اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هان ای طبیب عاشقان دستی فروکش بر برم
تا بخت و رخت و تخت خود بر عرش و کرسی بر برم
هوش مصنوعی: ای پزشک عاشقان، لطفاً دستت را بر روی من بکش تا بخت و مقام و جایگاه من به بلندی آسمانها برسد.
بر گردن و بر دست من بربند آن زنجیر را
افسون مخوان ز افسون تو هر روز دیوانه ترم
هوش مصنوعی: بر دستان و گردنم زنجیری ببند، اما آن را افسون ندان، چرا که هر روز بیشتر از قبل تحت تأثیر جادو و کشش تو دیوانه میشوم.
خواهم که بدهم گنج زر تا آن گواه دل بود
گرچه گواهی میدهد رخسارهٔ همچون زرم
هوش مصنوعی: میخواهم تا برای دل خود گنجی از طلا بدهم، حتی اگر صورت زیبا و دلربای او تنها گواهی از عشق من باشد.
ور تو گواهان مرا رد می کنی ای پرجفا
ای قاضی شیرین قضا باری فروخوان محضرم
هوش مصنوعی: اگر تو شهادتها و گواهان من را نادیده میگیری، ای کسی که با جفا و سختی قضاوت میکنی، پس بهراستی بیزحمت مرا به حضور بپذیر.
بیلطف و دلداری تو یا رب چه می لرزد دلم
در شوق خاک پای تو یا رب چه می گردد سرم
هوش مصنوعی: دل من به خاطر نبودن محبت و دلداری تو آرامش ندارد. ای خدا! دلیل این شوق و هیجان در دل من چیست که هر لحظه به یاد خاک پای تو میلرزد و سرم آشفته میشود؟
پیشم نشین پیشم نشان ای جان جان جان جان
پر کن دلم گر کشتیم بیخم ببر گر لنگرم
هوش مصنوعی: ای جانم، در کنارم بنشین و نشانم بده. اگر دلم را سرشار کنی، هرچند که بیتو دلم شکسته باشد، تو مرا از این حال نجات بده، حتی اگر ناتوانم.
گه در طواف آتشم گه در شکاف آتشم
باد آهن دل سرخ رو از دمگه آهنگرم
هوش مصنوعی: گاهی در دور آتش میچرخم و گاهی درون شکاف آتش هستم. دل من مانند آهن داغ است و از دم آهنگر داغ و پرحرارت میشود.
هر روز نو جامی دهد تسکین و آرامی دهد
هر روز پیغامی دهد این عشق چون پیغامبرم
هوش مصنوعی: هر روز زندگی تازهای به من میبخشد که آرامش و تسکینم میکند. همچنین هر روز پیغامی جدید از این عشق دریافت میکنم که مانند پیامبری برای من است.
در سایهات تا آمدم چون آفتابم بر فلک
تا عشق را بنده شدم خاقان و سلطان سنجرم
هوش مصنوعی: وقتی در سایهتو پناه آوردم، مانند آفتابی شدم که در آسمان میدرخشد. از آن زمان به عشق تو بنده شدم و به مقام خاقان و سلطان سنجر رسیدم.
ای عشق آخر چند من وصف تو گویم بیدهن
گه بلبلم گه گلبنم گه خضرم و گه اخضرم
هوش مصنوعی: ای عشق، تا چه زمانی باید از تو بگویم؟ گاهی با زبان پر اقرار و گاهی با شوق و محبت، گاهی با زبانی سبز و سرزنده و گاهی با حالتی تازه و شاداب.
حاشیه ها
بیت 3
غلط : رخساره
درست: رخساره ی
منبع: نسخه ی فروزانفر
---
پاسخ: با تشکر، مطابق تحقیق شما تصحیح شد.
با سلام و خسته نباشید به خاطر زحمات بی دریغتون و سایت بسیار عالیتون
خدای خیرتون بده
یه نکته ای که در مورد بیت اول می خواستم بگم اینه که
فکر میکنم که در بیت اول
هان ای طبیب عاشقان دستی فروکش بر سرم
درست باشه
---
پاسخ: متن حاضر میتواند درست باشد. دوستان با مقایسه با منابع چاپی درستش را اطلاع دهند.
1389/10/14 22:01
نگین شکروی
با درود و سپاس فراوان
همان مصراع حاضر در متن ( هان ای طبیب عاشقان دستی فروکش بر برم) مطابق با نسخه اصلی است.
(دیوان شمس تبریزی،انتشارات امیرکبیر،سال1341)
یاران! به نظر می رسد در بیت هشتم کلمه ی پیغمبرم مناسب تر از پیغامبرم باشد زیرا با وزن شعر سازگارتر است.
1392/04/02 07:07
Mohsen Maesumi
بیت آخر
ای عاشق آخر
بر مبنای چاپ 1371 انتشارات نگاه و نشر علم به اهتمام پرویز بابایی
با تشکر
1392/07/05 04:10
امین کیخا
بر به معنی بغل لغت دیگری هم دارد که ان کوست است و فارسی است در انگلیسی costal یعنی دنده ای و به فرانسه cote همه یکی هستند .
1392/07/05 04:10
امین کیخا
ایران چهار کوست یا چهار پهلو و تکه هم بوده در دوره ساسا نیان .
1392/07/05 04:10
امین کیخا
قاضی کادیک است پهلوی است .
1392/07/05 04:10
امین کیخا
شکاف را کاف هم می گویند و شکافتن را کافتن و کافیدن ، اما ماز را هم داریم یعنی شکاف و درز روی چوب و پارچه و جز این .
این شعر توسط حامد نیک پی در اهنگ زنجیر خوانده شده است.
1402/03/28 15:05
رضا از کرمان
با سلام
در بیت 6 این غزل مصرع دوم نکته جالبی را جناب مولانا مطرح نموده اند (پرکن دلم گر کشتیم،بیخم ببر گر لنگرم) با اطلاع از این موضوع که کشتی در اینجا رمز ونماد این تن خاکی یا منیت وتعلقات انسانی است که میباید در دریای وحدت غرق گردد یا همان مرتبه فنا است بیخم ببر گر لنگرم در ذهن حدیث رسول اکرم مبنی بر مرگ اختیاری ( موتو قبل ان تموتو ) مردن از تعلقات دنیوی قبل از آنکه مرگ طبیعی به سراغ آدمی بیاید را در ذهن تداعی میکند
پرکن دلم گر کشتیم یعنی غرق کشتی منیت را با تحمل بار اضافه ممکن دانسته باز یاد آور سفر موسی وخضر در قرآن است در آنجا که خضر اقدام به غرق کشتی میکند وبقیه ماجرا ودر جایی دیگر به نوعی این بار را بارمن الا خیر نام نهاده
غرق این کشتی نیابی ای امیر
تا ببنهی اندرومن الا خیر
من آخر اصل دان کو طارق است
کشتی وسواس وغی را غارق است