا

تو عشق زیبای منی هم من توام هم تو منی خشمین تویی راضی تویی هم شادی و هم درد و غم
لطف تو سابق میشود جان من عاشق میشود
بر قهر سابق میشود چون روشنایی بر ظلم

1395/02/29 23:04
محمدعلی

در بیت هفتم که آمده : "گویم سخن را باز گو، مردی کرم ز آغاز گو" ؛ ظاهرا عبارت " مر دیگرم ز آغاز گو" باید صحیح باشد. به این معنی که : بار دیگر از آغاز برایم بگو. چه اینکه "مردی کرم ز آغاز گو" معنای روشنی ندارد.

1395/02/30 01:04
سید محمد

محمد علی جان
آیا معنای هرچه را که فهم نمی کنیم حق داریم به میل خود تغییرش دهیم ؟
”مر دیگرم زآغازگو“ به چه معناست؟
من درآوردی ست ؟

1395/04/22 20:06
مولانا

مردی کرم ز آغاز گو نادرست است و مر دیگرم ز آغاز گو درست است.
من خود مولانا هستم.به جای تجلیل از من اشعارم را به درستی تحلیل و تعریف و نه تحریف کنید.

1395/06/02 13:09
محمد

مردی، کرم، ز آغاز گو
با توجه به بیت بعد و معنای " گوش گران " کالا درست است. معنای تحت الفظی : جوانمردی کن، کر هستم، دوباره بگو .. مصراع بعد هم دقیقا شح همین معناست

1395/08/02 19:11
مرتضی

درها اگر بسته شود زین خانقاه شش دری
آن ماه رو از لامکان سر درکند در روزنم
خانقاه شش دری استعاره از حواس ششگانه است.

مرتضی جان حواس پنج‌گانه شنیده بودیم، حواس شش‌گانه نشنیده بودیم! خیر، منظور شش جهت جلو، عقب، راست، چپ، بالا، و پایین می‌باشد. یعنی اگر هر شش جهت به رویم بسته شود، باز آن ماه‌رو از سوراخی خارج از بُعد مکان به کمکم می‌آید.
دوستمان هم که فرمودند «مر دیگرم ز آغاز گو» صحیح است، شاید اینطور باشد. «مرّ» به عربی یعنی بار و دفعه. یعنی «بار دیگر برایم از ابتدا بگو» یا «مرا دگربار از ابتدا گو». درحالیکه هرگز معنی زیبایی از «مردی کرم ز آغاز گو» استخراج نمی‌شود و باید خیلی مسائل را نادیده بگیریم تا بتوان آنرا بامعنی فرض کرد. دقت کنید دوستان اشعار مولانا ابتدا به صورت خطی و قطعاً با کاغذ و جوهر نامرغوب زمان گذشته نوشته شده بودند و کاتبین هم به علت خستگی یا بی‌دقتی با بدخطی بی‌تقصیر نیستند. لذا ممکن است بیتی ببینیم که با یک سرکش یا یک نقطه یا یک فاصله معنای خیلی مناسب‌تری پیدا کند و هیچ بعید نیست که اینطور باشد.

البته نظر بنده این است که شکل صحیح این مصرع اینگونه است:
مرتیکه رمز آغاز گو!
یعنی مرتیکه، رمزتو از اول وارد کن. احتمالاً در دوران مولانا، تلفن‌بانک‌ها خیلی مؤدب نبودند و اگر کسی موقع پرداخت قبض رمز کارتشو اشتباه می‌زده، به این شکل اعلام می‌کرده‌اند.
این هم برای اینکه روحیه‌تان شاد شود.

1395/12/02 06:03
نادر..

مردی کرم ز آغاز گو .. : فرض کن مَردِ (فرد) کری هستم .. ناراحت مشو و دیگر بار و دیگر بار اسرار بگوی ..

درود بر شما نادر عزیز، تفسیر زیبا و جالبی ارائه نمودید.

1395/12/04 22:03
نادر..

درود بر شما دوست عزیز
امیدوارم جسارت مرا به بزرگی خود ببخشایید ..

1395/12/16 23:03
سجاد

بیتی که میگه: گوید که این گوش گران بهتر ز هوش دیگران/صد فضل دارد این بر آن کانجا هوا اینجا منم/درس بزرگی برای ما دارد و تلمیح به سخن امام خمینی دارد که فرمود:ما با همین عقل ناقص خودمان کشور را اداره کنیم بهتر از آن است که به سوی اجانب دست دراز کنیم.

1396/01/04 21:04
رضا

با تشکر از سجاد عزیز، با توجه به بیت بعدی که شاعر اشاره به گوشهای سنگین و ناشوا میکند،پس میتوانیم بگوییم که در بیت قبل آن نیز مقصود شاعر از مردی کرم یعنی شخصی با گوشهای سنگین و ناشنوا هستم ،میباشد.

1396/05/06 14:08
...

