غزل شمارهٔ ۱۳۷۰
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۳۷۰ به خوانش عندلیب
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
بیت 6
غلط : کهن
درست: کآهن
بیت 10
غلط : کتشی
درست: کآتشی
---
پاسخ: با تشکر از شما، طبق فرموده تصحیح شد.
سلام
بیت پنجم مصراع دوم اشتباه نوشته شده آهنگزان در صورتی که می باید آهنگران بود
ممنون از سایت زیباتان
جولان شگفت لغتی است نخست انکه جیل به لری معنی تکان ریز را می دهد و لغتی فارسی است که از جایی نیامده است دیگر اینکه violence به معنی خشونت از ویول به معنی تکان و جنبیدن است و همین لغت تکان به فارسی امروزه در وول به معنی تکان امده است و می دانیم حرف و و نیز گ و نیز ج با هم بدل می شوند . و شگفت اینکه جولان عربی است . در ویولانس گویا خشونت با تکان و جنبش و گیر و دار تصور شده است .
گویا در اوایش و تلفظ کهن فارسی نیز در جنوب بهتر می دیده اند که گ ها را ج اوایش کنند . و در شمال ایران گ می گفته اند .
ششگوشه فرانمون و اشاره است به ششگوشگی شانه انگبین
عقل پای برجای در واقع در برابر فراخرد که بدست اورنده فرااگاهی است قرار داده است .
فراخرد بدست اورنده cosmic intelligence است یا اگاهی کیهانی .
درود بر دوستان
با توجه به اینکه #کلبتین# به معنی انبر آهنگران است که با آن فلز را در کوره و از آن خارج میکنند، گزیدن آهن را میتوان به آن نسبت داد ، پس آهن گزان به نظرم میتواند درست باشد.
سلام و تبریک سال نو.
دوستان بنظر می رسد مصرع آخر دچار سکته شده شاید بجای پنبه، پنبه دان باشد. لطفاً راهنمایی کنید.
نیکی تبار عزیز صورت صحیح آن. پنبهای. است.
عرفان جلال دین عرفان خاموشی نیست بلکه آن خاموشی هم که همواره از آن صحبت میکند یک راهی برای اثر گذاری و پیشرفت در امور است و با خموشی به معنی سکوت تفاوت دارد زیرا همیشه پیام خود را میدهد سپس دعوت به خاموشی میکند و از خاموشی ویژه خود برای رساندن و کارآمد کردن پیام خود کمک میگیرد
این در غزلهای بهار و نوروز و عید آشکار میگردد که عرفان جلال دین عرفان خروش و نبرد و پیش بردن و پیروز کردن لشکر دل است که بخش خدایی و نیک هستی بوده و پاک و صاف است و درخشان و خرم و با بخش سخت و آهنین هستی که راه لختی و تاریکی و ناپاکی میرود و میرنده و زود گذر است میستیزد
و میخواهد که همه انسانها که قابلیت عشق را دارند و از دل خبر دارند و آن را در خود میجویند پا به میدان بگذارند همان گونه که عاشقان به فرمان دل که پادشاه هستی است گوش سپرده اند و هرگز از پای نمی نشینند هر روز رسولی مانند گل میروید و پیام خرمی جهان را فریاد میزند
عاشقان بکوشید بخندید در میدان باشید برخسید و آبادان کنید و با هر که این گونه نیست سخت بستیزید از همان راهی که جلال دین نشان میدهد
زنجیرها را بر دریم ما هر یکی آهنگریم
آهن گزان چون کلبتین آهنگ آتشدان کنیم
عارفان و بحضور رسیدگانی همچون مولانا که زنجیرها یتعلقات به دنیا را دریده و قفسهای بندگی نفس را شکسته اند و زین پس زنجیر و قفس منیت ها ، بر آنان کارگر نخواهد بود اکنون این قابلیت را دارند که ترس آهن دلان سست عنصر را ریخته و همچون گاز انبری که آهن را داخل آتش می بره این انسانها را برای زدودن و رهایی از دردها و هم هویت شدگی هاشون به درون آتش ببرند و البته که آتش خود درد آور خواهد بود به این معنا که برای رهایی از این غل و زنجیرها انسان بایستی این دردهای موقت را تحمل کنه و با تلاش و کار بسیار بر روی خود به حضور رسیده و رستگار شود .
آتش در این عالم زنیم وین چرخ را بر هم زنیم
وین عقل پای بر جای را چون خویش سرگردان کنیم
بزرگانی همچون مولانا این چرخ و دور باطل که اسارت جان توسط عقل ست را بر هم میزنند و این عقل من ذهنی که در درون انسانها برای هزاران سال جا خوش کرده را از درون انسانها بیرون و سرگردان میکنند بمانند شخص عارف که خود را متعلق به این جهان مادی نمیدونه و سرگشته و پریشان ،هر لحظه آرزوی وصل به اصل خدایی خویشتن را داره.
گوییم ما بی پا و سر ، گه پای میدان گاه سر
ما کی به فرمان خودیم ، تا این کنیم و آن کنیم
ما همچون گوی چوگانیم بدون سر ( من ذهنی ) و پا ( اراده ای ازخود ) تسلیم محض که که توسط شاه به حرکت در می آییم و بالا و پایین های فراوان داریم . البته که هر کاری میکنیم به اراده و مشیت اوست .
نی نی چو چوگانیم ما ، در دست شه گردان شده
تا صد هزاران گوی را در پای شه غلطان کنیم
در اینجا حضرت مولانا از مرحله پیشین گذشته و به حضور یافتگان چون خود را به چوگانی تشبیه میکنه در دست پادشاه که وظیفه راهنمایی صدها هزار انسانهایی که طالب معرفت و نزدیک شدن به اصل خدایی خود میباشند از طرف پروردگار به عهده اون بزرگان گذاشته شده است . خوشا به حال کسانی که خود را چون گوی و تسلیم محض در مقابل پادشاه جهان قرار دهند تا هر کجا که مشیت او باشد ببرد.
دوستان در رابطه با بیت اول مصرع دوم، میخواستم بدونم گرد عروسان چمن درسته یا گرد غریبان چمن؟
این شعر توسط استاد محمد رضا لطفی در آلبوم خموشانه نیز اجرا شده است.
جناب قنبریان
ممنون از توضیحاتتون
لطفا هم هویت شدگی رو کمی توضیح دهید
با تشکر
البته در مورد بیت
زنجیرها را بر دریم ما هر یکی آهنگریم
آهن گزان چون کلبتین آهنگ آتشدان کنیم
به عرص میرسانم که مولانا نمیگه من کلبتین انسانها میشوم
درسته که او راهنمایی کننده ی انسانهاست اما این خود
انسانها هستند که میباید کلبتین خود شده و آهنهای بیشکل
وجودی خود را به کوره اتش عشق ببرند و آهنگری کرده ، بکوبند .
میگه ما هر یکی آهنگریم
این آهنگری از دست هر یک از ما برمی آید
بیت 5 نوشته آهن گزان
آهن گزان یعنی چه؟؟
آهن گران نیست؟؟
این شعر در قطعه سماع آسمانی که استاد افتخاری خوندن فوق العاده اجراشده و از شعر های زیبا است.
آهن¬گزان: از نظر دستوری قید حالت است. یعنی در حال گزیدن/ گاز کردن آتش (مانند کَلبَتَین).
سلام
به نظر من بیت آخر این طور خواننده شود.
خامش کنیم و خاموشی هم، مایه دیوانگی است
این عقل باشد کاتشی در پنبه ای پنهان کنیم؟
درست تر است
بخوان دیوان شمس و مثنوی را
مپرس اما هوش مصنوعی را
معلوم است که جمعبندی، سنجش و بکارگیری اطلاعاتی بدون احساس ،عاطفه و خودبرانگیزنده خیال و شعور هوش مصنوعی از ساحت ظریف شریف و بالخصوص شعر شهودی و پیچیده ای عرفانی بسیار بدور است. ولی شباهتی که هوش مصنوعی در این زمینه با افراد ازخودراضی، دیده درآ و شارلاتان دارد در این است که هرگز در معناکردن اشعار به ناتوانی خود اقرار نمی کند و هرچه سرهم بافته به خورد خواننده می دهد، یعنی "نمیدانم" در قاموس اش وجود ندارد و من تا به حال مشاهده نتوانستم.. به هرحال من خواندن نظریات هوش مصنوعی را در مورد معنای اشعار ضیاع وقت میدانم مگر اینکه گاهگاهی به قصد تفریح و تفنن باشد. حتا میتواند خطر گمراهی هم داشته باشد برای آنانکه سالکان تازه وارد این وادی اند.