عذر میخوام سجاد عزیز
شعر مولانا تلمیح به سخن خمینی داره؟؟؟
عجب!!!

1396/05/06 22:08
رنگارنگ

نروفیای گرامی
ترجیح می دهم بدون چای به حاشیه های حقارت آمیز و ریش روحانی دوستان بخندم
داده های کدخدا پیش کش نوکرانش

1396/05/07 00:08
روفیا

جناب رنگارنگ پر ز رنگ!
به عمل کار بر آید به سخندانی نیست!
اگر ترجیح میدهید داده های کدخدا را پیش کش کنید همین الان تکنولوژی که با آن سرگرم حاشیه خوانی و حاشیه سازی!! شده اید را ببوسیدو به کناری بگذارید و به همان زمان قاجار که تخصصتان است دلمشغولیی بیابید!
در ضمن نوشیدن چای را کنار نگذارید چون ممکن است این خندیدن از سرعجز و ناتوانی چهار سال دیگر طول بکشد!

1396/05/07 00:08
nabavar

این نوشتار نباید از روفیای بانوی ما باشد
گمانم از روفیای دروغین است .

1396/05/07 00:08
رنگارنگ

جناب نروفیای کم رنگ
این فن آوری بی صفری که پدران سرفراز ما به جهان هدیه کرده اند به پیدایی نمی آمد.

و چهار سال در سرگذشت مردمی که از تاریخ کهنسال تر است عشری ازثانیه هم نیست.

1396/05/07 01:08
رنگارنگ

از " نروفیا " است، درست می فرمایید.

1396/05/07 08:08
...

دوست من
روحانی کیه؟ کدخدا چیه؟ حاشیه و چای از کجا اومد؟ از چی صحبت می کنید؟
من میگم شعر مولانا چطور میتونه به حرف کسی تلمیح داشته باشه که چند صد سال بعد از خودش زندگی می کرده؟
من تاحالا فکر می کردم تلمیح به یک واقعه یا سخن مستلزم تقدم تاریخی اون واقعه یا سخن نسبت به شعر و قاعدتاً شاعر اون هست، چون شاعر باید از امری آگاه باشه که بتونه در شعرش به اون امر اشاره کنه. اگر اشتباه می کنم راهنماییم کنید لطفاً.
با احترام.

1396/05/07 15:08
رنگارنگ

جناب...
عجب و رجب تنها شوخیی کلامی بود، و چون سخن از خمینی بود یاد روحانی و بستگی شان با کدخدا
در باره تلمیح شاید مراد سجاد اشاره خمینی به سخن بلخی بوده است .
با پوزش

1396/05/07 17:08
شمس الحق

دوستان جان همانطور که.ملاحظه میفرمایید عده ای فریب خورده تحت تعلیم روسیه ماموریت دارند همه جا و در همه مکان , ایالات متحده را مورد هجوم و هتاکی قرار دهند. چه کینه ای از مهد تمدن دارند الله اعلم ...
رنگارنگ عزیز مامور محترم کا گ ب کاش بفهمی این سایت انتخاب درستی برای پیش بردن اهداف شومت نیست, این سایت برای دوستان اهل دلی فراهم شده که کاری با سیاست و سیاست بازی دنیا ندارند .

1396/05/07 20:08
شمس الحق

رنگارنگ عزیز
از دو صد رنگی به بیرنگی رهیست
رنگ چون ابر هست و بیرنگی مهیست
امیدوارم بیش از این اسیر نمانی

1396/05/07 22:08
nabavar

َاین بار گویا روفیای دروغین در لباس شمس الحق وارد شده ،
اینطور نیست ؟
این نوشتار شمس الحق نیست .

1396/07/10 10:10
ادیب ناصری(آسمون)

با سلام و عرض ارادت خدمت ادیبان ایران زمین .
به نظر بنده در مصرع اول بیت هفتم مردی کرم ز آغاز گو صحیح است .به دلیل اینکه : چون در مصرع دوم میگه این بی ملولی که از دیدن او بهم دست داده که همه جا خوش و خرمم که اگه از هر طرف این حال و احوال بر من بخواد بسته بشه اونقد این حس و حال لذت بخشه که یه روزن از غیب پیدا میکنه و غالب میشه بر من پس وقتی در اون مصرع میگه حرف از این حال هوا واسم بگو دلیلی نداره دوباره پشتش بگه مر دیگرم زاغاز گو . میگه : مردی کرم ز آغاز گو یعنی مردی و کرم داشته باش (خیلی مردی مرام بزار باز کرم و لطف کن - کرم گفتن - )و از اول بگو شرح این بی ملولی و حس و حال خوب و واسه من که گوشم سنگیینه و خنگ و کودنم

1397/02/12 12:05
مرتضی

حیف تون نمیاد زیر ابیاتی چنین نغز و شیرین چون عسل دعوای سیاسی میکنید؟!

1398/05/06 14:08
سید حسین

سلام
بیت چهارم (گوید سلام علیک) را چه طور باید خوند؟
معنی «پرده سپاهان می‌زنم» چیه؟
ممنون

1398/07/05 22:10
Roya

سلام سید حسین عزیز. سلام علیک را باید با سکون میم و کاف و تشدید لام خواند. پرده سپاهان (اصفهان) یکی از دستگاه‌های موسیقی است که اوج آن عشاق است.

1399/03/15 15:06
جلال

با توجه به گوش گران در ابیات بعدی، کلمه مردی کرم(انسانی کر هستم) درست است.

1399/03/17 19:06
خادم

مردی، کرم زآغاز گو : یعنی اگه مردی. داستان و قصه «کرم» را از اول دوبازه تعریف کن.
یا اگه چرعت داری یه بار دیگه بگو ببینم چی گفتی.
مثال : مردی، وایسا | مردی ، جلو روش بگو | و غیره.
در ضمن آن آقایی که اسم من برای خودش برداشته دروغ می گوید ، مولانای اصلی خود بنده هستم

1399/04/18 09:07
هادی

تا ابد در عشق و عشرت نظر بازی خدا سماع میکنند شمس و مولانای عظیم و عزیز. بر نفس خود غلبه کردن چنین پاداشی دارد.

1399/04/18 10:07
هادی

پیمودن راه حق کاره دل است نه کار عقلی که بالای شانهایت قراردارد. افرادی که با کلمات بازی میکنن و قضاوت میکنن توجه داشته باشید! متصل شدن به حضرت احدیت و الوهیت کار هر کسی نیست. پس به کار خود مشغول باشید و بر دل و ذهن خود غلبه کنید. دوستانی که با کلمات بازی میکنن بهتر است بیشتر فکر کنند. شیطان چیزی در بیرون از خودتان نیست که به دنبالش بگردید. حجاب و پرده از دلهای خود بردارید انشالله همگی رستگار میشوید. بیسوادی به نام هادی.

1399/08/26 19:10
حسین

دوستان عزیزم ممنون میشم معنی کامل شعر رو توضیح بدید سپاس...

1399/09/27 12:11
مهشید

مر دیگرم آغازگو درست تر است
در اشعار مولانا «دیگر» مفهومی به غایت بزرگ دارد.
جایی که انسان در تنگنای اکنون و روزمرگی خود گرفتار می شود و چهار چوب کنونی کفاف نیازهای او را نمی‌دهد٬ دیگری می‌آیدو او را از آن تنگنا می‌رهاند و چهار چوب و به قول حافظ غرقه‌ای دیگر را برایش ایجاد می‌کند . آن «دیگر» حتما فرد نیست. می‌تواند مفهوم و درک و اگاهی در خور شرایط انسانی باشد.
پس
بیشتر به مولانا می‌خورد که اینگونه بگوید
گویم سخن را بازگو
مر دیگرم آغازگو ( مرا از ابندا و آغاز دیگری ( نوع دیگر) بگو)

1403/03/25 12:05
امیر یاسین

ماشاله

1399/10/29 16:12
فرهاد شیرازی

گویم سخن را بازگو مردی کرم ز آغاز گو
هین بی‌ملولی شرح کن من سخت کند و کودنم
بعد از این بیت، مصرع زیر است:
گوید که آن گوش گران بهتر ز هوش دیگران
گوش گران یا گران گوش به معنای گوش سنگین و ناشنوا است، درواقع حضرت مولانا در معنای ظاهری شعر گفته "مردی کر و ناشنوا هستم" و مخاطب شعر در پاسخ با اشاره به همین کر بودن گفته "همین گوش ناشنوا و کر، بهتر از هوش دیگران است" لذا قطعا مردی کر، معنای انسانی ناشنوا دارد!
یه خواهشی که از برخی دوستان دارم اینه که محل مباحثه درمورد اشعار مولانا(و سایر بزرگان ادب پارسی) را تبدیل به زمینه ی جدال مسائل کم ارزشی چون سیاست نکنند!! ملتمسانه استدعا دارم این مهم را رعایت فرموده و اندکی هم به دیگرانی که هیچ علاقه ای به مسائل ندارن، توجه کنند! باتشکر

1400/02/26 18:04
ماح

این شعرِ والا با صدای محمد اصفهانی عالی است.
همچنین به نظرم "گویم سخن را بازگو مردی، کرم، ز آغاز گو" به این معناست که "من کر و گران گوش هستم، تو که جوانمردی سخن را باز بگوی".
دیگر این که در زیر این شعر بسیار زیبا و ژرف، جایی برای گزافه گویی های سیاسی نیست. هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد!
البته مهد تمدن خواندن آمریکا هم بسیار ناآگاهانه و نادرست است. خود آمریکایی ها و اروپایی ها، مهد تمدن غرب را یونان می دانند بعد یک ناآگاهی کشوری با 250 سال تاریخچه را مهد تمدن (جهان) می نامد؟! شگفتا!